با حضور مأموران و در حالی که هنوز درگیری ادامه داشت، مأموران هشت مرد را بازداشت کردند.

این هشت نفر در دو گروه چهارنفره در حال دعوا بودند و یک نفر دیگر هم به قتل رسیده‌ بود. بعد از اینکه متهمان به بازداشتگاه و مقتول به پزشکی قانونی منتقل شد، پلیس از متهمان  بازجویی  کرد. یکی از متهمان به نام مراد که گفته می‌شد ضارب اصلی است، گفت: من مدتی قبل چند میلیون تومان پول به مقتول که کریم نام دارد، داده بودم تا برایم پاسپورت جعلی درست کند که بتوانم راحت به ایران رفت‌وآمد کنم. من افغانستانی هستم و چون پاسپورت نداشتم همیشه در خطر بودم که مبادا بازداشت شوم و من را به کشور بازگردانند. وقتی کریم گفت می‌تواند برایم پاسپورت درست کند به او پول دادم، اول امروز و فردا می‌کرد و مدام می‌گفت کمی کارش طول کشیده است. ماه‌ها گذشت و پاسپورت را به من نداد. بعد فهمیدم او به من دروغ گفته که می‌خواهد برایم پاسپورت درست کند و فقط پولم را گرفته‌ و با کسانی دیگر هم این کار را کرده است. به کریم گفتم دیگر پاسپورت نمی‌خواهم و پولم را پس بدهد، قبول نکرد. 

متهم گفت: من می‌دانستم که کار غیرقانونی کرده‌ام ضمن اینکه خودم هم به صورت غیرقانونی در ایران حضور داشتم. به همین دلیل نمی‌توانستم موضوع را به پلیس گزارش بدهم. تصمیم گرفتم به‌زور پولم را پس بگیرم. با کریم قرار گذاشتم و گفتم می‌خواهم تکلیف این ماجرا را روشن کنم. سه نفر از دوستانم را هم با خودم بردم که اگر قرار شد با هم درگیر شویم، تنها نباشم ضمن اینکه به کریم گفتم باید پولم را بیاورد. وقتی به پارک محل قرار رفتیم، دیدم کریم هم با چهار نفر از برادرانش آمده ‌است. به او گفتم بهتر است موضوع به درگیری کشیده نشود و پول من را بدهد اما او قبول نکرد و گفت پولی در کار نیست و آن را خرج پاسپورت کرده است. گفتم پاسپورت را بده. گفت هنوز به دستش نرسیده و معلوم نیست کی به دستش برسد و بعد هم گفت اگر خیلی ناراحتی برو هر کاری که می‌خواهی بکن. سر این موضوع با هم درگیر شدیم و دعوا کردیم. کریم و برادرانش به ما حمله کردند و من هم با چاقویی که داشتم ضربه‌ای به او زدم.

  متهم گفت: من قصدم این نبود که او را بکشم و اصلا هم برای قتل نرفته ‌بودم. من فقط می‌خواستم کاری کنم که پولم را بدهد.

  بعد از گفته‌های متهم به قتل و سایر متهمان و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۴ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهمان روز گذشته پای میز محاکمه رفتند. 

در ابتدای جلسه کیفرخواست علیه مراد به اتهام مباشرت در قتل و شرکت در نزاع دسته‌جمعی و سایر متهمان به اتهام شرکت در نزاع دسته‌جمعی خوانده‌ شد. سپس اولیای‌دم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. وقتی نوبت به متهمان رسید، ابتدا مراد در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من قبول دارم که این کار را کردم اما واقعا قصدی برای قتل نداشتم. فقط می‌خواستم پولم را بگیرم وقتی او حمله کرد دیگر نتوانستم کاری بکنم و با چاقویی که دستم بود سعی کردم او را دور کنم اما چاقو به بدنش برخورد کرد.

  در ادامه سایر متهمان در جایگاه قرار گرفتند و توضیحاتی درباره درگیری دادند. یکی از همراهان مراد که به اتهام مشارکت در نزاع دسته‌جمعی حضور داشت، گفت: من اتهام را قبول ندارم چون ما اصلا قصدمان این نبود که با هم دعوا کنیم. ما برای کمک رفته‌ بودیم.  در ادامه برادر مقتول در جایگاه حاضر شد. او گفت: برادرم از ما خواست کنارش باشیم تا اگر مشکلی پیش آمد، تنها نباشد. او پولی دریافت نکرده‌ بود و به ما هم گفته ‌بود پولی در کار نیست اما می‌خواستند از او اخاذی کنند. ما هم برای کمک به برادرم در آنجا بودیم و قصدمان این بود که درگیری نشود اما مردان افغانستانی حمله کردند و دعوا شروع شد.  با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.

۲۳۳۰۲

hotnewsسایر6 سال پیش • dahio.com • 50



دیدگاهتان را بنویسید



مطالب پیشنهادی

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش سوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش دوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۸ راهکار برای بیشتر مثبت فکر کردن

مثبت اندیشی از رویکردهای سالم در زندگی است و توسط بسیاری از روانشناسان توصیه می‌شود. در این مطلب از لیست‌میکس ۸ راه مثبت اندیشی را با هم مرور می‌کنیم. با [...]

با این ده کتاب، خواندن رمان تاریخی را شروع کنید!

تاریخ شاید برای خیلی از ماها موضوع موردعلاقه نباشد و میل زیادی به خواندن رمان تاریخی نشان ندهیم؛ اما کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارند که به‌قدری هیجان‌انگیزند که ممکن [...]

واقعیت های نگران‌کننده‌ای که از آن بی‌خبرید

می‌دانستید کبد با یک ضربه ممکن است از کار بیفتد؟ یا مغز بدون جمجمه آن‌قدر نرم است که از هم می‌پاشد؟ در این لیست ده واقعیت را که هر کدام [...]




ترندها