به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، جشنواره فیلم فجر علاوه بر اهالی سینما و مردم عادیِ علاقهمند به این هنر، پای سیاستمداران را هم به سینماهای این رویداد هنری میکشاند. در این میان، محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاحطلب، بعد از تماشای فیلمها، نظرش را با دیگران به اشتراک میگذارد.
ابطحی درباره سه فیلم «متری شیش و نیم»، «بیست و سه نفر» و «ماجرای نیمروز: رد خون»، سه متن زیر را در اینستاگرام منتشر کرده است:
«متری شیش و نیم»
فیلمهای جشنواره فجر امسال، یکی از دیگری بهتر شده. واقعا دست مریزاد. «متری شیش و نیم» را دیدم. واقعا فیلم بود. با کارگردانی سعید روستایی. از «ابد ویک روز» اش هم بهتر بود. نیروی انتظامی باید اسپانسر این فیلم میشد نه اینکه با آن مخالفت کند!
پلیسی که پیشنهاد چند میلیاردی رشوه را رد میکند و از تکنولوژی بالایی برخوردار است. قاضی که استدلال میکند و استدلال میشنود. اینها حداقل خلاف ذهنیت بخش عمدهای از جامعه است.
در این فیلم، موادفروش هم در این بههم ریختگی سیستم اقتصادی و اجتماعی کلی استدلال میکند که چرا باید شیشه فروشی کند و اذعان دارد در این چند ساله شیشه فروشی از تمام عمر شاه بیشتر لذت برده است. پیچیدگی و به همپیوستگی مسایل اجتماعی به خوبی کنار هم نشسته بود.
بازیها خوب بود ولی بازی پیمان معادی خیلی خوبتر بود.
«بیست و سه نفر»
ادبیات تلخ و تیز و تکراری نمیتواند مخاطب پیدا کند. انقلاب و جنگ و خانواده معظم شهدا به دلیل این نوع حمایتها ومصادره شدنها خیلی مورد ظلم قرار میگیرند.
فیلم زیبای «بیست و سه نفر» را دیدم. بُرشِ شیرینی از خاطرات جنگ و شجاعت و مردانگی. همه با این ادبیات و روایت زیبا، خود را در کنار رزمدگان میدیدند. بر خلاف بسیاری از ادبیات و بیانیهها که بین مردم و جبهه و خانواده شهدا مرز ایجاد میکند، همدلی میآفریند. فیلم «بیست و سه نفر» با کارگردانی مهدی جعفری در جشنواره فیلم دهه فجر دیدنی بود.
«ماجرای نیمروز: رد خون»
فیلم «رد خون» را که به عنوان ماجرای نیمروز ۲ مشهور شده است، نصف شب دیدم. پرداخت سینمایی به اتفاقات تاریخی معاصر و پس از انقلاب کاری ضروری و لازم است. معمولا سینماگران یا به تاریخ دور میروند که مخالفی در آن موارد نباشد یا با جانبداری مطلق ساخته میشود. فیلمهای معاصر ساخت خارج نیز معمولا کینهورزانه ساخته میشوند.
فیلمهای «ماجرای نیمروز» یکی و دو جسارت لازم را داشت که نسبتا واقعیت را روایت کند. در این غوغای سوژههای تکراری این کار مغتنم است. این فیلم مربوط به حمله سخت مجاهدین خلق پس از پایان جنگ ایران و عراق به سرزمین ایران است که توانستند تا اسلامآباد غرب را هم تسخیر کنند و میخواستند به سمت تهران و فتح آن گسیل شوند؛ … نه نقشهای داشتند و نه امکاناتی. بهراحتی در گردنه مرصاد محاصره شدند و همه نابود شدند. این روایت صادقانه و خوب از این مقطع تاریخی در این فیلم بررسی شده و البته سینمایی کار شده است. ماجرا و داستان دارد و به دنباله فیلم اول روی مسائل اطلاعاتی تمرکز جدی کرده است.
یادم هست مهمترین نقش در آن عملیات را آیتالله هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده کل قوا برعهده داشت. چند روزی در منطقه عملیات مستقر بود و حتی در تهران خیلیها نگران جان ایشان بودند. در نزدیکترین نقطه به منطقه عملیات مانده بود. اما در این فیلم که مستند قابل اطمینان میتوانست باشد، اصلا اشارهای به این بخش نشده بود. این کارها ضربههایی به استناد فیلمها میزند.
۵۷۵۷
منبع