دوستی قدیمی ما به تیم ملی جوانان برمیگردد. در آن زمان محمودخان یاوری با تیم ملی جوانان همکاری میکردند و من بازیکن آن تیم بودم. ایشان در تیم ملی بزرگسالان نیز حضور داشتند و در کنار مربیانی مثل حشمت مهاجرانی و اصغر شرفی به تیم ملی یاری میرساندند، اما دوستی میان ما بیشتر در فوتبال خلاصه شد و به رقابت در عرصه مربیگری انجامید. رقابتی که همواره با احترام متقابل پیوند خورده بود. احترام واژهای بود که هیچگاه از روابط دوستانه ما حذف نشد. فرقی نمیکرد که از او ناراحت باشم یا نه، او همیشه فرد محترمی بود.
از لحاظ سن و سال محمود یاوری به جای پدر من بود، اما بعد از حضور دوباره من در فوتبال ایران رقابتی همراه با احترام داشتیم. در فوتبال ایران مانند افرادی مانند یاوری کم هستند. او یک الگو برای همه مربیان است. علاقه او هیچگاه به فوتبال کم نشد و همیشه مانند روز اول تلاش میکرد. همیشه یک فرد جدی، منظم و با پشتکار بود که خسته نمیشد. او در شخصیت خود این ویژگیها را داشت. ویژگیهایی که ریشه آن در نظامی بودن او بود. محمود یاوری پدر فوتبال ایران بود.
بالاتر از هر لقبی که معنی مثبت و منفی دارد، او برای پدربزرگ سپاهان است. او مانند خیلیهای دیگر شهر خود را رها نکرد و تنها برای مربیگری از این شهر خارج شد. از هر جا که جدا شد در نهایت به خانهاش برگشت. اما یکی از ویژگیهای مثبت ایشان این بود که رابطه خوبی با تمام تیمهای اصفهانی داشت و او را همیشه بهعنوان یک بزرگ فوتبال در اصفهان قبول داشتند. او پیر فوتبال بود، هر زمانی که تیمها به مشکل میخوردند، او بهعنوان مربی یا مشاور در کنار تیمها حاضر بود.
امروز فوتبال ایران یک نظامی جدی منظم را از دست داد. مردی که تا توان داشت در فوتبال خدمت کرد. کارهایی که او برای فوتبال ایران کرد بر هیچکس پوشیده نیست.
۲۵۵ ۲۵۱