در سالیان اخیر، شکلی از مذهب تشیع رجحان یافت که با آن چه در گذشته، به ویژه در سالهای آغازین انقلاب ایران وجود داشت، به شدت متفاوت و حتی در تعارض و چالش است. مذهب عدالتخواهی، ظلمستیزی، ایثارگری، رواداری، تعاون و همیاری، زهد و فروتنی و در یک کلمه مذهب معرفتمحور نسبی که عالمان حقیقتاندیش در بستر مراسم عزا و مجالس سوگواری عهدهدار تبیین و اشاعه آن بودند، آهسته آهسته جای خود را به مذهب مناسکی، خودحقپندارنه، تفاخری و شعارمحور، تقدیری و تسلیمی، اکتساب قدرت و انتفاع مکنت و در یک کلمه مذهب مناسکمحور داد که تریبونداران کممایه و صحنهگردانان کماندیش به ترویج و تبلیغ آن روی دارند، تا جایی که سخن از مذهب معرفتی در کنار آن، نه تنها آسان نیست که تاوان سختی به دنبال خواهد داشت.
در تشیع اولی، انسان و انسانیت در کانون همه فعالیتها و آیینها قرار دارد و اساسا آن چه محرک پیروان آن است، رهایی آدمیان از پلشتیهای فردی و نابسامانیهای اجتماعی در پرتو زندگی متعالی است که با بهرهگیری از اکسیر معنوی عاشورا و کربلا استحکام مییابد، چیزی که در مذهب دوم کمتر به آن اندیشه میشود، با همه اینها قدرت مذهب دوم که به حکم ضرورتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هر روز فزونی مییابد، همچون سونامی بزرگی همه را با خود همراه ساخته و راهی برای توقف و تامل باز نمیگذارد و در این مسیر حتی متعهدان به ارزشهای اصیل شیعی نیز توان مقابله با آن را نمییابند.
پیروان این مذهب که البته با استفاده از تعابیر عاطفی ارزشی، همه اعتبار، شهرت و بیش از همه منافع خود را در هر چه گستردهترسازی آیینهای صوری و مراسم و مناسک ظاهری میبینند، از هر راهی برای توسعه آن پیش بهره میبرند، حتی اگر به قربانی شدن انسانهایی کشیده شود. نگاهی به کشتگان بعضی از مراسم مذهبی و آیینهای دینی در سالهای اخیر، گواه روشنی برای این مدعاست، اما آن چه بیش از هر چیزی مایه شگفتی و انتقاد است، دستور جناب آقای روحانی به برگزاری عزاداری محرم به صورت باشکوه، آن هم در مناطق قرمز و هشدار کرونایی است که به ظاهر برآمده از فشارهای پنهان و آشکار دسته دوم است که بی محابا بر همه پروتکلهای پذیرفته شده و مورد تایید نظام میتازند، اما هرگز چنین فشاری، از مسئولیت جناب ایشان به عنوان رئیسجمهور و رئیس ستاد مبارزه با کرونا که نمیکاهد.
مدیریت و تدابیر به کار گرفته شده در موج اول کرونایی که تمجید و تقدیر بالاترین مقامهای نظام و اقشار مختلف را به دنبال داشت، در دوره جدید و متاثر از هژمونی مذهب دوم، دچار نابسامانی مدیریتی و تصمیمهای نادرست گردیده و هراسی در دلها پدید آورده است. این که رئیسجمهوری نتواند در مقابل مطالبههای غیرصحیح قشری از جامعه، به نفع مردم و اکثریت جامعه ایستادگی کند، یک فاجعه است، اما فاجعه گرانبارتر آن است که آن جناب با تلقی «من بفرمانم و فرمان میدهم» خود را پیشتاز این حرکت ناصحیح جلوه داده و فرمان به انجام مراسمی بدهد که خود به پیامدهای ناگوار آن آگاه است و این فرماندهی را با هیچ منطقی نمیتوان موجه به حساب آورد. ایشان اگر برگزرای مراسم را مشروط به رعایت همه اصول سلامت در شهرها و مناطق دارای وضعیت مناسب میکرد باز تا حدی معقول و مقبول مینمود، اما تصریح ایشان به برگزاری آن، حتی در مناطق قرمز، حرکت در زمین پر از مواد انفجاری است که هرگز توجیهبردار نیست و بی گمان خسارتهای سنگین آن به آسانی جبرانپذیر نخواهد گردید.
گر چه همگان به قدرت مذهب دوم، آگاهیم، اما رئیسجمهور یک مملکت وظیفهای بزرگتر و خطیرتر به دوش دارد. حد اقل انتظار آن بود و است که وی خود را پیشتاز این خواسته نشان نداده و صادقانه مردم را درجریان فشارهای پشت صحنه قرار داده و برای یک بار هم که شده مانع قدرتنماییهای پرخطر افراد کماندیش شود. البته این سخن نه معنای کوچکانگاری مراسم عزا یا بیاعتنایی به مقام بلند و ظلمستیز امام حسین(ع) یا بی توجهی به زحمات مبلغان راستین تشیع و دغدغهمندان حقیقی مذهب است، بلکه دقیقا همسویی با آرمان حسینی و شعار عاشورایی است که حفظ جان و سلامت انسانها میباشد که در منطق دیانت اسلامی در راس همه امور است. این اقدام بلکه فرمان، مذهب را علیه مذهب میکشاند و این مذهب حق/اول است که قربانی سوء تدبیرها خواهد شد!
ریاست محترم جمهوری! جان مردم را محترم بدارید و مهمتر از آن، به آینده ایران بیندیشید. مرگ روزانه بیش از دویست نفر -طبق آمار رسمی- چه خانوادههایی را به عزا ننشانده است، پس به این آمار نیفزایید، اگر توان کاستن آن را ندارید. به امید تصمیم درست
* عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی