سینماسینما، نیکان راست‌قلم

فیلم با تصویر اسامی بازیگران که به صورت دایره‌وار بر روی دیواری کِرِمی و کهنه که رنگ آن ورقه شده نقش می‌بندد، آغاز می‌شود و در پایان تیتراژ ابتدایی، تجمع و تکثر اسامی، تبدیل به نقطه‌ای در کلمه گرگ‌بازی می‌شود. فیلم در واقع، گویی از همان آغاز به مخاطبش می‌گوید که قرار است شاهدِ به بازی گرفته شدنِ بازیگرانش باشد که در گرداب این بازی سرگردان‌اند. عده‌ای رفیق صمیمی که بازیگران تئاتر هستند، به دعوت کارگردانشان پرستو (نگار جواهریان) دور هم جمع شده‌اند تا شبی را در یک خانه قدیمی متروک در خیابان ویلا که سال‌هاست کسی در آن زندگی نکرده، سپری کنند و به نوعی به تمرین تئاترشان که بر اساس همان الگوی آشنای بازی مافیا (گرگ‌بازی) طراحی شده، بپردازند. در این بین، مهمان‌های تازه‌ای هم دارند: آقای دکتر (علی مصفا) که قرار است سرمایه‌گذار نمایش پرستو باشد و همسرش هما (هانیه توسلی).

«گرک‌بازی» اولین فیلم عباس نظام‌دوست است که تلاش دارد پیشنهاد تازه‌ای در سینمای ایران باشد. فیلمی معمایی که بناست موتورِ جست‌وجوگر و کنجکاو ذهن مخاطب را فعال کند و برایش پرسش‌های پررمزورازی ایجاد کند. فیلم در ساختن چنین فضایی به لحاظ بصری تا حد زیادی موفق است. از نوع ادای برخی دیالوگ‌های بازیگران که قرار نیست به‌وضوح شنیده شوند گرفته، تا فیلم‌برداری در لوکیشنی ثابت با نماهایی متنوع، نورپردازی اندک شب، تم قهوه‌ای‌رنگ فیلم، موسیقی و حتی لباسی که برای هر کاراکتر طراحی شده، همه و همه دقیق و پر از جزئیات است و به خلق اتمسفری رازآلود و تنش‌زا کمک می‌کند. نقطه قوت فیلم هم همین فضای تازه و بکر است که به‌شدت پتانسیل قصه‌ای تودرتو و پر از کنکاش را دارد. مخاطب از آغاز فیلم می‌خواهد ببیند این بازیِ به‌ظاهر سرگرم‌کننده که سیاست و صداقت دو روی سکه آن است، کِی و کجا می‌تواند به عمق روابط شخصیت‌ها رخنه کند و رازهای مگو و گرگ‌صفتی‌ها را برملا کند و معما گشوده شود. اما معضل اصلی فیلمنامه آن است که واقعیت قصه و روابط آدم‌های آن به اندازه واقعیت قواعد خودِ گرگ‌بازی برای مخاطب جدی نمی‌شود، چراکه مخاطب شناخت کافی نسبت به شخصیت‌های متعدد قصه به دست نمی‌آورد و زمان اندکی هم که صرف معرفی آن‌ها و روابطشان با یکدیگر در خلال دیالوگ‌ها می‌شود، به‌تنهایی برای نزدیک شدن و هم‌ذات‌پنداری با آن‌ها به گونه‌ای که سرنوشت هر یک برای مخاطب مهم و حیاتی شود، کافی نیست و همین باعث شده روابط الکن، ناقص و در سطح باقی بمانند. مثلا فلاش‌بکی که در رابطه با لیندا (فهیمه امن‌زاده) و مهران (سعید چنگیزیان) وجود دارد، زمانی که مشغول دیدن خانه‌ای نو هستند، کمکی به شناخت آن‌ها نمی‌کند جز این‌که بدانیم لیندا دچار شکی همیشگی به مهران است و مدام بوی خیانت به مشامش می‌رسد. همین‌ها در ابتدای فیلم در خلال دیالوگ میان لیندا و سعید به مخاطب منتقل می‌شود و عملا لزومی به گنجاندن آن فلاش‌بک در قصه نیست، یا فلاش‌بکی که در مورد شب دستگیری کاوه (امیرحسین قدسی) با همراهی مینا (سهیلا گلستانی) وجود دارد، کمکی به شناخت آن‌ها نمی‌کند، یا فلاش‌بکی که درباره شخصیت سپیده (مهسا علافر) در فیلم وجود دارد، آن‌جا که با یک بیمار در بخش اعصاب و روان حرف می‌زند، به‌راحتی می‌تواند حذف شود، بی‌آن‌که کُدی از شخصیت سپیده به مخاطب بدهد. حتی فلاش‌بک‌هایی که در طول فیلم، بخشی از روابط پنهانی را میان هما و سعید (احسان گودرزی) برای مخاطب روشن می‌سازد هم چندان اهمیتی در پیشبرد قصه ندارد، چون تاثیرش در روند قصه نامعلوم است و فیلم هم تا پایان و حتی با ورود کارآگاهان به قصه به بزرگ‌ترین سوال مخاطب که چرایی و علت قتل سعید است، پاسخی نمی‌دهد. تنها پاسخ‌هایی که فیلم می‌دهد، یکی این است که دکتر در واقع هیچ‌گاه دکتر نبوده و هر آن‌چه از پیشینه خود و سرمایه‌گذاری بر روی تئاتر گفته، دروغ بوده و دیگری هم‌دستی دکتر با مرتضی (حمید پورآذری) است. مرتضی همان غریبه‌ای است که شب مهمانی، درست در زمان برق رفتن میان جمع وارد می‌شود و آن‌ها را برای ادامه بازی به طبقه بالا و به خانه خودش دعوت می‌کند و هیچ‌گاه معلوم نمی‌شود چرا یک گروه تئاتری جوان و باهوش، بی هیچ منطقی به این غریبه اعتماد می‌کنند. فیلم بزرگ‌ترین پاسخش را در پایان می‌دهد، در واقع دست دکتر و مرتضی را برای مخاطب رو می‌کند. این دو گرگ‌های بیدار و درنده‌ای هستند که در شب به سراغ طعمه‌هایشان می‌روند و آن‌ها را در دل گرگ‌بازی که نه، در دل واقعیت حذف می‌کنند.

باید گفت آن‌چه فیلم اول عباس نظام‌دوست را با وجود همه نقصان‌های فیلمنامه برای مخاطبی که به فیلم‌هایی با ساختار معمول سینمای اجتماعی عادت کرده، تماشایی می‌کند، همین حرف تازه و فضای معماگونه و فرصت کشفی است که در اختیار او قرار می‌دهد. تلاشی ارزشمند برای قصه‌گویی در فضایی با پیچیدگی‌هایی که وام‌دار قواعد گرگ‌بازی (یا مافیا) است و مخاطب را تا پایان به مشارکت و حدس در بازی دعوت می‌کند.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

hotnewsفرهنگ و هنر5 سال پیش • dahio.com • 53



دیدگاهتان را بنویسید



مطالب پیشنهادی

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش سوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش دوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۸ راهکار برای بیشتر مثبت فکر کردن

مثبت اندیشی از رویکردهای سالم در زندگی است و توسط بسیاری از روانشناسان توصیه می‌شود. در این مطلب از لیست‌میکس ۸ راه مثبت اندیشی را با هم مرور می‌کنیم. با [...]

با این ده کتاب، خواندن رمان تاریخی را شروع کنید!

تاریخ شاید برای خیلی از ماها موضوع موردعلاقه نباشد و میل زیادی به خواندن رمان تاریخی نشان ندهیم؛ اما کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارند که به‌قدری هیجان‌انگیزند که ممکن [...]

واقعیت های نگران‌کننده‌ای که از آن بی‌خبرید

می‌دانستید کبد با یک ضربه ممکن است از کار بیفتد؟ یا مغز بدون جمجمه آن‌قدر نرم است که از هم می‌پاشد؟ در این لیست ده واقعیت را که هر کدام [...]




ترندها