سینماسینما، آزاده کفاشی

دردسر اصلی درست از جایی شروع میشود که آدمها خیال میکنند تنها نیستند و همیشه کسی هست که کارها را برایشان روبه‌راه کند. نمیدانند که هر آدمی هر چقدر هم که قوی باشد، یا حداقل ادای قوی بودن را درآورد، بالاخره جایی کم میآورد. هر آدمی خودش باید به‌تنهایی با بسیاری از مسائل زندگی‌اش روبه‌رو شود و چه مسئلهای مهمتر از مرگ. در فیلمِ ساخته مجتبی اسپنانی در رابطه بین دو خواهر، شیرین و سیمین، این نکته بیش از هر چیز دیگری به چشم میآید. سیمین میخواهد به خواهرش کمک کند، ولی نمیتواند. تمام فیلم نمایان‌گر این ناتوانی است. تمام تلاشهای سیمین برای حل مشکل خواهرش بر باد میرود. ناتوانی سیمین در برابر تنهایی شیرین. حتی زمانی هم که گمان میکنیم همه کارها دارد درست میشود و بالاخره سماجتهای خواهر بزرگ‌تر نتیجه داده، یک جای کار میلنگد. 

در «تو مشغول مردنت بودی» مرگ است که مثل سایه آدمها را دنبال میکند. شیرین و سیمین را هم. با همه  تنشها و اضطرابی که به دلیل سقط جنین تحمل میکنند. تمام فیلم حول فراهم کردن شرایط سقط جنین میچرخد و شکل میگیرد. در ظاهر سقط جنین است که مسئله اصلی است، هر چند که آدمها با احتیاط دربارهاش حرف بزنند و قرار بگذارند. دوندگیها در شهری کوچک و خاکستری است که همه در آن همیشه توی تاریکی میایستند و به بخش روشن شهر چشم میدوزند. البته هیچ‌کس هم به طور مستقیم به موضوع اشاره نمیکند. همه چیز پنهان است، ولی همه جا آشکارا حضور مرگ هست. شیرین از رویایی میگوید که در آن مرگ خود را دیده و در آن لحظهها نگران هیچ‌کس نبوده است. مرگی که به نظر توام با شادی هم هست. شیرین در آن رویا به هیچ‌کس حتی فکر هم نمیکرده است. حتی به خواهرش سیمین. در رویای مرگ حتی مادر درگذشتهاش را هم ندیده است و از این بابت احساس گناه میکند. شاید هم میترسد در آن دنیا هیچ‌کس منتظرش نباشد و از این هم تنهاتر شود. تنهای تنها با مرگ روبه‌رو شود و حالا انگار تمام داستان این دو خواهر روایت چشم در چشم شدن با مرگ است. 

خلق موقعیتی که در آن دختری جوان به‌آسانی با مرگ مواجه شود، کار سادهای نیست. «تو مشغول مردنت بودی» به نوعی داستان مواجهه با مرگ است. سوالی که میشود پرسید، این است که آیا تمام شرایط این مواجهه فراهم شده است یا نه. فیلم با فضاپردازی خاص خود توانسته تا حدودی در القای احساس تلخی و ناامیدی شخصیتهایش عمل کند. بااین‌حال و با توجه به این نکته که هیچ‌گاه به کمک دیالوگ یا قصه آن‌قدر به شیرین نزدیک نمیشویم که درکش کنیم و او را فقط از شرایطی که برایش پیش آمده میشناسیم، از این‌رو باور کردن این‌که شیرین به آخر خط رسیده باشد، کمی دشوار است. البته هیچ‌وقت درک آدمهای به آخر خط رسیده ممکن نیست.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

hotnewsسینما4 سال پیش • dahio.com • 10

برچسب‌ها



دیدگاهتان را بنویسید



مطالب پیشنهادی

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش سوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش دوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۸ راهکار برای بیشتر مثبت فکر کردن

مثبت اندیشی از رویکردهای سالم در زندگی است و توسط بسیاری از روانشناسان توصیه می‌شود. در این مطلب از لیست‌میکس ۸ راه مثبت اندیشی را با هم مرور می‌کنیم. با [...]

با این ده کتاب، خواندن رمان تاریخی را شروع کنید!

تاریخ شاید برای خیلی از ماها موضوع موردعلاقه نباشد و میل زیادی به خواندن رمان تاریخی نشان ندهیم؛ اما کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارند که به‌قدری هیجان‌انگیزند که ممکن [...]

واقعیت های نگران‌کننده‌ای که از آن بی‌خبرید

می‌دانستید کبد با یک ضربه ممکن است از کار بیفتد؟ یا مغز بدون جمجمه آن‌قدر نرم است که از هم می‌پاشد؟ در این لیست ده واقعیت را که هر کدام [...]




ترندها