صدور قطعنامه شورای حکام علیه پرونده هسته ای ایران، با واکنش های متفاوتی از سوی طیف های مختلف سیاسی روبرو شد، برخی نسبت به هرگونه واکنش تند و هیجانی به این تصمیم شورای حکام هشدار دادند و خواستار پیگیری مسیر تعامل و همکاری با آژانس شدند، برخی اما در نقطه مقابل این نگاه قرار داشتند.
خروج از NPT تندترین و خطرناکترین پیشنهاد طی روزهای اخیر به مسئولان و مذاکره کنندگان بوده است. رضا نصری، حقوقدان و تحلیلگر مسائل بین المللی با تاکید براینکه ایران با خروج از NPT عملا مسیر سومی را علیه خود باز میکند، معتقد است؛«در بهترین حالت، با خروج ایران از NPT، آمریکا و کشورهای غربی در بحبوحه مذاکرات (یا پس از آن) به یک قطعنامه تهدیدآمیز جدید علیه ایران مجهز شدهاند که میتوانند از آن به عنوان یک اهرم فشار موثر استفاده کنند. اگر مذاکرات هم شکست بخورد، در کنار این قطعنامه جدید، شش قطعنامههای فصل هفتمی قبلی شورای امنیت نیز به واسطه مکانیسم ماشه احیا خواهد شد که این خود شرایط بی سابقهای را برای ایران رقم خواهد زد!»
نصری می گوید؛« لازم است فرایند رفع مشکلات اقتصادی از طریق تنشزدایی و رفع تحریم به مراتب بیش از امروز جدی گرفته شود.»
آقای نصری! با توجه به صدور قطعنامه شورای حکام علیه ایران، پیش بینی شما از مسیر پیش روی برجام چیست و ایران چه استراتژی و تاکتیکی را باید در پیش بگیرد؟
برای اینکه تعیین کنیم چه واکنشی در شرایط جدید مناسبتر است، بیایید ابتدا با واقعبینی به صحنه نگاه کنیم. با بررسی صحنه خواهیم دید قطعنامهای که در شورای حکام به تصویب رسیده است دو پیامد بسیار جدی دارد: نخست اینکه یک مسیر جدید برای ارجاع ایران به شورای امنیت سازمان ملل باز کرده و از این رو تهدید جدیدی برای ایران بوجود آورده است.
احتمال باز شدن پرونده جدید علیه ایران در شورای امنیت
به بیان دیگر، این قطعنامه برای آمریکا و کشورهای غربی این فرصت را ایجاد کرده تا به اتهام «نقض تعهدات پادمانی» پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع دهند و در آنجا از یک زاویه جدید ایران را تحت فشار قرار دهند. توجه داشته باشید که این وضعیت با سناریوی احیای قطعنامههای قبلی شورای امنیت در مورد ایران – که با شکست مذاکرات و راهاندازی سازوکار ماشه میسر است – تفاوت دارد و در اینجا بحث یک پرونده جدید در شورای امنیت در میان است.
قطعنامه شورای حکام ایران را مقصر مرگ برجام معرفی می کند
دوم اینکه این قطعنامه این ظرفیت را برای آمریکا و غرب ایجاد کرده که «ایران» را عامل و مقصر شکست دیپلماسی و مرگ برجام معرفی کنند و از این طریق راه را برای اِعمال فشارها و اقدامات قهریه خود هموار سازند. به عبارت دیگر، اگر تاکنون ایران از یک مزیت سیاسی، حقوقی و اخلاقی بالاتری برخوردار بود – و میتوانست به پشتوانه آن «قانونشکنیهای دولت ترامپ» و «تعلل دولت بایدن» را مقصر شکست دیپلماسی جلوه دهد – امروز قطعنامه شورای حکام عملاً ایران را در مظان اتهام قرار داده و از جایگاه مدعی به پشت میز «متهم» منتقل کرده است. رأی بالای قطعنامه و حمایت بسیاری از کشورهای دیگر از آن نیز نشان میدهد – علیرغم میل و هشدارهای ایران – اجماع گستردهای علیه کشور در حال شکلگیری است.
ایران با خروج از NPT عملا مسیر سومی را علیه خود باز میکند
پیشنهاد خروج ایران ازNPT که این روزها از سوی برخی چهره های تندرو و مخالف برجام مطرح می شود چقدر خطرساز است؟
حال، در چنین فضایی، عدهای میگویند از NPT خارج شویم! بسیار عالی! برای خروج از NPT ایران باید مطابق ماده ۱۰ این معاهده طرح خروج خود را با یک اطلاع سه ماهه به «شورای امنیت سازمان ملل» – همراه با دلایل و توجیهات خود – ارائه دهد. به بیان دیگر، ایران باید عملاً یک مسیر سوم – در کنار مسیر «نقض تعهدات پادمانی» و مسیر «مکانیسم ماشه» – بدست خود برای خودش به سوی شورای امنیت باز کند! سپس، پس از مراجعه به شورای امنیت، مستنداتی ارائه دهد که نشان دهد چرا ماندن در NPT را در «شرایط فوقالعاده» پدید آمده با «منافع حیاتی» خود سازگار نمیداند. آن زمان، اعضای شورای امنیت ناگزیر تصمیم خواهند گرفت آیا دلایل ایران را موجه میدانند یا اینکه با خروج ایران از این معاهده مشکلی ندارند!
پر واضح است در چنین شرایطی اعضای شورای امنیت – از جمله چین و روسیه که با خروج ایران از NPT همواره مخالف بودهاند – با تصویب یک قطعنامه جدید برای بازگشت ایران به این معاهده ضربالاجل تعیین کنند و احتمالاً در همان متن سازوکارهای جدیدی نیز برای اِعمال نظارتهای فوقالعاده علیه ایران – بر مبنای الگوی UNSCOM در مورد عراق – تعریف نمایند.
در واقع، در بهترین حالت، با خروج ایران از NPT، آمریکا و کشورهای غربی در بحبوحه مذاکرات (یا پس از آن) به یک قطعنامه تهدیدآمیز جدید علیه ایران مجهز شدهاند که میتوانند از آن به عنوان یک اهرم فشار موثر استفاده کنند. اگر مذاکرات هم شکست بخورد، در کنار این قطعنامه جدید، شش قطعنامههای فصل هفتمی قبلی شورای امنیت نیز به واسطه مکانیسم ماشه احیا خواهد شد که این خود شرایط بی سابقهای را برای ایران رقم خواهد زد!
تیره تر شدن روابط ایران با کشورهای منطقه با خروج از NPT
بگذریم از اینکه در بُعد سیاسی و راهبردی نیز خروج ایران از NPT در بهترین حالت روابط ایران با کشورهای منطقه را به شدت تیره خواهد ساخت؛ و در بدترین حالت نیز، به خروج ترکیه، عربستان سعودی، امارات، بحرین، مصر و بسیاری از کشورهای دیگر از این پیمان منتهی خواهد شد که این خود تبعات بلندمدت امنیتی بسیار سنگینی برای ایران در پی خواهد داشت. در اینجا پرسش این است که با فروپاشی رژیم عدم اشاعه ایران با چه امکانات و هزینهای میخواهد فعالیت هستهای کشورهای همسایه را تحت نظارت قرار دهند و مهار کند؟ طرفداران خروج ایران از NPT توضیح دهند چگونه ایجاد چنین وضعیتی را به سود کشور میدانند؟ در واقع، بسیاری از این دست توصیهها به هیچ عنوان پایه و مبنای کارشناسی ندارد و عملاً جز گمراه کردن تصمیمگیران و تهییج فضای کشور هیچ دستاوردی ندارند.
بیشتر بخوانید:
لزوم قرار گرفتن ایران و آمریکا روی ریل تنش زدایی
آقای نصری! تنش های ایجاد شده بین ایران و آمریکا بر سر برجام و حواشی آن ممکن است به سمت تنش نظامی برود؟
اینکه گمان کنیم تنش میان ایران و آمریکا و متحدین آن تا یک میزانی از شدت پیش خواهد رفت و سپس در آستانه برخورد نظامی متوقف خواهد شد تصور اشتباهی است. این برداشت ناشی از این باور غلط است که طرفین یک نزاع در هر وضعیتی – و تحت هر میزان از فشار سیاسی، اقتصادی، امنیتی، روانی و حیثیتی – قادر به اتخاذ تصمیمات عاقلانه و عملگرایانه هستند و عوامل خارجی نیز هیچ تاثیری بر عملکرد آنها نخواهد داشت. اما حقیقت این است که وقتی تنش بین کشورها از یک آستانه عبور میکند معمولاً کنترل شرایط از دست طرفین خارج میشود و بعضاً آنها خود را ناگزیر به مبادرت به جنگ میبینند؛ حتی اگر مقابله نظامی به نفع هیچیک از آنها نباشد.
به همین خاطر، بسیاری از کارشناسان حوزه روابط بینالمللی و امنیت بینالمللی بر این باورند که برای پیشگیری از جنگ باید حرکت تنشافزایانه را کُند و متوقف کرد و سپس طرفین را روی ریل و مسیر تنشزدایی یا De-escalation قرار داد. در واقع، نمیتوان به سرعت به سمت افزایش تنش حرکت کرد و گام برداشت به امید اینکه در یک جایی از مسیر تنش کنترل خواهد شد و در پی آن جنگی رخ نخواهد داد!
تنش زدایی و رفع تحریم جدی گرفته شود
از سوی دیگر بحران و تنش اجتماعی فقط با وقوع جنگ ایجاد نمیشود. اینکه قدرت مرکزی مجبور باشد تمام منابع مالی و انرژی کشور را به مدیریت یک تنش فزاینده و فرسایشی با سایر کشورها معطوف سازد خود ناگزیر در بلندمدت به تضعیف مرکز و تشدید بحرانهای حاشیهای منتهی خواهد شد. ضمن اینکه در چنین شرایطی، بازیگران غیردولتی نیز – از جمله نیروهای مسلح تروریستی در مجاورت مرزها – از تضعیف قدرت مرکزی و فرسایش شیرازههای اقتصادی کشور برای گسترش حضور و بسط نفوذ خود استفاده خواهند کرد. در نتیجه، لازم است فرایند رفع مشکلات اقتصادی از طریق تنشزدایی و رفع تحریم به مراتب بیش از امروز جدی گرفته شود.
اینکه برخی می گویند مذاکرات توسط عده ای تندرو مثل سعید جلیلی هدایت می شود درست است؟ با توجه به اینکه قبلا هم گفته می شد جلیلی مخالف این تیم است اما الان چنین زمزمه هایی مطرح می شود.
پیش از پاسخ به این سوال لازم است تاکید کنم با استفاده از تعابیری مانند «تندرو» برای اشخاصی مثل آقای دکتر جلیلی مخالفم. اینگونه القاب و تعابیر هیچ عنصر سازندهای در بر ندارد و به هیچ عنوان به ایجاد یک گفتوگوی سالم و حیاتی با تمام بازیگران عرصه ملی کمک نمیکند. حقیقت این است که ایران سالهاست تحت ظالمانهترین فشارهای بینالمللی قرار دارد و طبیعی است که از دل این فشارها طیفی از گرایشها و نکتهنظرات متفاوت و بعضاً متناقض پدید بیاید. آقای دکتر جلیلی نیز نماینده یکی از این گرایشهاست که باید با او به تعامل و تبادل نظر نشست.
حال، در مورد اینکه آقای جلیلی در چه حد در فرایند تصمیمگیری دستگاه سیاست خارجی کشور نفوذ و تاثیر دارد اطلاع دقیقی ندارم. اما محرز است کسانی که پا به عرصه اجرا میگذارند، بعد از مدتی – به دلیل مواجه شدن با واقعیتهای روی زمین – مواضع عملگرایانهتری نسبت به قبل اتخاذ میکنند. بعید نیست کسانی که پیش از این دیدگاه و رویکردی نزدیک به آقای جلیلی در مورد برجام و مقوله مذاکرات داشتند، امروز پس از ورود به میدان عمل از دیدگاهها و توصیههای او فاصله گرفته باشند و همین منجر به بروز اختلافاتی شده باشد. البته این فقط در حد تحلیل و حدس و گمان است.
۲۱۲۲۰