علی زمانیان
اما کمتربه تفکیک و تمایز میان سیاست و نهاد خانواده پرداخته شده است. در حالی که تداخل این دو نهاد، به از هم گسیختگی خانواده منجر شده و سبب نتایج زیانباری میشود که در نهایت دامن جامعه و هم سیاست را خواهد گرفت.
چرا پای خانواده به سیاست باز میشود؟
علل متعددی باعث میشود پای خانواده به سیاست باز شود، و از آن جمله، وقتی نهادهای مدنی و واسط میان حکومت با تودهی مردم حضور پررنگی ندارد، آن گاه این خانواده است که نقش نهاد مدنی را بر عهده میگیرد. خانواده، وقتی جایگزین نهادهای مدنی میشود که زیست سیاسی با عدم توسعه و فقدان آزادی برای راهاندازی نهادهای فعال در فضای عمومی مواجه است. در واقع، سیاسی شدن خانودهها نشانهی آسیبی است که در ساختار سیاسی وجود دارد. وقتی ساختار سیاسی تن به ظهور و بروز نهادهای مدنی و سیاسی مستقل از قدرت حاکمه نمیدهد، این خانواده است که به ناچار در نقش نهاد مدنی ظاهر می شود و میخواهد آن وظیفهی بر زمین مانده را بر دوش بکشد. و این در حالی است که ساخت نهاد خانواده، ظرفیت و امکان متناسب با نقشی را که متکفل آن شده است، ندارد. به همین دلیل با تزلزل و خسران بزرگ روبرو میگردد.
مهمترین پیامد سیاسی شدن خانوادهها، مخدوش شدن روابط و مناسبات میان افراد درون خانواده است. اختلال ناشی از تنشهای سیاسی سبب میگردد که میان افراد یک خانواده، شکاف و گسستی چارهناپذیر ایجاد شود. رابطهی فرزندان با والدین، همسران و فرزندان با یک دیگر سست شده و گاهی به قطع روابط منجر میگردد. اختلافات و درگیریهای مرسوم در فضای سیاسی، نظم و نظام و احترام جاری در روابط خانوادگی را بر هم می زند و پس از آن است که برادران و خواهران، به چشم رقیب و حتی دشمن سیاسی به یک دیگر مینگرند.
ناسازگاری و مخاصمات سیاسی بر مناسبات افراد در شبکهی بزرگتر خویشاوندی سایه میافکند و آن روابط را به کدورت و دشمنی میکشاند. عواطف کاهش مییابد و فاصلههای مسئلهخیز آغاز میشود. پس از این است که چالشها و تنشهای فضای عمومی سیاست به چهارچوب خانواده کشیده شده و سبب نزاع و گسست میگردد. سست شدن روابط و گسسته شدن عواطف میان اعضای شبکهی خویشاوندی در نهایت به تنهاتر شدن افراد منتهی میگردد. به ویژه هنگامی که نهادهای اجتماعیِ موثر برای جذب آنان وجود ندارد و بدین ترتیب سر از انزوا و سرگشتگی درمیآورند.
شرایط وقتی بغرنجتر می شود که فرهنگ عدم مدارا و ضعف عقلانیت سیاسی را بر آن بیفزاییم. نتیجهی حاصل از این شرایط بیمارگون، چیزی جز خصومتهای درون خانواده و شکافها و مسئلههای حل نشده نیست که همچون موریانه، پایههای روابط عاطفی و انسانیِ خانواده را سست میکند و از درون تهی میسازد.
به این ترتیب سیاستزدایی از خانواده، ضرورتی اجتناب ناپذیر برای آرامش و انسجام اجتماعی و کاهش آلام و رنجها است.
۱۷۱۷