ترجمه اختصاصی نوریاتو: رامبرانت فان راین چطور مرد؟ با توجه به اینکه او یکی از مشهورترین نامها در تاریخ هنر است، ممکن است عجیب به نظر برسد که ما درباره این موضوع اطلاعی نداریم. در زمان مرگ، او ۶۳ ساله بوده است ولی محققان میگویند هیچ نشانهای از اینکه او دچار بیماری خاصی بوده است وجود ندارد. بعضیها میگویند او حدود یک سال پس از مرگ تیتوس، تنها پسر او که زنده ماند، از ناراحتی زیاد جان خودش را از دست داد.
با اینکه رامبرانت در زمان زندگی خودش از شهرت جهانی که داشت لذت میبرد، در اواخر عمر خودش دچار ورشکستگی شد و با کمک هزینه ناچیزی که میگرفت زندگی خودش را اداره میکرد. او پس از مرگ در یک قبر اجارهای بی نام و نشان به گور سپرده شد و پس از مدتی همین قبر هم نابود شد که در نتیجه آن امروز هیچ نشانی از محل دفن رامبرانت باقی نمانده است.
مطالعه بیشتر: هنر نگاه کردن
موزههای سراسر دنیا از آمستردام تا کشورهای حاشیه خلیج فارس، صحنه نمایشهایی هستند که میراث هنری و زندگی این هنرمند را گرامی میدارد. با این همه توجه روی این نقاش، طراح چاپ، نقشهکش، عاشق و جنگجو عادلانه است که بپرسیم امروزه رامبرانت کیست؟ ما چطور زندگی این استاد عصر طلائی هلند را که شهرت را میشناخت اما در زندگی خودش از مد افتاد را تفسیر میکنیم؟ نسلهای متفاوت عاشقان هنر که معانی جدیدی در کارهای او پیدا میکردند چطور او را دوباره زنده کردهاند؟
تاکو دیبیتس، مدیر موزه ملی هلند که میزبان نمایشگاه مرکزی “تمام رامبرانتها” است میگوید: “افراد خیلی کمی داستان زندگی رامبرانت را میدانند.” این نمایشگاه تمامی متعلقات رامبرانت را در بردارد که عبارت است از ۲۲ اثر نقاشی، ۶۰ اثر طراحی و ۳۰۰ طراحی چاپ. همچنین گرگور ج. م. وبِر که سازمان هنرهای زیبا و هنرهای تزئینی این موزه را اداره میکند میگوید: “هر نسل رامبرانت خودش را دارد. هشتاد سال پیش مردم رامبرانت را به عنوان یک پیرمرد روحانی میشناختند، مرد تنهایی که به بالاترین نقاط هنر رسیده بود.” او ادامه میدهد:”امروزه ما کم و بیش او را به عنوان یک شورشی میشناسیم، که همیشه خودش را از اول ابداع میکرد. او همیشه روشهای خودش را برای انجام دادن کارها تغییر میداد. او تلاش زیادی کرد و با خودش و استانداردهای آن زمان جنگید.”
“تمام رامبرانتها” به ظاهر یک نمایشگاه بیوگرافیکال نیست اما پیشرفت این هنرمند را از اوایل دوران حرفهای وی در لِیدن هلند تا آخرین نقاشی که فقط چند روز قبل از مرگش کشید را در بر گرفته است. این نمایشگاه از یک اتاق که شامل ۳۰ سلف پرتره است شروع میشود و به ما اجازه میدهد روند زندگی این هنرمند را از یک جوان ۲۲ ساله با موهای فر تا یک مرد نگران ۵۵ ساله که موهایش درحال سفید شدن است ببینیم. ما میبینیم که چطور طرحهای او از گداهای خیابانی، زنان نیمه لخت و موزیسینهای خیابانی به فیگورهایی تبدیل شدهاند که صحنههای کتاب مقدسوار او را پر میکنند. همچنین میتوانیم پرترههای کوچک از شهروندان معمولی را که روی صفحات فلزی حک شدهاند با نقاشیهای رنگ روغن مقیاس بزرگ از خردهفروشان و مردم عادی آمستردام مقایسه کنیم.
مطالعه بیشتر: سیاهپوست ها و عکاسی
نمایشگاههای دیگری در سطح جهان دوران کاری او را به صورت جزئیتر پوشش دادهاند. پیشرفتهای اولیه او در نمایشگاهی با نام “رامبرانت جوان ۱۶۲۴-۱۶۳۴” در موزه لاکنهال لیدن به نمایش گذاشته شده است و موفقیتهای او در جوانی هم در نمایشگاهی در اونتاریو کانادا به نمایش گذاشته شده است.
در موزه “خانه رامبرانت” در آمستردام ما با روابط رامبرانت در شبکه اجتماعی خودش (خانواده، دوستان و آشنایان او) آشنا میشویم و در موزه فرایس در لیوواردن هلند، زندگی رمانتیک او در نمایشگاهی تحت عنوان “رامبرانت و ساسکیا: عشق و ازدواج در عصر طلائی هلند” به نمایش گذاشته شده است.
همچنین به منظور گرامیداشت این هنرمند در طول سال در موزههای تایسن بورنهمیزا مادرید، موزه بریتانیا در لندن و لوور ابوظبی نمایشگاههایی برگزار خواهد شد.
برگزاری این همه نمایشگاه به صورت همزمان، فقط به خاطر خروجی تاثیرگذار رامبرانت طی دوره کاری ۵۰ ساله وی امکانپذیر است. این هنرمند طی ۵۰ سال زندگی حرفهای حدود ۳۵۰ نقاشی، ۳۰۰ طراحی چاپ و ۱۰۰ طراحی انجام داده است.
مطالعه بیشتر: عکاسی که عکسها را وادار به حرکت کرد
توماس کاپلان، یک تاجر آمریکایی که ۱۷ عدد از نقاشیهای رامبرانت را در کلکسیون لیدن خودش دارد و اکنون در موزه لوور ابوظبی در حال نمایش هستند، در مصاحبهای گفته است که رامبرانت را یک “هنرمند جهانی” میداند که “باعث شده است هنرمندان دیگر این آزادی را داشته باشند که اکسپرسیونیست باشند، کوبیست باشند یا هرچیز دیگری که میخواهند باشند” همچنین او میخواسته “هنرمندان قادر باشند زیبایی را از طریق چشمان خودشان نشان دهند، حتی اگر زیبایی با مصداقهای جامعه خوانایی نداشته باشد.”
تا قرن ۱۷، اکثر هنرمندان اروپائی، که روی رسومات رنسانس ایتالیا کار میکردند باور داشتند که کار هنرمند فقط تقلید طبیعت نیست بلکه باید زیباترین جنبههای هر سوژهای را بیرون بکشد و آنها را گسترش دهد.
بیکر، زندگینامهنویس رامبرانت فان راین میگوید: “یکی از دلایلی که او به شکستن قوانین هنر متهم شد این بود که او راضی به ایدهآل سازی نبود.” او ادامه میدهد: “به جای کشیدن یا ساخت طرح یک زن جوان زیبا، او از یک زن معمولی استفاده میکرد و یا یک زن پیر را با چین و چروکهای زیاد و یا مقدار زیادی سلولیت به تصویر میکشید.
شاعر و فیلمنامهنویس قرن هفدهم میلادی آندریس پلس از رامبرانت به عنوان “اولین بدعتگذار تاریخ یاد میکند” چون “او هیچ الهه عشق یونانی را به عنوان مدل خودش انتخاب نکرده و ترجیح داده است یک زن رختشور یا یک تاجر کودگیاهی را از یک مزرعه دورافتاده انتخاب کند.”
مطالعه بیشتر: روایت زندگی اولین عکاس زن کشته شده در جنگ
برای بیکر این دقیقا چیزی است که به مذاق رامبرانت فان راین خوش آمده است. او میگوید: “رامبرانت سعی کرده واقعیات را نشان دهد و به هیچ قانونی پایبند نبوده است.” رامبرانت ریسک زیادی میکرد و بدون فکر کردن به اینکه چه کسانی را ناراحت میکرده قوانین جدیدی را زیر پا میگذاشته است.
وبر نیز با بیکر همعقیده است. او اینطور توضیح میدهد: رامبرانت فان راین “خیلی به سوژه نزدیک میشد و این همان دلیلی است که شما احساس میکنید مرد یا زن موجود در نقاشی خیلی به شما نزدیک است. به نظر میرسد او آنها را برای شما ساخته است.” این موضوع فقط در مورد پرترهها صدق نمیکند. وبر اینطور ادامه میدهد: “اگر به صحنههای کتاب مقدس نگاه کنید، شما متوجه میشوید که او اینجا هم همین کار را میکند: او در این نقاشیها مسیح و یارانش را مانند انسانهای عادی به تصویر کشیده است. شما احساس میکنید او هنرمندی است که به شخصه با شما صحبت میکند.
دیبیتس، مدیر موزه میگوید: “برای رامبرانت فان راین تحت تاثیر قرار دادن مهم نیست؛ برای او اینکه آن لحظه را احساس کنید و خودتان را در آن قرار دهید خیلی مهمتر است. این روش خیلی فصیحتر از چیزی است که از نقاشهای قدیمیتر دیدهایم. او کاری میکند که داستان به صورت درونی در مخاطب شکل بگیرد و مخاطب آن را احساس کند. در واقع خدایان او فقط مردم هستند.”
مطالعه بیشتر: چطور سبک عکاسی مخصوص خودم را پیدا کنم؟
اگر رامبرانت نقاشی را دوباره به روی زمین آورده است، ممکن است به خاطر این باشد که در خواستگاه وی مردم خیلی متواضع هستند. او پنجمین پسر آسیابان لیدن بود که ده فرزند داشت. بزرگترین برادر او، آسیاب را به میراث میبرد و رامبرانت فان راین نیز در ۱۵ سالگی به عنوان کارآموز به یک نقاش سپرده شد. یکی از قدرتمندترین کارگزاران هلند با نام کنستانتین هایجنس استعداد او را کشف کرد و در سال ۱۶۳۱ در حالی که ۲۶ سال سن داشت برای راهاندازی یک استودیوی نقاشی به آمستردام نقل مکان کرد.
رامبرانت با ساسکیا ون اویلنبُرگ، دخترعموی دلال هنری خودش ازدواج کرد که یک زن ثروتمند بود و با هم صاحب چهار فرزند شدند که فقط یکی از آنها توانست دوران نوزادی را با سلامت پشتسر بگذارد. پس از تولد این پسر که تیتوس نام داشت، ساسکیا بیمار شد و چند ماه بعد از دنیا رفت. رامبرانت فان راین فقط یک ماه بعد از فوت همسر خودش بزرگترین و مشهورترین اثر هنری خودش یعنی “نگهبان شب” را تحویل داد.
با توجه به علاقه رامبرانت به زنها و ولخرج بودن او، ساسکیا بخشیدن داراییهایش به رامبرانت را مشروط به این کرده بود که او هیچوقت ازدواج نکند. دو رابطه بعدی وی هر دو به صورت غمانگیزی شکست خوردند.
مطالعه بیشتر: زنان در نقاشیهای کایفین ویلیامز
مدیر موزهی خانه رامبرانت، لیدویج دِ کوئکوک میگوید: “مردم زیادی هنوز هم رامبرانت فان راین را به عنوان یک نابغه میبینند، که البته کاملا نظر درستی است ولی چیزی که در موزه ما زیاد اتفاق میافتد این است که مردم میخواهند بدانند او به عنوان یک شخص چه زندگی داشته است. مردم فکر میکنند چون او در زندگی بالا و پائینهای زیادی داشته است و کنار آمدن با او نیز خیلی آسان نبوده است، شباهت زیادی به او دارند.
دیبیتس میگوید چیزی که او احساس میکند مردم از این همه نمایشگاه فهمیدهاند این است که رامبرانت فان راین در طول زندگی خودش “علاقه زیادی به کشیدن دنیای اطراف خودش همانطور که بوده داشته است.” او اضافه میکند: “هر چه او پیرتر میشده کیفیت کارهای وی افزایش مییافته و به این هدف نزدیکتر میشده است. به همین دلیل است که پرترههای آخر او تا این اندازه متقاعدکننده است: به همین دلیل است که ما احساس میکنیم مستقیم به خود شخص نگاه میکنیم. کارهای او یک اهدائی به انسانیت و ما انسانها است.”
نوشته نقاشی که نقاشی را به زمین برگرداند اولین بار در مجله نوریاتو | رسانه جامع هنرهای تجسمی پدیدار شد.