او خود تجربه زیستن در شش کشور مورد مطالعه اش را دارد و این امر سبب شده تا علاوه بر تجربه میدانی، دوستانی نزدیک از همان جوامع برای تنظیم و تنقیح مشاهدات و مطالعاتش در دسترس داشته باشد.
شیوه ارایه مطالب در این کتاب همان شیوه متعارف تاریخ نگاران، حکایت گونه است و نه جداول آماری . نویسنده کتاب که دارای درجه دکترای فیزیولوژی آزمایشگاهی است در فصل نخست به تشریح بحران های شخصی اش پرداخته است. و در فصل های میانی به بحران های کشور های فنلاند، ژاپن، شیلی، اندونزی، آلمان، استرالیا و امریکا پرداخته و در فصل آخر به مشکلات دنیا هم چون؛ سلاح های هسته ای، تغییرات آب و هوایی، خالی شدن منابع و نابرابری اشاره کرده است.
هریک از این کشور های مورد مطالعه به گونه ای منطبق با ویژگی های خودشان توانسته اند از بحران سربلند خارج شوند. گاه به سرعت، کم هزینه، با اجماع درونی و گاه طولانی، پر هزینه و با اقتدار رهبران کاریزمای شان.
کتاب آشوب، ترجمه اصلان قودجانی، انتشارات طرح نو چاپ نخست1399
چکیده هایی از کتاب:
– معمولا وقتی شخصی دچار بحران می شود،گمان می کند که به خاطر حس غلط بودن همه چیز درمانده شده است.
– بحران چیست؟ در واژگان یونانی چند معنی مرتبط دارد نظیر تفکیک کردن، تصمیم گرفتن و لحظه سرنوشت ساز.
– بحران را بر اساس تعداد تکرار شوندگی،طول مدت رخ داد و مقیاس اثر گذاری ، می توان بازشناخت.
هر بحران یک لحظه ی سرنوشت ساز مختص به خود دارد.
– بحران در واقع نوعی درک ناگهانی یا اقدام ناگهانی نسبت به فشار هایی است که در خلال مدت های مدید شکل گرفته است.
– نخستین اقدام شایسته در برابر بحران، اذعان و قبول آنچه به آن بحران می نامند و رخ داده است، می باشد.
– آنگاه پذیرش مسیولیت شخصی در بروز بحران و
– سپس حصار سازی ، حصار سازی به معنای شناسایی اموری که واقعا موجب بروز بحران بوده اند یا در آن بحران به غلط اجرا شده اند. یعنی درون حصار مشکل است و در بیرون آن همه چیز به روند طبیعی عادی و ادامه دارد.
-در گام بعدی کمک گرفتن از تجربه و دانش دیگر ابنا بشر که اینگونه بحران ها را پشت سر گذاشته اند. -شکیبایی و انعطاف پذیری گام های بعدی رفع و حل بحران است. صلب بودن یا باور غالبی ، همان اعتقاد به یک راه حل برای حل یک مسیله، متناقض و متضاد انعطاف پذیری است.
– در گام آخر نیز احصاکردن ارزش های کانونی است. ارزش های کانونی همان هویت شخص است که بی آنها می میرد. این ارزش های کانونی می توانند حل یک بحران را آسان تر یا دشوارتر سازند. این ارزش ها از سویی به وضوح اهداف کمک می کنند و از سویی مبنای قدرت و اطمینان هستند.
– انکار بحران به معنای نبود حقیقت بحران نیست.
– خودسنجی صادقانه و پذیرش اشتباهات از سوی حاکمان، آغاز حل بحران و غلبه بر آن است.
– رذیلت نداشتن صداقت در حکمرانی، بنیاد اتلاف سرمایه اجتماعی است.
– خودفریبی، بیماری رهبرانی است که به مدت طولانی در قدرت می مانند.
– بی رحمی در سرکوب مخالفان، سماجت در رها نکردن قدرت و قهر از جهان از رهبران مبارز عدالت خواه، خودکامگانی شریر می سازد.
– تاریخ به ندرت برای مان از شر محض یا خیر محض حکمرانان روایت می کند.
– هویت ملی برآیند تاریخ، دستآورد، فرهنگ، رویا و زبان مشترک است.
– با سوادی عمومی، به رسمیت شناختن حق اعتراض به تصمیمات و اقدامات دولت، تحمل دیدگاه مخالف با تضمین آزادی بیان و زماندار بودن تمام مناصب اجرایی(انتخابات) ، چهار ویژگی انکار ناپذیر یک جامعه مردم سالار است.