مجموعه انیمه psycho pass ساخته پروداکشن ای جی، از ۱۲ اکتبر ۲۰۱۲ شروع گردید و تا ۲۲ مارس ۲۰۱۳ از شبکه فوجی تلویژن پخش شدهاست. نویسنده این انیمه اوروبوچی و کارگردان آن شیوتانی و کاتسویوکی میباشد. همچنین نسخه مانگای این سری نیز با عنوان بازرس آکانه سونموریاز نوامبر ۲۰۱۲، تا دسامبر ۲۰۱۴ توسط شوئیشا در مجله جامپ اسکوئر منتشر گردیدهاست. نسخهای دیگر از مانگا این سری با عنوان سایکو-پاس: بازرس شینیا کوگامی توسط انتشارات مگ گاردن از ۳۰ ژوئن ۲۰۱۴ در ماهنامه کامیک بلید به چاپ رسید. فصل دوم مجموعه تلویزیونی آن نیز از اکتبر تا دسامبر ۲۰۱۴ به تعداد ۱۱ قسمت پخش شد. همچنین در ۶ سپتامبر ۲۰۱۳ خبر از ساخت یک فیلم انیمهای داده شد، که سرانجام در ۹ ژانویه ۲۰۱۵ در کشور ژاپن به نمایش درآمد.
آینده در دستان شیبیل
جذابیت داستان این انیمه به دلیل روایت کردن آیندهای متفاوت از شهر توکیو است که این موضوع در زندگی حقیقی هم دور از ذهن نیست، سیستمی به اسم شیبیل که زندگی تمام افراد به آن و تصمیمی که برای هر فرد میگیرد بستگی دارد. شیبیل از استعداد و توانایی و حتی احتمال ارتکاب جرم هر فرد (روان گذر) خبر دارد و در واقع زندگی تمام افراد را مانند یک مهره میتواند به حرکت در بیاورد. داستان اصلی انیمه در مورد این سیستم و هویت پشت آن میباشد، اما داستان به زیبایی ذهن مخاطب را با دزدیها و قتلهای مختلف به بازی میگیرد، استفاده درست و به موقع از نکات داستانی و شخصیتها از نکاتی است که در این انیمه به تدریج مشاهده میشود اما نکته اصلی این انیمه این است که نقش هر شخصیت در داستان دقیق و به درستی انجام شده است.
آکانه و قانون پیروی از قانون
داستان با قرار دادن آکانه به عنوان یک فرد بسیار کم تجربه، پیچیدگی زیادی را به داستان و حتی رابطهی میان شخصیتها وارد میکند، حتی در ادامه داستان خیلی زیبا شخصیت آکانه را چندین بار به چالش میکشد به نوعی که واقعا نمیتوان حرکت بعدی آکانه را حدس زد. نکته جالب در مورد شخصیت آکانه این است که احساسات او اصلا در روان گذر وی تاثیری ندارد، اما اینکه آکانه چه برخوردی با فرد مقابل دارد تماما به احساسات او برمیگردد. از طرفی هم آکانه هیچ تصمیمی را با توجه به احساساتی که دارد نمیگیرد، این پارادوکس رفتاری در شخصیت آکانه در طول داستان کاملا موثر است، درواقع می توان گفت در بیشتر داستان این انیمه، حرف آخر را تصمیمات آکانه میزند.
در داستان، شخصیتی که بیشتر مواقع تصمیم درست را میگیرد آکانه است اما داستان با یک حرکت بسیار ساده شخصیتی را به اسم کوگامی وارد ماجرا می کند تا آکانه از همان ابتدا با تصمیم گیری دقیق درمورد این شخصیت با مشکل مواجه شود. در اواخر، داستان سعی دارد تا به هر شکلی که شده است بین شخصیت آکانه و کوگامی شباهت بوجود میآورد اما به هیچوجه در این امر موفق نیست، این که تغییرات در یک لحظه در شخصیت آکانه لحاظ شود و او را به یک شخصیت متفکرتر و جدیتر تبدیل کند چندان خوب انجام نمیگیرد زیرا کوگامی و آکانه کاملا طرز فکر متفاوتی دارند.
کوگامی سگ شکاریه به دنبال انتقام
داستان در امر خلق شخصیت کوگامی به گونهای موفق عمل کرده که در بعضی مواقع حتی این حس به مخاطب القا می شود که کوگامی شخصیت اصلی این داستان است، البته داستان هم مانور بیشتری بر روی شخصیت کوگامی میدهد که همین امر هم باعث میشود این شخصیت اهمیت به مراتب بیشتری نسبت به آکانه پیدا کند. نکتهی بسیار جذاب شخصیت کوگامی این است که او سعی دارد تا با گرفتن انتقام از ماکیشیما دیگر از گذشته خود فرار نکند و به تمام این کابوسها که میبیند پایان دهد. اتفاقاتی که در گذشته کوجامی افتادهاند باعث شده است که او در ماموریتها به دلیل انجام کارهای خطرناک دچار دردسر شود، همین افکار و حرکتهای خطرناک کوگامی باعث بروز مشکل بین گینو و آکانه میشود، نکتهای که بسیار جالب این است که با گذشت زمان کوگامی این رفتار خود را بیشتر و بیشتر میکند به نوعی که حتی آکانه نیز توانایی حمایت از او را ندارد.
داستان با قرار دادن ماکیشیما و کوگامی در مقابل هم یک نبرد بسیار فوقالعاده را رقم میزند. این که کوگامی تنها شخصیتی است که میتواند با ماکیشیما نبرد کند از نکات بسیار مثبت داستان این انیمه است، داستان انیمه به قدری زیبا کوگامی را شخصیت اصلی میکند که شاید حتی متوجه آن نشوید، داستان دلیل برتری کوگامی به عنوان شخصیت مهم در داستان را از قسمتی بوجود میآورد که نشان می دهد که آکانه توانایی مقابله با ماکیشیما را ندارد زیرا حاضر است بجای انجام کار درست از قانون پیروی کند اما کوگامی که به قوانین خودش اهمیت میدهد قطعا حریف بهتری برای ماکیشیما است زیرا حتی این دو هدفی مشابه دارند اما با روشهای متفاوت از یکدیگر.
شخصیتهای ساده ولی عجیب
در هردو فصل، داستان از برخی شخصیتها به خوبی استفاده نمیکند. در فصل اول ماسائوکا و در فصل دوم هیناکاوا، این دو شخصیت پتانسیل بسیار خوبی برای داشتن اهمیت بیشتر در داستان دارند، اما ماسائوکا به دلیل مانور زیاد بین شخصیتهای اصلی و هانیکاوا به دلیل زیاد بودن شخصیتها در فصل دوم کمتر مورد توجه قرار میگیرد. گینو در فصل اول از شخصیتهای بسیار مهم داستان به شمار میآید و نکته بسیار زیبا در فصل دوم این است که گینو به شخصیتی کاملتر و عاقلتری تبدیل میشود، داستان از برخی از شخصیتها بسیار خوب استفاده کرده است، کاگاری شوخطبع که در انجام ماموریتها همیشه لبخند بر لب دارد و کارانوموری زنی با رفتار منحصر به فرد که نقش کمکی در پیشروی داستان را دارد همچنین شخصیت سایگا که دوست کوگامی به شمار میآید یکی از هستههای اصلی فصل دوم است که کمک های زیادی را به آکانه میکند.
شخصیتهای جدید در فصل دوم در ابتدا بهنظر میآید که توانایی بخشیدن روحیه جدید به داستان این انیمه را دارند اما هرچه داستان به جلو پیش می رود، این شخصیتها هم دور تر میشوند، شخصیتهای شیموتسوکی و توگانه که در ابتدا به نظر میرسد همان شخصیتهایی باشند که داستان به آنها احتیاج دارد اما در اواخر هر دو شخصیت از نکته مثبت به نکته منفی تبدیل میشوند، تصمیمات عجیب این دو شخصیت کمی معادلات را برهم میزند، توگانه که بسیار متفکرانه و خوب عمل کرده بود به یکباره حرکت بسیار تعجبآوری را از خود به نمایش در میآورد، این حرکت به قدری عجیب است که به نوعی انگار تنها برای پیش بردن روند داستان انجام شده است. شیموتسوکی به نظر شخصیتی اضافی است و تنها رفتارهای بچهگانه او در بعضی مواقع باعث جلوگیری از پیشروی داستان میشود.
داستانی پر از فراز و نشیب
جهت اصلی داستان به سمت سیستم شیبیل و حقیقت آن است و در این مسیر هم دارای نکات مثبت و هم منفی می باشد. داستان از معماها و حوادث بسیار دلنشینی در مسیر خود استفاده میکند که روند آن بسیار منظم و با برنامه پیش میرود. داستان با استفاده از شخصیتهای منفی فرعی خود که هرکدام با شخصیت و حتی گذشتهای خاص وارد داستان میشوند به داستان چاشنی میبخشد، اما نکتهی بسیار عجیب داستان وقتی است که یک قسمت کامل را به شخصیت کونیزاکا اختصاص میهد. اتفاقا اختصاص دادن یک قسمت در رابطه با گذشته یک شخصیت بسیار امر خوبی است اما شاید به جای کونیزاکا می توان از برخی دیگر از شخصیتها استفاده کرد زیرا داستان درباره برخی از شخصیتها اطلاعات زیادی را نمیدهد.
داستان در فصل دوم اقدام به خودکشی میکند. باحذف کوگامی از فصل دوم داستان سعی دارد تا بیشتر بر شخصیت آکانه تمرکز کند که در این امر هم موفق است اما آکانه شخصیتی نیست که توانایی رهبری این فصل را همانند کوگامی داشته باشد زیرا کوگامی به دلیل رفتار خاص خود و پیروی از قانون خودش یکی از هستههای اصلی داستان به شمار میرود، اما با حذف او آکانه هم در فصل دوم تنها میشود و یک حس عجیبی از کمبود چیزی در داستان به مخاطب القا میشود. داستان با وارد کردن کوگامی به ذهن آکانه لحظهی بسیار زیبایی را رقم میزند اما بسیار عجیب است که از این نکته مثبت بهره نمیبرد. داستان در برخی از مواقع کمی نامفهوم منظور خود را بیان میکند و کمی باعث سردرگمی میشود.
شرورهای خاص
ماکیشیما یکی از عجیبترین شخصیتهای منفی انیمه است. صحبتهای خاص و ترسناک او نقلهای عجیب از افراد بزرگی مانند شکسپیر تنها چشمهای از رفتار خاص و عجیب ماکیشیما است. نکته جالب شخصیت ماکیشیما این است که به چالش کشیدن خود را حتی اگر به قیمت مرگش باشد از دست نمیدهد. ذهن باز ماکیشیما و صحبتهایی که درمورد انسانها میزند به قدری زیبا است که شاید موجب ترسناک شدن این شخصیت شود. هدف بزرگ ماکیشیما بیشتر از حقیقت سیستم شیبیل سرگرم شدن است و داستان هم بهترین ابزار را برای این کار به ماکیشیما هدیه میدهد کوگامی. داستان با قرار دادن نقطه ضعف سیستم شیبیل به عجیبترین فرد داستان به طرز وحشتناکی به جذابیت خود اضافه میکند زیرا در طرف مقابل، کوگامی هم برای انجام هدف خود دست به هرکاری میزند. تنها نکته منفی داستان درمورد شخصیت ماکیشیما این است که هیچ سرنخی از گذشته و یا حتی ذرهای اطلاعات از نیت اصلی او نمیدهد و فقط مینشیند و هنرنمایی او را به نمایش میگذارد.
کامویی شاید نتوانست موفقیت شخصیت ماکیشیما را نیز تکرار کند و این امر هم دلایل زیادی دارد. داستان زیاد به شخصیت کامویی بها نمیدهد و تنها به نقشهها و افکار او اهمیت میدهد همچنین شخصیت کامویی هم از جذابیت زیادی بهرهمند نیست و رفتار بسیار خشک و چهرهای بسیار ناراحت را دارد، این شخصیت تنها به دنبال هدف خود است و چیز دیگری برای او اهمیت ندارد. اما داستان با نشان دادن سرگذشت کامویی به خیلی از شخصیتها میپردازد که از نقاط قوت این شخصیت به شمار میرود. داستان با زیرکی از گذشته کامویی استفاده میکند تا آن را به شخصیت بسیار مرموز خود یعنی رییس کاسی مرتبط کند و او را هم دوباره به داستان وارد کند. اما همین شخصیت رییس کاسی در بعضی مواقع حرکات بسیار عجیبی را انجام میدهد. نشان دادن حقیقت سیستم شیبیل به آکانه به این امید که بعد ها به او کمک کند بسیار حرکت عجیبی بود زیرا حتی از قبل هم مشخص است که آکانه این کار را انجام نمیدهد.
پایانی پوچ
این انیمه از دو فصل جدا از هم اما با پیروی از یک هدف ساخته شده است، در پایان فصل اول اتفاقات به طوری صورت میگیرند که تمام معادلات آکانه به هم می خورد و همین موضوع هم باعث میشود که انتظار یک فصل زیبا را بکشیم، اما اوضاع به آن شکل که باید پیش نمیرود و بزرگترین اشتباه این فصل مربوط به بخش پایانی آن است، زمانی که هیچ اتفاقی نمیافتد. ترس رییس کاسی از اتفاقی که نباید بیفتد به چه دلیل است؟ درحالی که حتی این اتفاق رخ میدهد و هیچ چیز عوض نمیشود، سرنوشت کامویی از ابتدا تا حد زیادی قابل پیشبینی بود، اما این که این اتفاق باعث بروز هیچ مشکلی نشود موضوع بسیار عجیبی بود زیرا به نوعی داستان، فصل دوم این انیمه را پوچ و بیدلیل نشان میدهد. کارگردان اما باز هم از هنر خود استفاده میکند و با نشان دادن کوگامی و خبر ساخت فیلمی در ادامه سعی دارد تا با یک شیرینی تلخی فصل دوم این انیمه را از بین ببرد. این انیمه از شخصیتهای متفاوت و جذاب، داستان گیرا، طراحی و موسیقی بسیار فوقالعادهای برخوردار است و با پیچش خاص داستانش ذهن مخاطب را به بازی میگیرد.
شاید مقاله های دیگر وب سایت :را هم دوست داشته باشید