Galveston گالوستون، شاهکار بلامُنازع، تراژیک و به‌غایت افسرده‌وار و مُکافات‌زده‌ای است که بدون لحظه‌ای تردید و درنگ، با صراحت صادقانه و قاطعانه‌ای می‌توان آن را یکی از بهترین و پرداخت‌شده‌ترین روایت‌های ساختارمند درام/جنایی ۲۰۱۸ میلادی خطاب کرد و شاید این توصیف و قدردانی به‌ظاهر شُکوهمند و تحسین‌برانگیز، ساده‌ترین و پیش‌پااُفتاده‌ترین لطف و بخششی باشد که مُتهورانه و معذورانه می‌توان در حق چنین فیلم خوش‌ساخت، مُنسجم و درعین‌حال مُستهلک‌کننده و طاقت‌فرسایی انجام داد. Galveston گالوستون، از آن دست فیلم‌های غیرقابل‌پیش‌بینی، پُرفرازونشیب و روان‌نژندانه‌ای است که در ابتدای پرداخت روایت، احتمالاً صرفاً نمایشی کسالت‌بار، کلیشه‌ای و بی‌شیله‌وپیله به نظر برسد اما در میانه‌ی تلخ و دل‌تنگ آن، به ناگاه روایت میخکوب‌کننده و ماتم‌زده‌ی فیلم، همچون قُقنوس افسانه‌ای برخاسته از ژرفای خاکستر سوزان و شراره‌های فروزان آتش، رُخ حماسه‌ای خود را آشکار می‌نماید و پایان‌بندی بُهت‌آور و مورمورکننده‌ی فیلم هنگامی فرامی‌رسد که شُکوه و عظمت روایت تراژیک، اندوهناک و مالیخولیایی داستان، ژرفای هیجانات دل‌افسرده و پژمرده‌ی انسانی تماشاگر را همچون موریانه‌ای شیطان‌صفت، آرام‌آرام می‌فرساید و ذره‌ذره می‌میراند و این رویداد جان‌فرسا، یک اندوه مُزمن بی‌پایان است. با ما در ادامه همراه شوید.

Galveston گالوستون، تراژدی حُزن‌انگیز و دل‌مُرده‌ای است که همچون سوگ و مرثیه‌ای طاقت‌فرسا و جانکاه که مادام‌العمر روح و روان ظریف انسان را بی‌رحمانه از درون می‌گسلد، چنان زخم‌ها و جراحت‌های مُلتهب و خونینی در ژرفای قلب فروپاشیده و ازهم‌گسسته‌ی تماشاگر ایجاد می‌کند که درد و رنجش سوزناک و مُضمحل‌کننده‌ی آن تا مدّت‌ها و شاید سال‌ها، ممکن است از ذهن و روان پریشان تماشاگر بیرون نرود. گالوستون، حقیقتاً روایتی غم‌افزا از مفهوم مُتعفّن، کم‌فروغ و رنگ‌ورورفته‌ای به نام زندگی است؛ زندگی نه به آن معنای عامیانه، کسل‌کننده و کلیشه‌ای که همگی خواه‌ناخواه به آن معتقد هستیم بلکه زندگی به معنای یک رنج‌نامه‌ی ناتورالیستی سیاه با تمام دشواری‌ها، محنت‌ها، مُکافات و رنج‌های بی‌پایان و فرساینده‌اش و این همان نمایش تهوّع‌آورِ پُرپیچ‌وخم و مبهوت‌کننده‌ای است که آرام‌آرام تماشاگر بخت‌برگشته و ازهمه‌جابی‌خبر را با خود در طول داستان‌پردازی رنج‌آور همراه می‌سازد و هنگامی‌که طوفان سهمگین و گردباد ویرانگر پایان‌بندی تراژیک فرامی‌رسد، روایت فیلم بی‌رحمانه و ناجوانمردانه تماشاگر سردرگم و دل‌شکسته را در گرداب بی‌پایانی از غم‌ها، اشک‌ها و فروپاشی تدریجی خاطرات روبه‌زوال رها می‌سازد. بله گالوستون، اثر اندیشناک و مُتفکّرانه‌ای است که تماشاگر را تا ژرفای مخوف و مرگبار طوفان عُصیانگر فرومی‌برد اما هنگامی‌که فکر می‌کند هیچ‌وقت از این طوفان مُتلاطم و جان‌فرسا، زنده بازنخواهد گشت، درنهایت ناباوری، بُهت و افسوس، بازمی‌گردد ولی دیر یا زود متوجه خواهد شد که تکه‌ای از قلب اندوهناک و آزرده‌اش را در درون آشوب و هیاهوی دیوانه‌وار و کرکننده‌ی این طوفان جاگذاشته است.

به گمانم قرار است هرسال تعدادی اندک ـ امّا اعصاب‌خُردکن ـ فیلم تماشا کنم که تا مدّت‌های مدید و طولانی و شاید تا سال‌ها، شالوده‌ی اندیشه و تفکّر و بُنیان هیجان و احساساتم را به چالش و کشمکشی طاقت‌فرسا و مُضمحل‌کننده بکشاند و احتمالاً امسال و تا به این لحظه‌ی دراماتیک، قُرعه‌ی چنین فیلم مالیخولیایی و تکان‌دهنده‌ای به نام Galveston گالوستون اُفتاده است و می‌توانم با صراحت تمام و بدون لحظه‌ای تردید و دودلی، بگویم که Galveston  گالوستون پس از فیلم فوق‌العاده‌ی ویرجینیای شیرین محصول ۲۰۱۷ میلادی، دومین فیلم شُکوهمندی است که در طی این چند ماه، توانسته است سمع و نظر من را به خود جلب نماید و با اندوه باید بگویم که احتمالاً تلخی گزنده و غم جانکاه و خُردکننده‌ی آن را تا آخر عُمر، باید بر روی ذهن فرسوده و خموده‌ی خویش تحمّل نمایم و این رویداد زجرآور، یک درد مورمورکننده‌ی ابدی است که شاید عجیب، غیرعادی و حتّی مُضحک جلوه کند اما اگر یک سینما دوست واقعی باشید، احتمالاً رنجش و سوزش این درد جانکاه را واقع‌بینانه و همدلانه درک خواهید کرد.

«از این قسمت به بعد، این نوشتار حاوی اسپویل روایت داستان است»

فیلم Galveston گالوستون، روایت زندگی یک مُزدور خلاف‌کار ـ با بازی چشم‌نواز و فراموش‌نشدنی بن فاستر ـ در یک گروه مافیایی سازمان‌یافته را به تصویر می‌کشد که درگیر یک توطئه‌ی خیانت‌آمیز می‌شود و در لابه‌لای این حوادث خون‌بار، ناخواسته با دختری به نام راکی ـ با بازی زیبای اِل فانینگ ـ آشنا می‌گردد که این آشنایی خودش سبب وقوع رویدادها و یک سری روایت‌های پُرفرازونشیب دیگر می‌شود. روایت داستانی Galveston گالوستون، کاملاً خطی، بی‌شیله‌وپیله و بدون مفهوم‌پردازی‌ها و پیچیدگی‌های اضافی و گیج‌کننده است و همین موضوع سبب شده است که از یک‌سو ریتم روایتی داستان، با سرعت مناسب و خوش‌آهنگی پیش برود و از سوی دیگر، صرفاً مؤلفه‌ها و عناصر بُنیادین داستان‌پردازی برای تماشاگر پُررنگ و برجسته شود و اندیشه‌ی تماشاگر با موضوعات حاشیه‌ای و رویدادهای کم‌اهمیّت مشغول نگردد ولی این موضوع بدین معنی نیست که در گالوستون با داستان‌پردازی و یا شخصیت‌پردازی ازهم‌گسسته، شُسته‌ورُفته و خُلاصه‌واری روبه‌رو هستیم بلکه به گمانم Galveston گالوستون، در هردوی این‌ها کاملاً مُوفق، سربلند و نظام‌یافته ظاهرشده است. فقط برای فهم دقیق‌تر و هوشمندانه‌تر شخصیت‌پردازی ساختارمند کاراکترها به شخصیت روی ـ بن فاستر ـ دقّت کنید که چگونه از یک خلاف‌کار بی‌عاطفه، سرسخت و کرخت در ابتدا و میانه‌ی روایت به ناگاه پس از وقوع یک سری حوادث و رویدادهای تلخ و تراژیک در یک‌سوم پایانی فیلم به مردی احساساتی، عاطفی و دل‌نازک تبدیل می‌شود و این‌گونه قُوسِ پُرپیچ‌وخمِ شخصیت خویش را تکمیل می‌کند و این شیوه‌ی هدفمند و سیّال مفهوم‌پردازی کاراکترها، حقیقتاً جای تحسین و شگفتی فراوان دارد.

نُکته‌ای که در مورد شیوه‌ی داستان‌پردازی و پرداخت روایت گالوستون، برایم لذّت‌بخش، دراماتیک و احتمالاً مازوخیستیک ـ خودآزارانه ـ جلوه می‌کند، این نُکته‌ی اساسی است که پستی‌وبلندی‌های روایت و مفهوم‌پردازی مؤلفه‌های داستانی، هیچ‌وقت سبب نمی‌شود که تماشاگر بتواند پایان‌بندی غافلگیرکننده، غیرمعمول و غم‌افزای آن را پیش‌بینی کند. مُواجهه‌ی ما با کاراکتر روی که از همان ابتدای فیلم، چنین گمان و پیش‌فرضی را در ما ایجاد می‌کند که احتمالاً او به سرطان ریه‌ی بدخیم و کُشنده‌ای مُبتلا شده است و مرگ او قریب‌الوقوع و غیرقابل‌انکار است و نیز تلاش زیرکانه و ناجوانمردانه‌ی روایت موزون داستان در القای باورپذیر این مفهوم که احتمالاً روی خودش را برای راکی فدا می‌کند تا او آینده‌ای زیبا، آسوده و خوشایند داشته باشد، به ناگاه با مرگ غیرمُنتظره و تراژیک راکی در کسری از ثانیه محو می‌گردد و پرتاب جهش‌گونه و نامعمول روایت داستان به بیست سال آینده، به‌مثابه‌ی پُتک سهمگین و کوبنده‌ای است که بر مغز زواردررفته‌ی تماشاگر فرومی‌آید و شالوده‌ی اندیشه و انتزاع او را از هم فرومی‌پاشاند و این شیوه‌ی روایت، مرهون نیک پیزولاتو و قدرت شگرف او در نویسندگی و فیلم‌نامه‌نویسی است که قبلاً مهارت خیره‌کننده و شُکوهمند او را در سریال کارآگاهان واقعی تماشا کرده‌ایم و با تمام وجود حس نموده‌ایم.

اگر بخواهیم اندکی از روایت محتوایی ـ بافتاری Galveston گالوستون فاصله بگیریم و نگاهی دقیق‌تر و ژرف‌تر به فُرم روایی و ساختار بصری آن داشته باشیم، بدون رودربایستی باید بگویم که همه‌چیز کامل، بی‌نقص و سازمان‌یافته است. فیلم‌برداری و زوایای کادربندی تصویری گالوستون، حقیقتاً درخشان و چشم‌نواز کارشده است و قاب‌بندی‌های مُلایم و هُنرمندانه‌ای که از صحنه‌ها و سکانس‌های داستان ارائه می‌شود، جای تأمّل و درنگ فراوان دارد. برای فهم و درک بیشتر این زیبایی‌شناسی هُنری و روایت بصری خوش‌فُرم، فقط لازم است به سکانس فرار مُستأصلانه‌ی روی در زیرزمین خُشک‌شویی نگاهی دوباره بیندازید و شیوه‌ی حرکت پویا، بی‌وقفه و هوشمندانه و درعین‌حال مُلایم دوربین را به‌خوبی رصد کنید تا متوجه شوید که از ترکیب جنون‌آمیز و تلفیق اُستادانه‌ی این روایت بصری بی‌نظیر با موسیقی زیبای روح‌نواز این سکانس، حقیقتاً چه وضعیت غیرقابل‌توصیف و مبهوت‌کننده‌ای پدیدار شده است که کلام در مقابل توصیف و تشریح شگفتی خیره‌کننده‌ی آن، قاصر و ناتوان باقی می‌ماند و ملانی لورنت که هنوز نمایش کرخت و مُنجمدکننده‌ی او در فیلم خوش‌ساخت حرامزاده‌های لعنتی کوئنتین تارانتینو از یادمان نرفته است، چقدر هدفمند و حرفه‌ای توانسته است به‌عُنوان کارگردان از هُنرپیشه‌ها، بازی واقع‌گرایانه و ملموسی بگیرد و البته روایت ساختارمند داستانی‌اش را نیز در قالب و فُرم بصری چشم‌نواز و شُکوهمندی به تصویر بکشد.

درنهایت این‌که فیلم Galveston گالوستون، نمایش تکان‌دهنده، تراژیک و پوچ‌گرایانه‌ای از جنایات و مُکافات برخاسته از سرشت تلخناک و به‌غایت سایه‌وار و ابهام‌آلود بشری است و اثر مُوفق و قابل‌احترامی است که می‌تواند بدون آن‌که به لُکنت زبان و بیهوده‌گویی بی‌جا بیفتد و یا سبب کسالت، خستگی و درماندگی مُزمن روان‌شناختی تماشاگر شود، او را کُنجکاوانه و مُشتاق تا به انتهای روایت با خود همراه سازد و نُکته‌ی مُهم‌تر آن است که احساس‌گرایی کلیشه‌ای و سانتی‌مانتالیسم اغراق‌آمیز، در بطن روایتی Galveston گالوستون جایی ندارد و این اتفاق مطبوع، یک امتیاز شگرف و تحسین‌برانگیز محسوب می‌شود و سبب می‌گردد که گالوستون، به یک اثر خالص و بکر طبیعت‌گرایانه‌ی انسانی تبدیل شود. بله گالوستون، اثری است که هم نمایش‌دهنده‌ی جنایات ددمنشانه و وحشیانه‌ی انسان خردمند و تلخی گزنده‌ی سرشت حیوانی او است و هم نمایانگر مُکافات رنج‌آور و فکورانه‌ی انسان بودن و فرورفتن در مُرداب ژرف عشق و شیدایی است.

منبع

نوشته نقد و بررسی فیلم Galveston اولین بار در آموزش ، سلامت، مطالب سینما و فناوری. پدیدار شد.

hotnewsفرهنگ و هنر6 سال پیش • dahio.com • 273



دیدگاهتان را بنویسید



مطالب پیشنهادی

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش سوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش دوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۸ راهکار برای بیشتر مثبت فکر کردن

مثبت اندیشی از رویکردهای سالم در زندگی است و توسط بسیاری از روانشناسان توصیه می‌شود. در این مطلب از لیست‌میکس ۸ راه مثبت اندیشی را با هم مرور می‌کنیم. با [...]

با این ده کتاب، خواندن رمان تاریخی را شروع کنید!

تاریخ شاید برای خیلی از ماها موضوع موردعلاقه نباشد و میل زیادی به خواندن رمان تاریخی نشان ندهیم؛ اما کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارند که به‌قدری هیجان‌انگیزند که ممکن [...]

واقعیت های نگران‌کننده‌ای که از آن بی‌خبرید

می‌دانستید کبد با یک ضربه ممکن است از کار بیفتد؟ یا مغز بدون جمجمه آن‌قدر نرم است که از هم می‌پاشد؟ در این لیست ده واقعیت را که هر کدام [...]




ترندها