فیلم Phantom Thread «رشته خیال» روایت یک طراح مد و رابطهاش با یک زن را دنبال میکند، رابطهای که تمام جنبههای آن در فیلم بررسی میشود، از شناختن یکدیگر در جای عمومی، قرار شام و عاشق شدن، تبدیل شدن به بردهی دیگری تا تنفر، بیزاری، از همگسستگی و در آخر عاشقی توام با دلسوزی و نفرت توام با خواستنِ دیگری که از فرم کلاسیک به مدرن و از مدرن به کلاسیک مدام تغییر میکند. فیلم شاید بتوان گفت در عین شاعرانگی و لطافت، نگاهی کاملا بدبین و سرد نسبت به عشق دارد و رابطه را در نقشپذیری عاشق و معشوق به عنوان ارباب و برده میداند، تغییر مداوم نقش ارباب میان زن و مرد و کسی که رهبر رابطه است. رابطه با آشنایی در رستوران شروع میشود، رینالدز (با بازیِ دنیل دی لوئیس) در مقام یک شخص تحصیل کرده با تیپ و ژستی که آراستگی در لفظ و ظاهر را نمایان میکند با الما (با بازیِ ویکی کریِپز) در نقش یک پیشخدمت رستوران مواجه میشود، میل به ایجاد رابطه در همان برخورد اول و در لحن رینالدز عیان است، او کسی است که تنهایی را در خود دارد، یک شخصیت درونگرا که سعی دارد الما را به اثر هنریِ خود تبدیل کند و الما هم که مبهوت ژستها و لطافت کلام رینالدز شده و به دلیل میل وافر زن (حداقل در این داستان) به خلق شدن دوباره و از نو ساخته شدن توسط مرد، رابطهی آنها با نقش خالق (رینالدز) و مخلوق (الما) آغاز میشود.
در طول فیلم Phantom Thread ما مدام فروریختن و از نو خلق شدن توسط دیگری را مشاهده میکنیم، تغییر نقش نیازمند و ارضاکننده که مدام در بین این دو در حرکت است، رینالدز که در عین اقتدار، زن و معشوق را در نقش یک مادر و تسلیدهنده میخواهد و چیزی که جالب است هر دو در طول فیلم هم در نقش خالق هستند و هم مخلوق و این حرکت شکلگرفته در رابطه و عشق را القا میکند که موقعیت و نقشها را تعیین میکند. در فیلم ما خلق شدن دوبارهی زن را در اولین حضور الما در استودیوی رینالدز که در خانهاش است میبینیم، جایی که الما بدل به یک مدل و ماکت میشود و رینالدز تمام جسم او را اندازه میزند، گویی الما تسخیر رینالدز شده است و دیگر ماهیت قبلی خود را ندارد، بلکه دارد بدل به یک اثر هنری میشود و ببینید که واکنشها و حس شخصیتها در اینجا چگونه است: الما نمیداند که برای تبدیل شدن به یک اثر هنری به اندازه کافی خوب هست یا نه، این اولین باری است که رینالدز تمام بدن او را دارد بررسی و تماشا میکند و کیفیت آن را نه فقط به عنوان یک عاشق، بلکه به عنوان یک خالق میسنجد، اینکه اندازهی اندام الما شاید برای خود الما در برابر عاشقاش ناراحت کننده باشد ولی برای رینالدز در کالبد یک طراح بینقص است، چراکه هر لباسی میتوان برای او طراحی کرد.
Phantom Thread با فرم فلشبک و از زبان الما روایت میشود ولی دوربین و میزانسنها به گونهای طراحی شده تا روایت از نقطه دید الما صرفا نباشد و ما مانند یک نظارهگر و یک تماشاگر تمام آنچه که در رابطه وجود دارد و یا میتواند وجود داشته باشد را تماشا کنیم. در داستان ابتدا الما تسخیر رینالدز میشود ولی در ادامه رینالدز تسخیر الما، الما که در وقف دادن خود به زندگیِ جدیداش دچار فراز و نشیبهایی است، میخواهد نقشی فراتر از تنها یک مدل داشته باشد، او میخواهد عشق دوباره به جریان افتد، رینالدز از طرفی در عین داشتن مردانگی و صلابت یک خالق، همانند یک پسربچه کلهشق است و تلاشهای الما برای دیده شدن و لمس شدن توسط او را نمیفهمد. مریضی و استیصال به سراغ رینالدز میآید، او را زمینگیر میکند و همانند یک کودک ناتوان در رختخواب اسیرش میکند، الما برای او مادری مهربان میشود، کسی که از او مواقبت میکند، وقتی رینالدز کسی و چیزی آزارش میدهد الما آنجاست تا او را راضی و خشنود سازد، رینالدز در آغوش الما مانند پسری است که در آغوش مادر التیام مییابد و در این موقعیت دیگر خبری از کلهشقیها و فریادهای یک خالق نیست، او نیازمند است و ارضاکنندهاش الما است، تا از او در هنگام مریضی پرستاری کند و در آغوشاش بگیرد. Phantom Thread «رشتهی خیال» با درهم آمیختن فرم کلاسیک و مدرن، فرم و لحنی خاص را به وجود میآورد، فیلم با لطافتی کلاسیک شروع میشود، آن گرهها و جداییهایی که اتفاق میافتد، از دست رفتن عشق و شکلگیری کینه و تنفر و درست همان لحظه که فکر میکنیم شخصیتها قرار است پشیمان شوند و یا یک پایان تلخ مدرن رخ دهد، پاول توماس اندرسون با نبوغی حیرتانگیز یک پایان سرد و کاملا بدبینانه و در عین حال خوش را میسازد، رینالدز آگاهانه توسط الما خود را مسموم میکند تا الما برای او پرستاری عاشق شود و عشقشان دوباره شکل گیرد، عشقی که از نیازمند بودن معشوق و قدرتمند بودن عاشق ساخته میشود، نگاهی که برای مخاطب خوشبین کلاسیک همانند یک تعرض میماند ولی برای شخصیتهای پاول توماس اندرسون این تنها راه درست برای با هم بودن است.
فیلم Phantom Thread رشته خیال، آخرین فیلم پاول توماس اندرسون، با تمام لطافتی که دارد، سردی و بدبینیِ منطق را در عشق دارد و با واکاوی کامل رابطه یک رویکرد نامتعارفانه از عشق را نمایش میدهد. طراحی لباس، طراحی صحنه، میزانسن و دوربینی که با ظرافت تمام عشق را تصویر میکنند فیلم را بدل به شگفتانگیزترین فیلم ۲۰۱۷ کردهاند. بازیهای تماما حسی و موسیقیِ کاملا هماهنگ و داستانگوی جانی گرینوود و تمامی عناصر باعث شدهاند تا آخرین فیلم پاول توماس اندرسون در لیست بهترین عاشقانههای تاریخ سینمای آمریکا قرار گیرد.
منبع