سینماسینما، محمدرضا مقدسیان
برای این قلم که عاشقانه سینما را دوست دارد و بخشی از علاقهمندی و لذتی که از سینما برده به واسطه تماشای فیلمهای مسعود کیمیایی بوده، صحبت کردن درباره او بعد از ساخت فیلم «خون شد»، یکی از سختترین کارهاست. مسعود کیمیایی در سالهای اخیر فیلمهای خوبی نمیسازد. دست کم در تمام فیلمهای متاخر او، میتوان سکانس و لحظات به یاد ماندنی، جستجو کرد اما خون شد همانها اندک نقاط روشن را هم ندارد. مسعود کیمیایی سقف بیحوصلگی خود را با «خون شد» تجربه میکند.
من فیلمنامه این فیلم را قبل از اینکه ساخته شود خوانده بودم، فیلمنامه، فیلمنامه خوبی نبود اما افتضاح هم نبود. این احتمال وجود داشت اگر مسعود کیمیایی آن حوصله، انگیزه، انرژی و رمق گذشته را داشت میتوانست از آن فیلمنامه متوسط، یک فیلم متوسط قابل قبول بسازد، اما مسعود کیمیایی دیگر حال فیلم ساختن هم ندارد و فیلمسازی برای او مثل یک نفس کشیدن شده برای اینکه فقط باشد.
به عنوان کسی که به فیلمهایی کیمیایی علاقه دارم، فیلم «خون شد» یکی از بدترین و افتضاحترین فیلمهای اوست. مسعود کیمایی در این فیلم حتی توان اینکه موقعیتهایی را با استفاده از قاب بندی، استفاده از نور و لنز را ایجاد کند، ندارد. میتوان گفت کیمیایی خیلی شلخته و بیحوصله موقعیتهای «خون شد» را خلق کرده است.
یکی دیگر از نکاتی که لطمه شدید به «خون شد» زده، انتخاب بازیگر آن است. به هیچ وجه هیچکدام از بازیگرهای فیلم حتی نزدیک بازیگران دیگری که در فیلمهای حتی بد مسعود کیمیایی ایفای نقش کردهاند، نیستند. همین مسئله آن اندک امیدی که برای اتفاق افتادن لحظات به یادمادنی در فیلم را از بین برده است. حضور بازیگران و هنرورها که لحن کیمیایی را نشناختهاند و تنها ادای بازیگران بزرگ فیلمهای او را در میآورند، به سقوط هرچه بیشتر این فیلم کمک کرده است.
هسته و مفهوم اصلی کیمیایی روی آن دست گذاشته مثل تمام فیلمهای گذشته آن بر پایه اهمیت رفاقت، خانواده، حق طلبی و انسان بودن است اما تمام اینها را باید به سختی در این فیلم جستجو کرد. حتی مفاهمیی مثل لالهزار ، کبریت توکلی و … در این فیلم به شکل مضحک استفاده شده است. با وجود اینکه مسعود کیمیایی ای که بود را بسیار دوست داشتم، کاش خون شد، ساخته نمیشد.
منبع: سانس ویژه