فرزانه متین-چهارمین فیلم امیر حسین ثقفی،روسی که آخرین روزهای اکران خود را می گذارند یک تریلر تراژدی عاشقانه نام گرفته که بهتر است بگوییم،ثقفی تراژدی ای جنون آمیز را به نمایش گذاشته است.روسی یک اثر لطیف،نرم و رومانتیک نیست بلکه عاشقانه ای نکبت بار،تلخ و خاکستریست که بیننده را در همان ابتدادچار تردید می کند که آیا این فیلم عاشقانه است یا یک تراژدی مرگبار.
روسی،فیلمی سرد وخشن است از بازی ها گرفته تا تک تک قاب بندی ها و سکانس ها،دیالوگ ها تاموسیقی فیلم.شاید از این رو نام روسی که یادآور خشکی و سردی است بروی فیلم گذاشته شده است.به وضوح می توان گفت ثقفی تحت تاثیر سینمای اروپای شرقی قرار گرفته است.
داستان فیلم روایتگر یک مثلث عشقی است و داستان در جایی اطراف آستارا که نزدیک روسیه است،شروع می شود.توماج با بازی امیر آقایی از زندان فرار کرده تا به زندگی خود سر و سامان بدهد اما متوجه می شود زنش مرجان با بازی طناز طباطبایی توسط شخصی نامعلوم مورد تعرض قرار گرفته و در نهایت به دنبال متجاوز می گرد و سعی می کتد با یکی از دوستانش با بازی صابر ابر فرد مذکور را پیدا کند،در این میان مرجان طلاق غیابی گرفته و خواهان عشق قدیمی اش،یوسف با بازی میلاد کی مرام است.
فیلم با همه نقاط قوت و ضعف خود سرشار از نکات روانشناسی است؛فیلم از عشق حرف میزنی که روی دیگر آن نفرت است.عشق سرکوب شده با خود عصیان و جنون می آورد یا افسردگی.عشق در شخصیت این فیلم عامل محرک دارد اما در مواجهه با زندگی و شرایط هر یک از پرسوناژها شامل دگرگونی شده است.
توماج یک عاشق دو آتشیه است که در پس این عشق پرشور،نیاز نهفته شده دارد که حتی با وجود تنفر مرجان باز نمیتواند دست از او بردارد چرا که معتادیست که مرهمش مرجان است و نبودش برای او مرگ آور.زندگی خود و وجود خویش را صرفا با وجود مرجان معنا می بخشد که می توان توماج را نماینده مردهایی دید که در دادگاه های خانواده،زنانشان را به دلیل عشق یکطرفه طلاق نمی دهند.در طرف دیگر مرجان سرخورده و سرکوب شده از عاشق قدیمی اش،یوسف در تلاش است که بر سرخی خاک عشق قدیمی بدمد و همچنان امیدوار است که با تلاشش،عشق قدیمی رو زنده نگهدار دارد اما دوباره با سرخوردگی مواجه می شود و آتش جنون و نفرت را شعله ور می کند.انرژی نفرت به همان اندازه انرژی عشق است منتهی در جهت مخالف آن.او جهان بیرونش را به جهنم درونش بدل می سازد.
البته از عشق یوسف هم نباید به سادگی گذشت.یوسف در گذشته خطابی کرده که عذاب وجدان یقه اش را ول نمی کند و خود را قاضی ایی می داند که لیاقت مرجان را ندار،نبایدبا او باشدو با محروم کردن خود از مرجان درصد مجازات کردن خود است و مخاطب گناه وی را نمی داند.یوسف که تاب تحمل این همه عذاب عشق را ندارد به قتلگاه می روز تا بهای رنج عذاب وجدان را با دادن جانش ببخشز .این مثلث عشقی چیزی جز جنون،نفرت و مرگ ندارد.
بازیگران روسی همگی ناامید،خشمگین،عصبی،افسرده،حیران،سرگردان و آشفته انز .
از جاودانه ترین سکانسهای این فیلم،صحبت یوسف با برادرزاده کر و لالش درباره بی عدالتی یک حاکم و قاضی است که یک نفر با زدن سنگ به سرش انتقام می گیرد و دیگری التماس توماج از مرجان در ماشین است که می خواهد به او بگویید،دوستش دارد.این دو سکانس را شاید بتوان جزو سکانس های برتر سینمای ایران دانست.
فضاسازی و قاب بندی،فیلمبرداری درجه ی یک ،نورپردازذ خوب و بازی شاخص امیرآقایی از نقاط قوت فیلم روسی است اما این اثر،ضعف و کاستی کم ندارد؛قصه گویی ضعیف،کش دار و خسته کننده، کاراکترهایی که بویی از انسانیت نبرده اند،دیالوگ های تکراری،بازی اگزجره طناز طباطبایی،سکانس های تلخ چون بالاآوردن صابر ابر،سلاخی ماهی،خانه های مخروبه ،خبر نداشتن زندانی از طلاق غیابی،رفت و آمد زندانی بدون آن که پلیس به دنبال او باشد و…
در واقع برخی از نماها برای مخاطب بسیار آزار دهنده بود
در نهایت باید گفت فیلم روسی،فیلمی خاص است که مخاطبان خاص را می طلبد و نتواست با بازیگران درجه یک،فروش چندانی در گیشه داشته باشد.