سینماسینما، محمدرضا مقدسیان
نسبت هنر نمایش با زندگی چیست؟ چه نسبتی میان واقعیت و نمایش وجود دارد؟ میزان دخالت خودآگاه یا ناخودآگاه هنرمند و مخاطب در خلق یک اثر یا شیوه مواجهه با یک اثر چگونه تعریف می شود؟ اصولا امرواقعی یا امرخیالی چیست؟ اصالت از آن واقعیت محض است یا اینکه فارغ از مرزبندی میان واقعیت و تخیل، این محتوا و اثر بخشی اثر هنری است که به کار خلاقانه اصالت می بخشد؟ آگاهی مخاطب از چند و چون شکل گیری یک اثر نمایشی تا چه میزان می تواند در شیوه ارتباط میام مخاطب و اثر تعیین کننده باشد؟ آیا عیان شدن شیوه خلق یک نمایش و تبدیل شدن آن به خود نمایش تاثیری در شیوه مواجهه مخاطب با اثر دارد؟ این تاثیر و تاثر چگونه سر و شکل می گیرد؟ شیوه بداهه پردازی و به عبارتی دیگر و با اندکی تفاوت اتود زدن برای رسیدن به یک موقعیت نمایشی چه سهمی در شکل گیری یک اثرنمایشی دارد؟ آیا بداهه پردازی و توان بالا در این حوزه نشان از ارتباط فعال تر و انطباق بیشتر ذهن و روح و بخش خلاقه روان یک بازیگر دارد؟ بالا بودن سطح هوشیاری و حضور در لحظه بازیگر چگونه می تواند به کمک او آید تا موقعیت بداهه و آنی را به شکلی دراماتیک اجرا کند؟ و …
این سوالات و البته بسیاری دیگر سوال مهم و اساسی اطراف شیوه اجرای نمایش «بداهه» در ذهن مخاطب فعال تئاتر ایجاد می شود. شیوه خلق و اجرای نمایش «بداهه» برپایه اصل اجرای با کمترین دخل و تصرف در بکرترین و ناخودآگاه ترین ایده هایی است که برای خلق یک موقعیت نمایشی به ذهن بازیگر می رسد. به بیان بهتر در این نمایش تلاش شده تا با حذف عامل زمان و تامل برای رسیدن به یک فرم اجرایی، فاصله میان طرح ایده تک خطی ماجرا و تبدیل کردن آن به یک موقعیت نمایشی در یک بازه زمانی کوتاه و مشخص را به حداقل کاهش دهد تا بازیگر اولین و خالص ترین ایده ای که به ذهنش می رسد را با چاشنی توان خلاقه به اجرا در آورد. جدای از اینکه این سبک اجرا به واقع شکل گیرد یا اینکه بر مبنای تمرینات از پیش انجام شده واقع نمایانه اجرا شود، باید پذیرفت که این ایده اجرایی دست کم سطحی از صمیمت میان اجراگر و مخاطب ایجاد می کند که کمترین دستاورد آن درگیری حسی و ذهنی غلیظ تر مخاطب با نمایش در حال اجرا را رقم می زند. در واقع با این تمهید مخاطب نمایش همزمان با بازیگر از ایده داستانی با خبر می شود. این همزمانی باعث همدلی میان مخاطب و بازیگر هم می شود. نتیجه اینکه در کنار فعال شدن ذهن مخاطب برای خلق همان موقعیت نمایشی در ذهنش، جنسی از هیجان و نگرانی که نتیجه تلاش بازیگر چه خواهد شد و مورد رضایت واقع می شود یا خیر، در روان مخاطب رقم می خورد. به بیان بهتر این تمهید باعث می شود مخاطب، نمایش و تمام اجزای آن را خودی تر حس کند و حتی احساس تملک بیشتری نسبت به سرنوشت اثر و بازیگران پیدا کند. در واقع تلاش برای اجرای بداهه یا بداهه نمایی در نمایش «بداهه» منجر به این شده است که کل سالن نمایش و نه فقط جغرافیای صحنه کلیتی به نام نمایش بداهه را شکل دهد. دراین میان مخاطب هم در ساختاری نزدیک به تئاتر درمانی دچار تحول و مواجهه با خود می گردد.