اگر تا چند سال پیش دعوای این دو غول اقتصادی بر سر مازاد تجاری و صادرات و واردات بود، ولیکن رقابت اصلی آنها به موضوع یکهتازی در عرصه اقتصاد جهانی و تسخیر بازارهای در حال توسعه و توسعه یافته تبدیل شده است.
برطبق آمار وارقام، حجم صادرات چین به آمریکا نزدیک به ۴۰۰ میلیارد دلار بیشتر از حجم صادرات آمریکا به چین است. قسمت بزرگی از این مازاد صادرات چین به آمریکا، صادرات مجدد لوازمخانگی و قطعات الکترونیکی است. به طور نمونه گوشی آیفون با قطعات آمریکایی و ژاپنی در چین مونتاژ میشود و مجددا به آمریکا صادر میشود.
نکته مهم دیگر، حجم تولید شرکتهای آمریکایی مستقر در چین است که در حدود ۳۶۰ میلیارد دلار در سال۲۰۱۶ بود و نکته جالب این است که این رقم تقریبا معادل کسری بازرگانی میان دو کشور است. در حالی که تولید شرکتهای چینی در آمریکا بسیار کمتر از این رقم است.
چندی پیش دونالد ترامپ اعلام کرد که از ابتدای سپتامبر تعرفه ۱۰ درصدی بر واردات ۳۰۰ میلیارد دلار کالای چینی وضع خواهد کرد و درصورتی که رئیسجمهور چین توافق تجاری جدید با این کشور را منعقد نکند، احتمالا تعرفهها افزایش بیشتری پیدا کنند. البته دور از انتظار نبود که چین هم دست به اقدامی تلافیجویانه بزند و در واکنش به اقدام ترامپ، دولت چین از شرکتهای خود خواست تا زمانی که وضعیت مذاکرات با آمریکا نهایی نشده، واردات محصولات کشاورزی از آمریکا را متوقف کنند.
در سوی دیگر، میدان تحریمهای سنگین آمریکا علیه ایران و ایجاد محدودیتهای زیاد با هدف جلوگیری از فروش نفت ایران و بازگرداندن پول حاصل از فروشش به خزانه دولت و نقش چین در نادیده گرفتن تحریمها و خرید نفت از ایران باعث شد که ایران نیاز نقش استراتژیکی در معادلات آمریکا و چین پیدا کند.
نباید فراموش کنیم که ایران هم از نظر اقتصادی و منابع غنی نفت و گاز و هم موقعیت ژئوپلتیک منطقهای و امنیتی کشور بسیار مهمی در منطقه خاورمیانه و جهان به حساب میآید. رابطه ایران و چین همیشه با سوالات و احتمالات بسیاری برای مردم و کارشناسان همراه بوده؛ این که آیا مراودات اقتصادی و سیاسی ما با چین توانسته منافع ملی ایران را تامین کند و یا اینکه چین در بزنگاههای تاریخی با کارت ایران توانسته به نفع خودش از آمریکا امتیازات بیشتری بگیرد!
برخی از کارشناسان سیاسی معتقدند که یکی از ریشههای اصلی دعوای تجاری آمریکا و چین بر سر حضور چین در منطقه خلیجفارس و خاورمیانه است و آمریکا در تلاش است که این حضور را کمرنگتر کند. به عبارتی آمریکا به دنبال این است که با جلوگیری از حضور چین در خلیجفارس، دسترسی چین به منابع انرژی این منطقه را قفل کند.
نگاهی به حضور چین در نقاط مختلف دنیا این سناریو را تا اندازهای تایید میکند. با وجود مخالفت آمریکا، چین توانسته با کمک لابیهایش با کشورهای عربی، جزایر متعددی را برای بلندمدت اجاره کرده و آنها را به جایگاههای اقتصادی و شاید نظامیاش تبدیل کند. تنگه هرمز که این روزها و هفتهها موقعیت استراتژیکش در انتقال محمولههای نفتی بیشتر از گذشته مشخص شده، در دیپلماسی چین جایگاه ویژهای دارد.
تلاش چین برای کنار آمدنش با واقعیتهای منطقه و برقراری روابط با ایران، چندان مورد پسند آمریکا نبوده است. چین طی چند سال گذشته در پاکستان و بند گواتر سرمایهگذاریهای بزرگی را انجام داد و نشان داد که به صورت جدی به دنبال بازارهای آسیای منطقه و همسایگان روسیه است.
فعالیت چین به حدی در بندر گواتر زیاد بود که برخی معتقدند در آینده نزدیک این بنادر رقیب جدی دوبی خواهد شد و نزدیک به ۲ میلیون شغل در پاکستان ایجاد میشود. چین برای انتقال انرژی به کشورش باید از تنگه هرمز، تنگه مالاکا و کناره تایوان استفاده کند. در همه این تنگهها به جز تنگه هرمز، آمریکاییها نظارت مستقیم دارند. به همین دلیل چین میخواهد در عرصه انرژی اتکای خودش را از دریا به زمین متصل کند و این کار مستلزم همکاری با ایران است.
همکاری ما با چین همواره یک ضلع سومی به نام آمریکا را در کنار خود دارد. آمریکا به هیچ وجه حاضر به چشمپوشی از این رابطه نیست. به این دلیل که چین و آمریکا دو رقیب استراتژیکاند و نه همکار استراتژیک. چینیها میدانند آمریکاییها به دنبال محاصره اقتصادی و نظامی چین هستند.
امروز پایگاههای آمریکاییها دور تا دور چین را محاصره کردهاند. کرهجنوبی، فیلیپین، تایوان، هند و تنگه مالاکا. تایوان نیز به عنوان یک کارت در اختیار آمریکا برای مقابله با چین است. چین هم به پشتوانه روابطش با ایران و کرهشمالی برای فشار به آمریکا استفاده میکند. چین به ما نیاز دارد، پس نه آمریکا نه چین هیچکدام نمیتوانند ما را نادیده بگیرند.
از سوی دیگر چین با ما مرز مشترک ندارد و به لحاظ امنیتی نگران ما نیست. از سوی دیگر، میداند که ایران همچون یک دیوار دفاعی قوی جلوی گسترش ناتو به سمت شرق را گرفته است.
آمریکا نیز سرگرم جدال با ایران است. پس این فرصتی است تا چین توسعه اقتصادیاش را پیش بیرد. چینیها به نحوی میدانند که ایران به تنهایی میتواند حق خودش را از مذاکراتی همچون برجام بگیرد و قدرت چانهزنی بالایی در منطقه و جهان دارد، اینجاست که از نظر راهبردی، استراتژیک و سیاسی، ایران صاحب جایگاه بالایی در روابط با چین است.
در این شرایط ما نباید منفعل بمانیم تا چین بخواهد یکطرفه برای ما تصمیم بگیرد. ما باید یک دیپلماسی قوی در پیش بگیریم تا همکاری با ایران برای چینیها و سایر کشورها بسیار جذاب در نظر بیاید. صنعت نفت، گاز و پتروشیمی ما قابلیتهای بسیاری برای سرمایهگذاران خارجی دارد. نباید فراموش کنیم که چین معتقد است رابطه با آمریکا برایش کلید کلیدهاست و تلاش خواهد کرد که روابط برد-برد با آمریکا را از دست ندهد.
چشم انداز احتمالی عادیسازی روابط آمریکا با ایران و گسترش معاملات با چین، برای هر دو قدرت بزرگ اقتصاد جهان به اندازه کافی جذاب است ولیکن منطق همیشگی هزینه فایده بر آن سایه گسترانیده است. با این حال حوادث دنیای امروزی به ویژه در مقطع فعلی و جو حاکم بر دنیای سیاست و امور بینالملل همواره نیم نگاهی به حوادث بعید و غیرمترقبه دارد. پتانسیلهای گردشگری ایران با توجه به قیمت ارز در ایران، میتواند چینیها را ترغیب به سرمایهگذاری در صنعت گردشگری ایران بکند.
در مجموع میتوان گفت که ایران باید به بازار و تکنولوژی چین دسترسی داشته باشد و در مقابل هم چین در بازار و صنعت ما سرمایه گذاری کند. جدای از آن باید ایران بتواند روابط برد-برد با اروپا و غرب و صاحبان سرمایه و تکنولوژی پیدا کند. سرعت پیشرفت تکنولوژی در جهان غرب بسیار سریع شده و ما نباید بیشتر از این عقب بمانیم. به طور حتم چینیها همیشه در روابطشان با ایران نامهربانیهایی داشتهاند ولیکن در بازار جهانی امروز بهتر این است که بتوانیم با این کشور مراودات اقتصادی برپایه حفظ منافع ملی مان داشته باشیم.
* تحلیلگر اقتصادی
۲۲۶۲۲۵