مردم وقتی به میدان می روند و می بینند که قیمت ها نه آنچنانی که مسئولان گفته اند بالا رفته و گاهی پرواز کرده است شادی سال نو به تلخی تبدیل می شود. اگر قیمت چند کالای اساسی را به زور پایین نگهدارند کافی نیست، بقیه هزینه زندگی را چه باید کرد. هزینه مسکن و اجاره آن که بماند. من چند نمونه را که خود شاهد بوده ام را بیان می کنم و قطعاً هر کسی شواهدی در این مورد دارد:
چند روز به عید مانده رفتم میدان تخم مرغ بخرم گفتند تا 14 فروردین تخم مرغ نیست. گفتم مگر این ایام مرغ ها تخم نمی گذارند؟
قیمت سیب و پرتقال را همه در میدان دیده اند حدود 14 هزار تومان به بالا بود وقتی آن را با آن بحث داغ سازمان تعاونی در سیما در قبل از عید می سنجیم که بحث گران خریدن آن سازمان بود و قرار بود که پیگیری قضایی شود و نرخ میوه در ایام عید به نرخ مصوب باشد و نشد، آدم متوجه می شود که ظاهراً کار دست دیگری است. حال چه مبالغ میلیاردی چه کسانی به جیب زده اند خدا می داند.
در محله یوسف آباد در کنار پارکی یک ساختمان دو قلو با طبقات فراوان ساخته شده که هنوز تکمیل نشده است. قبل از عید چراغهای فراوانی تمام طبقات آن را شب واحیاناً روز روشن می کرد. با وعده-هایی که نسبت به نرخ ترجیحی برق داده شد چند روزی برق ها خاموش شد و من گفتم حتماً این از اثر این تصمیم گیری است اما مجدداً دیدم که نه تنها آن چراغها روشن شده بلکه نور پردازی های دیگر هم به این ساختمان نیمه تمام اضافه شده متوجه شدم که میدان کار خودش را می کند و به گفته ها و تصمیمات مقامات کاری ندارد.
کاری بانکی داشتم رفتم بانک و پرسیدم این وام بدون ضامن چیست و چگونه پرداخت می شود گفتند باید از بانکی که حقوق می گیری بپرسی. رفتم آن بانک، گفت معدلت چند است گفتم معدل ابتدایی، متوسطه یا دانشگاه. گفت نه معدل بانکی. گفتم نمی دانم. نگاه کرد گفت اگر 2 باشد 4 تومان و اگر 10 است شما می توانید 20 تومان وام بگیرید. گفتم ممنون نیازی ندارم که 20 تومان با بهره 18 درصد بگیرم. به او گفتم کسی که معدل کارش با بانکی بالا باشد نیازی به وام صد تومنی بدون ضامن ندارد و آنهایی که حقوقشان سر برج تمام می شود معدلی ندارند که بخواهند وام بگیرند.
رفتم لپه بخرم بسته آن 60 تومان بود گفتم یک کیلو است گفت نه، 900 گرم است گفتم خیلی گران است گفت وقتی برنج خوب کیلویی 100 تومان است شما چه انتظاری داری.
یکی از بستگان از خارج برگشته بود گفت: «تاکسی از فرودگاه امام تا تهران از من 300 هزار تومان گرفت او گفت قبل از عید 200 هزار تومان پرداخته است». او گفت به راننده تاکسی گفتم بعد از عید 100 هزار تومان گذاشتید روش. گفت راننده تاکسی گفت خوب همینه دیگه اقا! من گفتم چند وقت پیش 50 -40 تومان بود چگونه قیمتها این چنین پرواز می کنند!
درمورد مسکن از بعضی بستگان پرسیدم برای مسکن ارزان قیمت ثبت نام کردی و در این مورد تشویقشان هم کردم اغلب باور نداشتند که کاری برایشان انجام شود. اما یکی از آنها که گوش به حرفم داد پس از چندین ماه گفت برای تقاضای من ابطال آمده. گفتم برای چه؟ گفت: «گفتند تو مثلاً باید در شهر پرند یا پردیس 5 سال ساکن باشی. من که با پدر و مادرم سالها در یک محیط کوچک زندگی می-کنم چگونه می توانم از چنین امتیازی استفاده بکنم». نتیجه اینکه باید قولنامه های صوری ساخته شود و به بازرس ها هم باج بدهند تا بتواند چنین امری برای عده ای خاص و شاید رانتخوارتحقق یابد.
از پزشکی و بیمارستان که نپرس. خدا نکند کار کسی به بیمارستان برای عمل بیفتد. آنهم در ایام تعطیل! حرف اول را میدان بیمارستان می زند، نه قول ها و وعده های صدا و سیما. اولین حرف آنها این است که پول فراهم کن. آنچه حرف اول و آخر را می زند پول است و پول. هر شب در بیمارستان چند میلیون. آنچه بیشتر شنیده می شود: «ما با بیمه قرارداد نداریم. مسئولیت هر اتفاقی با خودت هست و باید امضا کنی! داروهای کم پیدا یا ناپیدا را خودت فراهم کن. نکنی از صف نوبت خارج می شوی!». داروهایی که به زحمت به دست می آیند و با قیمت های گران کمر شکن است. بیمه هایی که وجود دارند همکاریشان پس از وقوع واقعه است آنهم با کسورات و تأخیرات و رفت و برگشتها و تکمیل اسناد مثبته. خدا می داند چه بر سر مردم می آید.
شما به هر جا بروید همینطور است. در خرید کالاها با آنهمه تأکید بر تقویت اجناس داخلی و ایرانی به هر فروشنده ای مراجعه کنید سخن از ساخت ژاپن وسوئیس و اتریش و فرانسه و غیره می کند. تازه اگر ببینند تو طرفدار جنس ایرانی هستی می گویند آره اصل جنس از خارج است ایران مونتاژ می شود. حتی داروخانه ها هم اول می گویند خارجی را می خواهی یا ایرانی.
این افزایش حقوقها با تورم نمی خواند و مسئولان حرفهایی می زنند و میدان کار دیگری می کتد. تصمیمی که گرفته شد تا حقوق کارگران بیش از 50 درصد رشد داشته باشد امری مطلوب است اما آیا کارفرمایان اگر ناراضی باشند نتیجه آن تعدیل نیرو و بیکار شدن کارگران نخواهد بود؟
دیدم واقعاً درست است کار در میدان انجام می شود. همچنانکه در مبادلات و معادلات و سیاست خارجی میدان حرف اول را می زند در تعاملات داخلی هم میدان کار خودش را می کند و هر چند تعزیرات و تنبیهات هم وجود داشته باشد اثرات آن به قدری کم است که بازاریان با کم فروشی و گران فروشی همان کاری را که می خواهند انجام می دهند و شاید هم در بعضی موارد حق با آنها باشد.
این نه به این معنا است که دولت کاری نکرده یا نمی کند سخن از شکاف بین آنچه گفته یا وعده داده می-شود و آنچه در بازار رخ می دهد، هست. آیا این فرهنگ است یا اقتصاد و یا سیاست نمی دانم. به هر حال همچنانکه در مسائل سیاسی و بین المللی زیاد حرف زده و وعده داده می شود اما باید دید در میدان عمل چه اتفاقی می افتد، در مسایل اقتصادی هم در نوع خرد و کلانش میدان راه خود را می رود و مسئولان حرف خود را می زنند و بین این دو فاصله است و گاه فاصله زیاد. باید در این زمینه فکر اساسی شود. شرایط همیشه به گونه ای است که آنکس که قصد سوء دارد راهش را پیدا می کند و باز ترس از آن است که همان آش باشد و همان کاسه!