اینکه شبهه می شود دستهایی در صدا وسیما هدایت فعالیتهای اثرگذار آن را به سمت کم اثر کردن به دست گرفته ، از حذف و یا تحدید برنامه های روشنگری چون ثریا، جهان آرا و… ویا عدم پرداخت یک برنامه مناسب و روشنگر در تبیین اهداف صهیونیزم و چشم اندازهایی که پروتکل صهیون و تلمود برای جامعه بشری دارد، تا تهیه و ارائه برنامه های هجو، بدآموز و مخرب در قالب سریالها یا فیلمهای سینمایی که توسط سلبرتیهای دل سپرده به غرب صورت می گیرد، تبلیغ انواع فست فودها، نوشابه های گازدار، اسامی فرنگی، زندگیهای اشرافی، ترویج بی ادبی فرزندان در مقابل والدین، خیانتهای همسران به یکدیگر و امثال آن، نشات از این عملکردها دارد.
از جمله خطاهای بزرگی که صدا و سیما در ایام نوروز۹۹ دچار آن شد، اشتباهات فاحش و اثرگذار در قسمت ششم سریال پایتخت بود که اعتراض عامه مردم و اهل فن را تا آنجا برانگیخت که حتی رئیس سازمان هم دستور رسیدگی و برخورد با متخلفین را صادر کرد و صدا و سیما هم برای ادای همان فریضه معهود در قالب یک جلسه نقد و بررسی که دوشنبه شب و سه شنبه شب(۹۹/۱/۱۹،۱۸ ) از شبکه یک پخش شد، به توجیه اشتباهات این سریال پرداخته، یک شوی اهانت آمیز به شعور منتقدان واقعی برای پوشش اهانتهای آن به خانواده ها و مردم، خصوصا مردم مازندران برگزار کرد.
مانند همه برنامه های توجیهی و مدیریت شده، یکی دو نفر درقالب منتقد دعوت شده که مثل همیشه آنها هم به تعریف و تمجید کار ، مابین انتقادات کمرنگی که باید به گونه ای مطرح شود تا به تریج قبای کسی بر نخورد و نظر سنجی ای از مردم که فقط به این سوال باید پاسخ بدهند که آیا این سریال را می بینند یاخیر؟ و آن را به عنوان نظر و تحلیل مردم به خورد بیننده بدهند، انجام شده و به توجیه پرداختند.
در این شوی خنده دار تحت عنوان نقد و بررسی بخش ۶ سریال پایتخت هیچ سوالی از دل نگرانیهای مردم مازندران مطرح نشد، از هیچکدام از مازندرانیهای متاثر از اهانتهای این سریال دعوت یا نظرخواهی نشد و به هیچکدام از این دغدغه ها پرداخته نشد:
الف) خیلی کوتاه از مازندران؛
۱- مازندران با قدمتی هزاران ساله، مشهور به دیار علویان ایران بوده و اسلام را فقط در وجه علوی آن پذیرفت، نمونه علمای بزرگ و اثرگذار بر تاریخ اسلامی و شیعی جهان از این خطه مبین آن است.
۲- ادب، اخلاق، گذشت، مردانگی و خصوصا سفره داری از خصائص مردم این دیار است.
۳- منش پهلوانی و لوطی گری که در قهرمانان رشته های مختلف این اهالی تبلور دارد زبانزد است.
ب) خیلی کوتاه از رسالتهای یک سریال طنز؛
۱- بیان زشتیها ، نقصها، کوتاهیها و عیوب یک جامعه یا آحاد آن به زبان طنز و دعوت آن جامعه یا فرد به زبانی شیرین به ترک، یا اصلاح زشتیها و کاستیها .
۲- ارائه شیوه ها و روشهای صحیح عمل و هدایت جامعه یا فرد به صلاح و درستی .
۳- نشان دادن آن ضعف و عادت زشت که اتفاقا عمومیت یافته و تلاش برای پیشگیری از ابتلای دیگران به این رذیله و اصلاح آنان.
ج) خیلی کوتاه از دستاویزها و خمیرمایه های ساخت چنین برنامه هایی در رسانه ملی؛
۱- وجود زمینه ها، و نمونه هایی از ایرادات و نقایص مطرح شده که به طنز و کنایه کشیده می شوند در آن جامعه یا فرد، بر این اساس نباید موضوع طنز تخیلی و غیرواقعی باشد، وقتی نحوه زندگی، رفتار، عملکرد و ارتباطات یک جامعه به طنز کشیده می شود باید خمیرمایه هایی واقعی از زندگی مردم دستمایه ساخت آن باشد.
۲- وجود معایب و نقائص موضوع طنز در جامعه احتمال تسری و همه گیری داشته باشد و لازم باشد تا با نقد و بیان ، جلوی اشاعه آن را گرفت.
۳- داشتن اطلاعات و معلومات کافی از الگوهای صحیح، درست و مناسب برای معرفی الگوهای متناسب و تغییر رفتار جامعه، خانواده و فرد.
د) در جلسه نقد و بررسی بخش۶ این سریال که متاسفانه به جای نقد واقعی اثر، در اجرای یک برنامه نمایشی تلاش شد تا انتقادات از آن کمرنگ و ناوارد نشان داده شده و به جای پرداختن به ایرادات و اشکالات اساسی مطرح شده در جامعه به یک سری ایرادات فنی و داستانی سریال پرداخته و بیشترِ جلسه به تعریف و تمجید از آن گذشته و سیل اعتراضاتِ به این بخش بطور جدی مورد توجه و بررسی قرار نگرفت و به هیچکدام از سوالات اساسی زیر پاسخ داده نشد که امید است مسئولان صدا و سیما و دست اندرکاران این سریال ، ارزشی برای این دل نگرانیهای مردم، خصوصا مازندرانیها قائل شده و به آنها پاسخ دهند.
۱- یک جامعه، خانواده یا فرد در سیر تکاملی مادی که بزرگ شدن، بالارفتن سن، جمع کردن مال، تشکیل زندگی و بزرگ شدن خانواده و امثال آن است، به سیر تکامل معنوی هم می رسد، هر چه از عمر وی می گذرد، صبورتر، با اخلاق تر، باگذشت تر، مودب تر و خلاصه کاملتر می شود، خانواده مازندرانی این سریال، پس از گذشت سالها از عمر آن و بزرگ تر شدن فرزندان و خانواده، گویا نفهم تر، بی ادب تر، مادی تر، دروغگو تر و واپسگرا شده اند، نقی مرتب دروغ می گوید، چاپلوسی می کند، خالی بندی می کند و امثال آن، زن نقی به دروغگویی عادت می کند، پنهان کاری می کند، خودسر می شود و….، ارسطو ، به نزدیکترین دوست و پسرخاله خود خیانت کرده، از موقعیت وی سوء استفاده می کند، دروغ می گوید، پنهان کاری می کند و ده ها خطای دیگر ، بهتاش بی ادبی را درحق پدر، مادر، دایی، عمه و بزرگ و کوچک کامل می کند، نمونه کامل یک جوان جلف، دخترباز، بی قید و بند و همه کاره می شود ، فهیمه، زن سادهُ روستایی، پس از سالها زندگی در این سریال از یک همسر خوب ، خانواده دار و نمونهُ زنهای ساده و بی ریای معمول روستا ، تبدیل به یک زن مدل غربی، بوتاکس کار، هوسباز و مانند آن می شود، اهدای عضو پدر در این خانواده می شود مستمسک دوشیدن دیگران و دعوا بر سر پول فروش اعضاء، یا منت برروی نماینده ای که کلیه آن را گرفته و می شود عامل و علتی برای اشتغال که به کرات مورد حمله و هجمه گیرنده قرار می گیرد.
۲- معلوم نیست آیا گردانندگان ابن بخش از سریال در نظر داشته و دارند این خانواده را نمونه خانواده های مازندرانی معرفی کنند یا نمونه ای از یک خانواده ایرانی ؟ که در هر دو حالت در حق خانواده های محجوب، مودب، خانواده دوست و با اخلاق ما جفا کرده اند، خنداندن مردم و کسب پایگاه ، به هر قیمتی، تا تحقیر یک قشر، قوم و جامعه ، مذموم و ناپسند است ، آیا بهتاش با این هیئتی که در این بخش نشان داده شد، با آن خالکوبیها، مدل مو، بداخلاقی، بی ادبی و هتک حرمت بزرگ و کوچک، نماینده و معرف جوانان مازندران است یا نشان دهنده شخصیت جوانان کشور؟ ، سریال می خواهد القاء کند که ورزشکاران کشور از این دست آدمها هستند؟ یا اینکه می خواهد بهتاش را الگوی جوانان حال چه مازندرانی، چه ایرانی و یا چه ورزشکاران نشان دهد و جوانان را به آن سمت سوق دهد؟ جالب است که در عذر بدتر از گناه، آقای مقدم در توجیه شخصیت بهتاش میگوید” اتفاقا بهتاش شخصیت محبوب و مورد توجه این سریال است، بدلیل اینکه نمونه آن در جامعه زیاد است” آیا واقعا اکثر جوانان جامعه ما نمونه و شبیه رفتارهای زشت و زننده بهتاش در این سریال هستند؟
آیا خانواده نفهم نقی که یک حرف را باید صد بار بهشان بگویی تازه شاید بفهمند، شاید هم نفهمند، کج فهمیهای نقی، نفهمیهای ارسطو، حماقتهای فهیمه، بهتاش، رحمت و امثال آن نمونه خانواده های مازندرانی است یا ایرانی؟، فهم، شعور، بلوغ فکری، اقداماتدرست و سنجیدهُ هما سعادتِ غیر روستایی در کنار این خانواده روستایی چه مفهومی دارد؟
۳- گردانندگان این بخش سریال با طرح موضوع توزیع مواد مخدر، آن هم از نوع هرویین، نه تنها در شمال که تغذیهُ تهران که چند بار در این بخش سریال تکرار شد، چه چیزی را می خواهد به بیننده القاء کند؟ آیا مازندران با همهُ سوابق نیکی که از آن یاد شد نه تنها آلوده به مواد مخدر است که تاُمین کنندهُ کل کشور که تهران نماد آن است می باشد؟
۴- سازندگان ابن بخش سریال چرا بدون توجه به فرهنگ و آداب پسندیده و نیک مردم مازندران ، عروسی فرد میانسال با زن بیوهُ صاحب دو فرزند را آنچنان مهم و با ارزش جلوه می دهند که برای جوانان ازدواج اولی هم چنین جایگاهی ندارد ، تهیهُ سالن آنچنانی، دعوتیهای فراوان ، تدارکات گسترده و از همه مهمتر ماه عسل با یادداشتی از فیلم مستهجن همسفر قبل از انقلاب، حال آنکه ازدواجهای دوم مخصوصاُ با زنهای بیوه و خصوصاُ دارای فرزند در مازندران بسیار بی سر و صدا و گاهاُ خاموش برگزار می شود.
۵- اسامی ای که برای رحمان و رحیم برگزیده شد، و تقارن نشان دادن چهره آنان هنگام قرائت ” بسم الله الرحمن الرحیم” نقی، هنگام نماز، تعجب چهره آنان، مدل موهای این بچه ها ، بی احترامی و بی ادبی نسبت به برادر بزرگتر و ضرب وشتم او برای ارث و میراث چه منظوری در پی دارد؟ آیا اینها نماد جوانان مازندران هستند؟ یا باید الگوهایی برای این نسل قرارگیرند؟ ایراد به این بخش از سریال فراتر از آن است که در این مقاله بگنجد، این ایرادات هرگز نمی توانند با ارائه آمار و ارقامی که گردانندگان شوی نقدِ این بخش آن را مکرر برای توجیه آن تکرار کرده اند لاپوشانی شوند، گرایش مردم به دیدن این سریال به دلیل عقبه تقریباُ قابل قبول آن و فقدان هرگونه برنامه مفید، سازنده، سرگرم کننده و تفریحی در این ایام کرونایی نوروز۹۹ در صدا و سیما بوده که فقر شدید برنامه های محتوایی از دلایل اصلی این آمار و ارقام است که نباید ضعفها و خطاهای این بخش سریال را بپوشاند، هر چند سازندگان پایتخت ۶ قول جبران خطاها را در ۴ قسمت پایانی آن داده اند، اما تصور نمی شود موجب ترمیم دل چرکینیهای مردم مازندران و خانواده های ایرانی شود و باید در بخشهای بعدی مراقب رفتارها ، پیامها و برداشتها بود.