پریتریبیکا در مرکز شهر منهتن در میانههای دهه هفتاد میلادی، پر از تاریکی و باشگاههای مخفی بود.
هنگامی که من به خیابان الیزابت نقلمکان کردم، ایتالیای کوچک هنوز کاملا ایتالیایی بود و زندگی در آنجا هزینه زیادی نداشت. یک شب به خانه آمدم و دیدم که از خانهام دزدی شده است. استریو و اسپیکرهایم را برده بودند. ولی مهمتر از اینها یک چمدان چرمی پر از عکسهای خانوادگی بود که مادرم برای محافظت از آنها به من اعتماد کرده بود. باید به هر قیمتی شده بود آنها را پس میگرفتم.
مطالعه بیشتر: پیشرفت چگونه به نظر میرسد؟
مری آلبانس، قصاب محله، قبلا توصیههای خوبی به من کرده بود. به همین دلیل اول از همه به سراغ او رفتم تا کمکم کند. او دو آدرس در محله به من داد و گفت به این مکانها برو و به افرادی که آنجا هستند بگو چه اتفاقی افتاده است. یکی از انها کافه دومینیکن بود که درهای سالنی داشت. آدرس دیگر یک باشگاه اجتماعی ایتالیایی در خیابان موت بود. قبلا در هر کدام از بلوکهای ایتالیای کوچک یکی از این باشگاهها وجود داشت. برخی از آنها مانند باشگاه اجتماعی جان گوتی در خیابان مولبری، مکان اجتماع گنگسترها بود. من کاری که مری پیشنهاد داده بود را انجام دادم. روز بعد، هنگامی که از سرکار به خانه آمدم، وسایلی که دزدیده بودند، از جمله عکسهای موجود در چمدان، پشت در بودند. سیمهای اسپیکر به تمیزی گره پاپیونی خورده بودند.
من هیچوقت نفهمیدم چطور سر از آنجا در آوردند.
آرتور دیبلاسی، سمت چپ و فرانک روسو، سمت راست
فرانک دِژیرولامو
سارا اسپینوزا، چپ، مری موسلا، وسط و سوزان مارتینی راست
کیم کالستی
امروز بعد از چهل سال، باشگاه اجتماعی خیابان موت که مری آلبانس من را به آنجا فرستاده بود، اسمش به باشگاه اجتماعی کافیتال تغییر یافته بود و یکی از آخرین رستورانهای ایتالیای کوچک بود که صاحبش یک ایتالیایی بود. همچنین این کافه جایی است که ویلیام کاپون (کسی که به خاطر عکسهای گرم و پررنگ از اجراکنندگان، شاعرها و رئیسجمهورها معروف است) پرترههایی از ساکنین فعلی تهیه کرده است. برخلاف مرکز تجمعی که در گذشته فقط برای اعضا قابل دسترسی بود اکنون اینجا مکانی است که خانوادهها پس از مراسم عشای ربانی در کلیسای جامع سنت پاتریک برای قهوه و ژلاتو در آن جمع میشدند. استادهای جوان برای پیتزای مادربزرگ به آنجا میآمدند و افراد قدیمی درحالی که با یک کاسه پاستا گرم میشدند، خاطرات خیابانهای خشن را به یاد میآوردند.
مطالعه بیشتر: خاطرات فراموششده
یک کتاب جدید با نام “ویلیام کاپون: پرترهها” نشان میدهد که چطور این عکاس به صورت مستمر سوژههایی را در جوامع کمتر دیدهشده پیدا کرده است. درمجموعه مطالعات اجتماعی او چوپانها، افراد بومی، اهالی لاپلند در جلوی همان پردهای نقاشیشدهای قرار گرفتهاند که ژان میشل باسویو، میریام ماکبا، جورج هریسون و جورج بوش پدر جلوی آن عکس گرفتهاند.
مونسیگنور دونالد ساکانو
فت کارمین آکویلانو
میشل بیتون
مگی هیلی
من اوایل دهه هشتاد میلادی در باشگاه ماد کارهای ویلیام را روی دیوار دیده بودم. این عکسها پرترههایی از موزیسینهای همسایه بود که در زمان حال گرفته شده بودند ولی تون رسمی یک عکس قدیمی را داشتند. من از مسئول کافه پرسیدم که چه کسی این پرترهها را گرفته است. او گفت همان هنرمند معروف، ویلیام کاپون، او فقط چند بلوک آنطرفتر زندگی میکند.
من به ملاقات ویلیام رفتم و برخی از عکسهای او را دیدم که خیلی زیبا بودند. او هنرمندی بود که میخواست زیبایی افراد در گروههای اجتماعی را ثبت کند و موزیسینهای محلی را دیده بود که در باشگاه به عنوان یک اجتماع یا قبیله امروزی کار میکردند. از این احساس او درباره عکسهای کافیتال، جایی که پژواک گذشته متوقف میشد هم اطلاع یافتم. فت کارمین آکویلانو داستانهایی درمورد عکسهای قدیمی از محله که روی دیوار است بازگو میکند. مالک کافه جو پروتا نیز همین کار را میکند. او به یک عکس از ۵۰ سال پیش اشاره میکند که در آن چند مرد دور یک میز در اتاقی که ما هستیم جمع شدهاند: ” او پدرم است”
مطالعه بیشتر: در جستجوی زباله در شهر گواتمالاسیتی
آقای پروتا گفت علاوه بر غذاهای منو که خاطرات گذشته را بازتاب میکند، موضوع دیگری که خیلی مهم استا این است که همان فضا، هنوزهم در حال جمع کردن مردم به دور خودش است.
جوزف پروتا پدر
مو آلبانس
جوزف پروتا پسر
برای آنجل ماریناچیو که کتابهایی در مورد دستورهای غذایی و زندگیهای ایتالیای کوچک نوشته است، کافیتال مانند پلی به گذشته است. او میگوید: “وقتی که من داشتم بزرگ میشدم، این خیابانهای دنیای من بودند؛ خانوادهام، دوستان و همسایههایمان زندگی من بودند. من میدانم که نمیتوانیم به گذشته سفر کنیم ولی واقعا گذشته زمان خیلی خوبی بود”
میشل بیتون اینجا را همانطور که امروز هست دوست دارد. او میگوید: “کافیتال سلامتی من است. من چهار شب در هفته را برای غذا و دوستانم در اینجا میگذرانم.”
مطالعه بیشتر: نقاشیهای چارلز بیتینگر از فضا
این چیزی است که توجه ویلیام کاپون را جلب کرده است تا این مشتریان وفادار کافیتال را به مجموعه “مطالعات اجتماعی” خودش اضافه کند. یک محل تجمع واقعی در ایتالیای کوچک که پر از افراد معمولی وفادار است برای او فوقالعاده بود. او میگوید: ” من دوست دارم از غرور درونی مردم عکاسی کنم. مردمی که مستقیما به بازدیدکننده نگاه میکنند و یا به سمت بهشت نگاه میکنند.”
ناتاشا لاپینر جیرسی و فرانک جیرسی
جوزف لونا پیش، سمت چپ و مایا لونا پیش، سمت راست.
کارا دِمیشل و مایکل تیگ
ویلیام کاپون، عقب راست، درحال گرفتن پرتره از مردم عادی در باشگاه اجتماعی کافیتال
نوشته پرترههایی از مردم عادی اولین بار در مجله نوریاتو | رسانه جامع هنرهای تجسمی پدیدار شد.