“پسر اسوئا” گرچه داستان زندگی چند شخصیت از چند نسل متفاوت از کشور سوئد است اما فراز و فرود داستانی چندانی ندارد و فوق العاده بی ماجراست. این موضوع گرچه در مورد ” تصرف عدوانی” هم صدق می کند اما در پسر اسوئا بیشتر به چشم می خورد .
لنا آندرشون این بی ماجرایی را با پدیدارشناسی “موقعیت – رفتار” یا “وضعیت- گفتار” بسط می دهد و پیشینهی فلسفی – اجتماعی کنش و رفتار فرد در موقعیت را واکاوی می کند.
آندرشون همین تکنیک را در “تصرف عدوانی ” نیز به کار می برد و چون کتاب های دیگری از او نخوانده ایم احتمالا این روش او در روایت و فرم داستان گوئیست.
در این مورد خاص ما با سه شخصیت که داستان با آنها فصل بندی شده مواجه هستیم ؛ مادراسوئا ، پسرش رگنار و دختر رگنار یعنی السا. در این میان رگنار با اختصاص تقریبا هشتاد در صد داستان به خود سهم بیشتری در داستان دارد. در واقع کتاب پسر اسوئا بیشتر در مورد رگنار است؛ فردی به شدت «معمولی» که از طرف نویسنده به عنوان سرنمون و ایده آل تایپ یک فرد سوئدی در دورهی گذار معرفی میشود.
آندرشون در این کتاب پیشتر از آنکه زندگی یک خانواده را بررسی کند، سرگذشت کشور سوئد را در تقابل دیالکتیک با مردمانش ارایه می دهد.
رگنار در سال 1932 به دنیا می آید؛ سال صفر در تاریخ سوئد. یعنی وقتی که دولت سوسیال دموکرات روی کار می آید و به مدت 44 سال زمام امور را در سوئد بر عهده میگیرد.
رگنار نمایندهی این طرز ادارهی جامعه و در واقع فردیست که به صورت آرمانی در کنش اجتماعی اش اهداف سوسیال دموکراسی را در خود و اطرافیانش نهادینه کرده و چون الههی نگهبان محافظ مرزهای آن است .
او مرز مشخصی با مادر اسوئا دارد ؛ نمایندهی مردم فقیری از سوئد بعد از جنگ جهانی اول و قبل از آن که به دلیل گرسنگی کشیدن ها و محنت ها ، خوردن شیرینی و خامه و اضافه وزن را چون بازتابی روانی در برابر فقر ارج مینهند ، اما رگنار اهل ورزش است ورزشی بدون رقابت چرا که رقابت شاخصهی جامعهی لیبرال است ؛حزبی که رگنار همه اطرافیانش را از رای دادن به آن نهی می کند چرا که می پندارد همه اهداف سوئد مدرن از دریچه اقتصاد رفاه یا “خانه مردم” می گذرد.گرچه رگنار با بزرگ شدن فرزندان رقابت ورزشی را از اخلاق لیبرالی جدا می کند و به السا برای اول شدن در اسکی فشار میآورد. به السائی که بی شک می توان گفت همان لنا آندرشون نویسنده است و دستکم با او اشتراکات زیادی دارد.
جامعه ای که رگنار نمونهی آن است. جامعه ای مبتنی بر برابریست و اخلاقی خاصی که در سوئدی ها به عنوان اخلاقی قومی نهادینه شده ؛”درست به اندازه و درست برابر” که قدمتی به اندازه دوره وایکینگها دارد.
در این خُلق اجتماعی کسی به واسطهی هوش یا تلاش بیش از حد نرمال نباید از دیگران که هوش کمتر یا توان تحرک اجتماعی کمتری دارند ارجمند تر شمرده شود. در همین راستا رگنار رقابت را جز در مواردی مثل ورزش جایز نمی داند. اما زمان می گذرد و نسل بعدی اریک و السا که فرزندان رگنار هستند کمابیش این ارزش ها را به چالش می کشند . چنان که از دهه هفتاد به بعد احزاب مخالف و روشنفکران جامعه سوئد مرزبندی ها و انعطاف ناپذیری سوسیال دموکراسی را به چالش می کشند.
داستان چند نقطهی عطف دارد. ترور «اولاف پالمه» نخست وزیر محبوب سوئد و یکی از معماران جامعهی سوسیال دموکرات سوئد و بعد از آن فروپاشی شوروی و برداشته شدن مرزهای دو آلمان شرقی و غربی.
این مرزها ،مرزها تصور رگنار را هم جابه جا می کند و او را در آستانهی دههی ششم زندگی به فردی متفاوت بدل می کند.
در ابتدای داستان روایت با یک تحقیق شروع می شود که یک قوم شناس از دانشگاه اوپسالا دربارهی این نکته تحقیق می کند که ذهنیت مردم سوئد در دوره گذار از جامعهی سنتی به مدرن چگونه تحول یافته. السا پدرش را به عنوان نمونه به قوم شناس معرفی می کند اما قوم شناس بعد از یک قرار نوشیدن قهوه در می یابد که رگنار برای موضوع تحقیق او بیشتر از اندازه “معمولی” است . اما او نفهمید که در واقع رگنار خود جنس است. مردی معمولی که سوئد دوره گذار را نمایندگی می کند.
نکته جالب توجه برای من در این رمان شباهت چشمگیر “رگنار” با “اووه” شخصیت جذاب رمان فردریک بکمن یعنی” مردی به نام اووه ” است. که با تفاوت هایی در سطح درک تحولات سیاسی و اجتماعی نشانگر شباهت مردمیست که با خط کشی خود خواسته برای ساختن جامعه ای منظم و نمونه خط کشی شده اند. و نکتهی دیگر برای من به عنوان خواننده این است که که اگر نویسنده ای بخواهد در مورد تاریخ تحولات ذهنی در ایران شخصیتی بیافریند آیا می تواند مثل رگنار یا اووه ، خُلق ویا منش خاصی را در قالب یک شخصیت تعریف کند؟
پاسخ این پرسش ساده نیست چرا که در جوامعی مثل سوئد مفهوم دولت و ملت همبستگی بیشتری با فلسفهی اجتماعی تحول دارد و این موضوع در رمان “پسر اسوئا” به روشنی قابل درک است.