البته این اصطلاح دست کم دو پیام دارد و آن این است که مشاهده و رؤیت برای ایجاد ادراک و معرفت با هیچ چیز دیگری برابری نمی کند. معرفت درجه دوم هم خبر است که ما از دیگران آن را می شنویم. خبر هم احتمالاً صدق و کذب و یا به تعبیر بهتر مطابقت و عدم مطابقت در آن است. اما مسئله من در این مقال بحث راجع به این موضوع نیست. مسئله به روابط انسانی و ارتباطات بر می گردد. انسان به ارتباط زنده است، زیرا او موجودی اجتماعی است. او باید با دیگران همکاری کند تا مشکلات فردی و اجتماعی او حل شود. اما ارتباط زمانی برقرار می شود که اطلاعات باشد و یا دست کم اطلاعات منفی وجود نداشته باشد.
ما اطلاعات را می خواهیم تا ارتباطاتمان بیشتر شود. همدیگر را دوست داشته باشیم به هم اعتماد، و زندگی را لذتبخش کنیم. دنیای تکنولوژی قرار بود که ارتباطات ما را بیشتر کند. اما ظاهرا به قول معروف
عاقبت سرکه¬انگبین صفرا فزود روغن بادام خشکی می فزود
امیدوار بودیم و هنوز هستیم که در سایه اطلاعات ارتباطات بیشتر شود ولی آنچه عملاً اتفاق افتاده است این است که اطلاعات روز به روز افراد را از هم جدا می کند. البته برای سازمانهایی که دارای اهداف خاصی هستند از اطلاعات استفاده می کنند تا رقبا را چه در زمینه سیاسی و یا اقتصادی عقب برانند. در زندگی خانوادگی، این اطلاعات افراد خانواده را از هم دور، و به ویژه جوانان و نوجوانان و حتی کودکان را از پدران و مادران جدا کرده است در مقابل افراد سودجو برای تخریب بنیان خانواده از فناوری نهایت استفاده را برده اند.
حال سؤال این است که در زندگی ارتباط مقدم است و یا اطلاع. این دو آنقدر به هم نزدیک اند که تصمیم¬گیری در این مورد بسیار دشوار است. من در مقاله ای که در کتاب مقدمه ای بر هویت کتابداری و اطلاع رسانی (۱۳۸۹) نوشته ام به این بحث مفصل پرداخته ام. اما با یک نگاه به نظر می رسد اطلاعات مقدمه ای برای رسیدن به ارتباط است. تحکیم ارتباط می تواند آرامش بخش باشد و زندگی را بر ما گوارا کند به شرطی که اطلاعات بد به میان نیاید. اما در جوامعی که ارتباط اصل نیست و سودآوری و منفعت جای همه چیز را گرفته است اطلاعات درست می تواند جلوی ضرر را بگیرد. به تعبیر دیگر اگر ارتباط بر قرار باشد و افراد بر اساس حسن نیت با هم کار کند هر چه اطلاعات بیشتر باشد موجب پیشرفت می شود و اگر بر عکس باشد باز اطلاعات درست موجب برون رفت می شود.
دنیای امروز از ارتباط بی بهره و یا کم بهره است و به ویژه در زندگی خانوادگی و پس از آن فامیلی. ارتباطات بیشتر با گروههای اجتماعی است و اغلب بر اساس اهداف خاص و گاهی شبهه ناک شکل می گیرد و در بسیاری از موارد موجب ناگواری است.
گفته اند طی تحقیقی باید روزانه بین اعضای خانواده دست کم ۱۵۰۰ کلمه رد و بدل شود و ما فقط ۵۰۰ کلمه رد و بدل می کنیم. البته به نظر من این حالت خوش بینانه است. بسیاری از خانواده ها می بینند و می دانند که از این هم کمتر کلمات رد و بدل می شود. آنهم نه فقط رد و بدل که ممکن است دعواها هم جزو آن باشد.
میگویند از فلانی خبر داری؟ پاسخ ممکن است بلی باشد ولی این بلی اغلب به این معنا است که می دانم که او کجاست و یا سالم است اما ارتباط با او نیست. در حالیکه ممکن است وی با افکار و دوستان خود مشغول است که اصلا ربطی به شما ندارد؛ پس ارتباط نیست. همه می بینند امروز همه به برکت ابزارهای الکترونیکی دائما با موبایل و یا آی پد و …مشغول ارتباط سالم و یا نا سالم با دوستان خود اند. پس با ما ارتباط ندارند. پس آنچه مهم است ارتباط است. غفلت نکنیم، فناوری، ارتباطات را قوی تر نکرده بلکه وسیله ای برای انتقال اطلاعات شده است.
پس چه کنیم؟
ارتباط با رو در رویی به اوج می رسد. همانطور که گقته شد ارتباط چهره به چهره بیشترین ارتباط را بر قرار می کند. استفاده از ابزار های الکترونیکی برای جاهائی است که ناگزیریم.
اکنون تصویر جای آن را گرفته است که با آنکه بسیار خوب و مفید است اما هرگز نمی تواند جای مواجهه فیزیکی را بگیرد.
حال که روز به روز ارتباطات کمتر و کمتر شده، و حتی به جای تلفن که دست کم صدای افراد مورد علاقه را می شنیدیم، اکنون پیامک¬ها جای شنیدن را گرفته و ما را از شنیدن صداهای آنهایی را که دوست داریم محروم کرده است، ناگزیر باید بگوئیم
پیامک کی بود مثل شنیدن
همچنانکه می گفتیم:
شنیدن کی بود مانند دیدن
بیاییم تا می توانیم ارتباطات را قوی تر کنیم!