افراد بی شماری امروز در حال فعالیت هستند که ملبس به البسه شیک و گران قیمت، با به نمایش گذاشتن دارایی های لوکس همچون خانه، ویلا و خودرو شخصی از گذشته سخت خود برای مخاطبان می گویند و ارائه راهکارهای عملی را موکول به شرکت در سمینارها و همایشها و یا حتی خرید پکیج های رنگارنگ و به خصوص طلایی (!) موفقیت میکنند. این دسته از تاجران تاراج گر حتی در عرصه هنر نیز وارد شده و با ضبط و انتشار آهنگهای انگیزشی و ساخت ویدیو کلیپهایی پرزرق و برق که مال و اموال یا مهمانیهایشان را به نمایش می گذارد، مسیر مشابهی را ریل گذاری کردهاند.
تصریح به اینکته ضروریست که اشتراک تجربیات سخت و به دست آوردن نتایج مثبت به خودی خود یک امر پسندیده تلقی می شود؛ اما موشکافی در جریان غالب موجود در فضای ایران حاکی از آسیبهای جدی است که در ادامه با بررسی ویژگیهای مشترک این دسته از فعالیتها، به آسیب شناسی آن نیز می پردازیم:
اولین نقطه مشترک این دسته از فعالیتهای انگیزشی آن است که تمام امور زندگی را وابسته به اراده انسانها می داند و سعی دارد تا با نفی گذشته و وضعیت فعلی افراد این مسئله را القا کند که همه چیز در ید قدرت انسان است و بدبختی و خوشبختی انسانها تماما از خود فرد نشات می گیرد. این نوع تفکر در حقیقت در صدد آن است تا ساختارهای ناعادلانه اجتماعی – اقتصادی و فرهنگی را انکار کند و حتی خط بطلانی بر تمام نظریات معتبر علمی روانشناسی که انسان را محصول دوره کودکی، تربیت خانوادگی، محیط زندگی و … می داند، بکشد.
این اولین آسیب شناسی جریان القای انگیزه است. بر همین اساس است که مانیفست منتشر شده از سوی این دسته از افراد معمولا دید ایده آل گرایانه را سرلوحه کار قرار می دهد و با انکار وضعیت موجود در حقیقت از اخذ یک رویکرد واقع گرایانه پرهیز می کند. به همین دلیل است که این دسته از افراد برای ادامه فعالیت قانونی خود معمولا در برابر معضلات سیاسی و اجتماعی سکوت اختیار کرده و تنها راه حل آنها معطوف به توسعه فردی برای پیشرفت در مسیر پرچالش و پرمانع موجود است.
نمایش یا به اصطلاح شوآف ثروت و شهرت حربه ثابتی است که توسط این دسته از افراد به کار برده میشود تا گواهی بر حقانیت آنها محسوب گردد. به همین دلیل است که عموما در کارهای تبلیغاتی عناصری همچون لباسهای مارک دار، خودروهای لوکس، معماریهای پرشکوه، میهمانیهای مختلط، ساعت، جواهر و به طور کلی اکسسوری گران قیمت چاشنی کار شده است و حتی از حضور سلبریتی و افراد مشهور دیگر نیز استفاده ابزاری میشود. در عین حال فعالیتهای جانبی خیریه نیز میتواند برای تلطیف دوز نمایشی به کار بسته شود.
ارائه یک سند موفقیت در عین بالا بردن عطش، انگیزه اصلی از رعایت کردن این صرافتها و دستورالعملهای همیشگی است. به هرحال پیش از سوال مخاطبین باید پاسخی برای پرسش “توکه لالایی بلدی پس چرا خودت خوابت نمیبره؟” ارائه گردد. بلافاصله پس از این شواف نیز از گذشته سخت و پرچالش و برامدن از یک خانواده فقیر یا نهایتا وابستگی پیشین به طبقه متوسط رونمایی میشود تا ارائه راهکار معنا پیدا کند. بدیهی است که بدون وجود این امکان پیشرفت، صحبت از خرید بلیط همایش، پکیجهای ارائه شده یا سرمایهگذاری در سایتهای شرط بندی بی معناست.
نکته سوم هم در امتداد همین بحث گنجانده میشود. ارائه راه حلهای غیرواقعی نتیجه غیرمنفک این دسته از فعالیتهاست. در حقیقت راه حل ارائه شده باید با مسیر عادی پیشرفت افراد عموما که به صورت پله به پله و تدریجی اتفاق افتاده یا بر اساس یک تجربه انبوه پیشین شکوفا میگردد، متفاوت بوده و یک مسیر جهشی، متحول کننده و غیرعادی را ارائه دهد. بر همین اساس است که سرمایهگذاری حتی با مبالغ کم در بازارهای پر نوسان روز همانند بورس، دلار و سکه، ارزهای دیجیتال و … همواره مورد توصیه قرار میگیرد. در حقیقت به جای تمرکز بر توسعه فردی حقیقی، بر توسعه سرمایهگذاری فردی تاکید میگردد. آسیب اصلی این نوع از راه حل ها آن است که بهجای تشویق به یادگیری مهارت یا دانش و تنظیم مسیر پیشرفت پله به پله، به راه حلهای غیر بنیادین، زودگذر و پرریسک مانند بازی در جریانات نوسانگیری تاکید میگردد.
یکی از راه حلهای رایج دیگر گسترش شبکه قمار از طریق بازیهای اینترنتی یا سایتهای شرط بندی است که به شدت گریبانگیر خوانندگان و هنرمندان غیر مجاز که فرصت کسب درامد دیگری ندارند شده است. تبلیغات متعددی از سوی این دسته از افراد شکل گرفته تا با سرمایه گذرای طرفداران در پنلهای طراحی شده هم با شرط بندی شانس خود را امتحان کنند و هم درصدی از سود نصیب صاحبان این نرم افزارهای اینترنتی گردد. این نوع از تبلیغات تا جایی پیش رفته که برخی از صاحبان این پنلها از شرط بندی و قمار نه به عنوان یک فعالیت فرعی، بلکه روشی برای کسب درامد یاد میکنند. با توجه به نبود چارچوبهای قانونی در این زمینه و عدم شفافیت در نحوه عملکرد این نوع سایتها که با پرداخت از داخل کشور هم کار میکنند، از این قضیه باید به عنوان یک مسئه بغرنج و نگران کننده یاد کرد.
فعالیتهای انگیزشی توسط افراد صاحب منصب و موفق از دیرباز وجود داشته و اشتراک تجربیات امری مفید، حمایتگر و مثبت است. اما هرگونه فعالیتی که موجد و موید یکی از سه ضلع انکار واقعیت و ساخارهای غیرعادلانه، بزرگن مایی و شواف و همچنین ارائه راهکارهای غیربنیادین باشد، بیش از اینکه یک فعالیت مثمرثمر انگیزشی محسوب گردد، سوداگری چالش برانگیزی است که بر پایه عملیات روانی بر افراد ساده اندیش انجام میشود. فرهنگسازی و مقابله با سودجویان شیاد وظیفه متقابل سه ضلعی دولت، شهروندان و جامعه مدنی است که جای خالی آن قویا مشهود است. به امید تحقق حقیقی آرمان عدالت.
*پژوهشگر اجتماعی
۴۷۲۳۷