فاطمه پاقلعهنژاد-چه بلایی سر شبکه نمایش خانگی ایران آمده که سریالهایی پرستاره ساخته میشوند اما سریالهایی که بیشترشان به سرانجام نمیرسند. سریالهایی که مدتی مخاطب را با خود همراه میکنند ولی به مرور به چالش می افتند و نیمهکاره رها می شوند.
چگونه این اتفاق میافتد؟ چرا این اتفاق می افتد و چطور این بلا بر سر شبکه نمایش خانگی آورده است. این بهانه ما بوده برای گفتوگو سه عضو موثر در بازار سریالسازی نمایش خانگی.
سعید رجبی فروتن، از اولین مدیران شبکه نمایش خانگی کشور در کنار نادر معماری مدیر شرکت تصویر دنیای هنر که همین حالا پروژه شکست خورده «رقص روی شیشه» را در دست دارد و حامد عنقا که سریال «قلب یخی» را ساخته است.
چرا تولیدکنندگان در شبکه نمایش خانگی به مخاطب متعهد نیستند؟ بعضی سریالها ناتمام میماند یا سرهمبندی میشود. به هرحال مخاطبی که وقت گذاشته و هزینه کرده و ۱۲قسمت سریالی را خریداری کرده برایشان مهم نیست که در قسمتهای پایانی حتما پایانی برای سریال را شاهد باشد و نه اینکه از روی فیلمنامه به صورت رادیویی خوانده شود!
فروتن: به نظر میرسد این مساله ناتمام ماندن مجموعههای نمایشی در شبکه نمایش خانگی به همان نسبت که تعداد این سریالها زیاد میشود بیشتر خودنمایی میکند و اگر کاستیهایی متوجه کارهاست، واکنشهای تندتری از جانب مخاطب خودش به همراه دارد. در این تاریخ ۹سالهای که عرضه سریال در شبکه نمایش خانگی شروع شده، ما در هیچ مقطع زمانی سراغ نداشتیم که مثلا ۵ تا سریال با هم عرضه شود و از آن طرف ۶ تا سریال دیگر هم بیسروصدا و چراغ خاموش در حال تولید باشد. به همین نسبت مشکلاتی در سر راه پدیدار شده که یکی از آن همین مطلبی است که به آن اشاره کردید و آن هم اینکه نقطه پایانی سریالها چه در یک فصل به پایان برسد یا احیانا در طراحی داستان بهگونهای باشد که بیننده باید در چند فصل داستان را دنبال کند، پایان دراماتیکی نیست که بیننده به یک رضایت خاطر و پاسخ سوالاتش برسد یا مقداری بعد از پایان سریال با آن زندگی کند یا اینکه در ذهن و ضمیر خودش برای آن یک نقطه پایانی بگذارد.
به تعبیر شما سرهمبندی شدن قصهها، نافرجام ماندنشان نه به معنای پایان باز و از آن بدتر اصلا ناتمام ماندن سریالها خیلی میتواند باعث رنجش و آزردگی خاطر مخاطب شود. از آن طرف هم چه برای سرمایهگذاری که در این زمینه توش و توان و سرمایه مالی را خود را گذاشته و چه برای ما که مرجع نظارتی هستیم و به نمایندگی از مردم و مخاطبان خواستیم که پاسدار حقوق مصرفکننده باشیم، با یک وضعیتی روبهرو میشویم که خیلی نتیجه تلخی را به همراه دارد و حداقلش این این است که پشت دست خودمان را داغ کنیم و بگوییم بعد از این اگر دوستان گذرشان به وزارت ارشاد یا سازمان سینمایی افتاد، حتما برای تقاضاهای بعدیشان به یک تجدیدنظر اساسی برسیم.
ولی چرا باید چنین اتفاقی بیفتذ؟چرا افرادی که صلاحیت ساخت چنین کارهایی را ندارند صاحب این شانس شده اند؟
فروتن:یکی از دلایل این است که کارگردانان و تهیهکنندگانی که رسما اسم و نام و شهرتشان در مکتوبات و اسناد اداری ما به عنوان تولیدکنندگان قید میشود و پروانه ساخت از ما دریافت میکنند، ما کوتاهی کردیم و شناخت کافی نداشتیم که آیا اینها اینکاره هستند یا نیستند یا اگر هم اعتماد کردیم و با نگاه به رزومه و سوابق پیشینه اینها احساس کردیم میتوانند گلیم کار را از آب بیرون بکشند، در واقعیت و در عرصه عمل آن پاسخ اعتماد خودمان را نگرفتیم.
بعضی از تهیهکنندگان و کارگردانان آن تسلط نسبی لازم را برای اداره و مدیریت صحنه را نداشتند. در انتخاب بازیگرانشان اشتباه کردند و از اول سنگ خودشان را با بازیگرها وانکندند و شرط و شروط و قراردادهایی که باید تمام جزئیات در آن گنجانده شود را پیش رو نداشتند. خطایی کردند یا احیانا مرعوب چهرههای مشهور شدند و عواملی از این دست، دست به دست هم داده که مثلا برای ادامه حضور چهرهها و بازیگران نامی و مشهور با مشکل روبهرو شوند و کار به جایی برسد که بازیگر در اواسط پروژه یک مقدار بر طبل مطالبات خود بیشتر بکوبد و زیادهخواهیها و اعمال سلیقه کند و نهایتا هم وقتی تیرش به سنگ بخورد، ترجیح بدهد که عطای حضور در این عرصه را به لقایش ببخشد و مثلا به پروژه دیگری فکر کند. به هر حال غیر از خامی، بیتجربگی، بیتدبیری تهیهکننده یا کارگردان، بعضا دیدیم که بعضی از بازیگران هم متاسفانه به پیماننامههای صنفی و اخلاقی پایبندی لازم را ندارند و دیده شده که اگر پیشنهادات بهتری به دستشان برسد فیلشان یاد هندوستان میکند و ترجیح میدهند هرطور شده سروته این پروژه را به هم بیاورند. مثلا از کارگردان یا نویسنده خواهش میکنند که به نحوی او را در یک صحنه و محیط داستان سر به نیست کند، بکشد و از بین ببرد برای اینکه فرصت فراغتی پیدا کند و به کار بعدی برسد.
یعنی شما بیشترین تقصیر را گردن بازیگر میاندازید؟
فروتن: تهیهکننده، کارگردان و بازیگر را هم گفتم. یک بخش دیگری از معضل و مشکل ما ناشی از عدم تزریق به موقع بودجه و اعتبارات از سوی سرمایهگذار است که البته نقطه مقابلش هم ممکن است. یعنی مثلا در ظاهر تقصیر متوجه سرمایهگذار نباشد. در ابتدا به درخواست تهیهکننده یا مجری طرح پول را به طور کامل به تیم تولید میدهد اما متاسفانه دوستان ما ممکن است در ابتدای امر با در اختیار داشتن پول خیلی درشت و قابل توجهی در مصارفی غیر از عرصه تولید هزینه کنند و در نهایت آن پولی که باید صرف پروژه شود و اقساط عوامل به موقع پرداخت شود، متاسفانه دچار تاخیر و تعلل میشود.
از سوی دیگر هم ممکن است سرمایهگذاران ما به هر نیتی که وارد تولید محتوا و تولید مجموعه برای نمایش خانگی شدند، تجربههای لازم را ندارند. مشاور سینمایی در اختیار خود ندارند و نمیدانند که اصلا باید چگونه حقوق خودشان را در قالب یک قرارداد استیفا کنند. وکیل ندارند و بیگانه بودنشان با مقوله تولید فیلم و عرصههایی مثل سینما هم قصه دیگری است که به هر حال میتواند باعث سوء استفاده کسانی شوند که ممکن است سرمایهگذار را با این مقوله بیگانه بدانند. به هر حال یک بخش از مشکل هم به سرمایهگذارانی برمیگردد که چوب نادانی یا ناآگاهی خودشان را میخورند.
اجازه دهید صراحتا این مطلب را عرض کنم که پارهای از تقصیرها هم متوجه مراجع نظارتی ماست. مایی که نیامدیم یک نظامنامه روشنی را برای تهیهکنندگان و کارگردانان تعریف کنیم و بگوییم آنها با احراز چه شرایط و امتیازاتی میتوانند پروانه ساخت سریال را دریافت کنند و بعد مابهازای آن بتوانیم از آنها یکسری تعهدات را انتظار داشته باشیم. حالا از باب اینکه سر ما هم به سنگ خورده با الگو گرفتن از نظامنامهای که برای تهیهکنندگان سینما تهیه و تدوین شده، در این عرصه هم پیشنویس یک نظامنامه با همکاری و مشارکت تشکل صنفی آیفیک (انجمن شرکتهای فیملسازی) تهیه شده که با ویرایش چندبارهای که روی آن صورت گرفته به محض امضا و ابلاغ انشاءالله در اختیار مسئولان امر قرار خواهد گرفت که حداقل از این روزنه و از این سوراخ باز هم گزیده نشویم.
با تمام این تفاسیر که ممکن است درواقع ضریب خطاهای ما را در آینده کمتر کند، یک نکته را از یاد نبریم، تجربه هم نشان داده که در عرصه سریالسازی در جهان هم پارهای از اوقات هست که هیچ یک از این عوامل موجود نیستند و تمام این عوامل مفقود هستند و همه کارها آنطور که باید و شاید عین ساعت با نظم و ترتیب انجام شده ولی به هر دلیلی کار هنگام عرضه مورد توجه و اقبال بیننده قرار نمیگیرد. از آنجا که سرمایهگذار بخش خصوصی احساس میکند که اگر بخواهد کار را به شکل فیزیکال یا غیرفیزیکال ادامه دهد اصلا کار منطقی نیست و از طرفی هم که پاسخ سرد را از مخاطب گرفته و مجموعه ناتمام میماند. در این جور مواقع البته کمتر دیدهایم یا شنیدهایم که مخاطب آزرده باشد که بخواهد کامنتهای اعتراض آمیز یا انتقادی را مطرح کند. بعضی از سریالها در نمایش خانگی داریم که اینطوری بوده و مثال زدم. مثلا مجموعه «عطسه» که بعدا نسخه کاملش از تلویزیون پخش شد یا سریال «سیگنال موجود است» کار آقای مهدی مظلومی که باز این هم خوشبختانه از تلویزیون پخش شد. گواهی میدهم که این کار پروانه نمایش تمام قسمتهایش را گرفته بود و اصلا چیزی فروگذار نکرده بود و فقط به این دلیل که در آن بازه زمانی به هر دلیلی پاسخ سردی از بازار گرفتند، ترجیح دادند که دیگر برای پخش و توزیع، تکثیر و بازاریابی و هزینههای مترتبه چیزی را هزینه نکنند و نقطه پایانی بر سریال بگذارند. میخواهم بگویم اگر در آینده باز با پدیدهای به نام سریال یا سریالهای ناتمام روبهرو شدیم ممکن است سریالهایی از این دست باشند که واقعا تقصیری متوجه تیم سازنده یا مرجع نظارتی نباشد اما به هرحال کار مورد توجه یا بازخورد مناسبی از طرف مخاطب خود قرار نگرفته.
*آقای معماری شما بفرمایید به عنوان یکی از اولین پخشکنندهها و اولین کسانی که شرکتهای پخش رسانه تصویری داشتید با حرفهای آقای فروتن چقدر موافقید و چقدر تقصیر را گردن بازیگر میدانید و به چقدر به گردن عدم کیفیت کار یا عوامل و سرمایهگذار.
معماری: با کلیات این بحث موافقم اما اینکه چه نسبتی را بخواهیم به بازیگر بدهیم و چه نسبتی را به تهیهکننده، بحثی است که شاید سلیقهای باشد منتها میخواهم به نوع دیگری به این قضیه نگاه کنم و بگویم اگر زیرساخت درستی داشتیم این اتفاق نمیافتاد. همانطور که جناب فروتن فرمودند ۵، ۶ سریال با هم داریم توزیع میکنیم و چند سریال دیگر هم همزمان دارد تولید میشود. منظورم از زیرساخت این است که اگر تولید بازیگر داشتیم و اگر دقت میکردیم به اینکه بازیگرانمان یا بازیگران جدیدی را به عرصه سینما یا شبکه نمایش خانگی معرفی و تربیت کنیم دچار این نقیصه نمیشدیم که به دلیل محدودیتی که الان وجود دارد و تعداد تقاضاهایی که برای کار هست، بازیگران به مرحلهای برسند که تعیین تکلیف کنند! خیلی طبیعی و منطقی است منی که به عنوان سرمایهگذار میخواهم کار اقتصادی انجام دهم، سعی میکنم به سمت عواملی بروم که حتما تاثیرگذار هستند. از آن طرف وقتی به تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی ورودی نداشته باشیم، قطعا با یک محدودیتی مواجه میشویم که بازیگر میتواند برای ما خط مشی تعیین کند.
از سوی دیگر بعضی مواقع کارگردانان عزیز ما هم که به شرایط ویژهای رسیده و برند شدهاند، میتوانند در سرمایهگذاری که یک سرمایهگذار میخواهد انجام دهد، تعیین تکلیف کنند. همه اینها به معنی این است که این اتفاقات باعث میشود که هزینه سرمایهگذاری بالا برود. در شرایطی این اتفاق میافتد که ما امکان کسب درآمد را به صورت عادی که در همه جوامع وجود دارد، نداریم. مثالی میزنم؛ مثلا در آخرین سریالی که ما توزیع کردیم، خیلی دنبال این بودیم که بتوانیم به نحوی از طریق تلویزیون تبلیغات داشته باشیم. علیرغم اینکه درشورای بازبینی کسانی فعالیت میکنند و صاحبنظر هستند که سالها در تلویزیون فعالیت کردند و کارشناس تلویزیون بودند و خط قرمزها را میدانند و عملا به نوعی تا حدی هم سعی میکنند که همچنان این خطوط قرمز را رعایت کنند، باز محصولی که بیرون می آید، در نهایت امکان و اجازه تبلیغ تلویزیونی را ندارد. از طرفی تبلیغات ماهوارهای که میتواند به شدت تاثیرگذار باشد، مجوز ندارد. درنتیجه سرمایهگذار با یک هزینه بالای تبلیغات محیطی برای اجاره کردن بیلبورد میماند. محصولی که حاصل میشود با یک بهای تمامشده بالاست. در کنارش عدم تجربه تهیهکننده و کارگردان به این منجر میشود که بازیگر عدد و ارقام بالایی درخواست کند. بازیگری هم در این سریال اخیر داشتیم که عددی را قرارداد بسته که شاید در ۵ تا ۷ تا فیلم سینمایی که بازی کرده در مجموع آن را نگرفته و این حتما بیتجربگی کارگردان را نشان میدهد و تهیهکنندهای که در کنار این کارگردان بوده و اجازه داده که کارگردان وارد این بازی شود که در نهایت در ادامه بازیگر به خودش اجازه میدهد که حتی فیلمنامه را دچار تغییر کند و حتی برای طراحیهایی که برای محصولاتی که میخواهد توزیع شود، اظهارنظر کند و در نهایت یک اتفاق دارد می افتد که بازیگر در آن هست.
سالها قبل اگر تهیهکنندهای کاری را آماده میکرد و سرمایهگذاری یک سینمایی میساخت و آن سینمایی به نتیجه نمیرسید، بازیگرها بدون اینکه به آنها بگویند امادگی این را داشتند که در برنامه بعدی آن سرمایهگذار و تهیهکننده و کارگردان از خودشان مایه بگذارند و بدون حتی دریافت وجه بیایند و به اینکه این فعالیت شکل بگیرد و آن ضرر قبلی جبران شود، کمک کنند ولی در شرایط فعلی اتفاقی که افتاده این است بازیگر میگوید پول مرا ندادند و نتیجتا من در صحنه حضور پیدا نمیکنم. به نظرم همانطورکه آقای فروتن هم گفتند یک عامل بازدارنده قانونی باید باشد. یعنی ما باید یک نظامنامهای داشته باشیم که اگر بازیگری وارد یک فعالیت سینمایی یا شبکه نمایش خانگی یا تلویزیون شد متعهد به این باشد که حتی اگر در جریان ساخت و توزیع وقفهای ایجاد شد به عوامل فیلم، سرمایهگذار و مردمی که کار را میبینند، متعهد باشد.
من مجموعهای از این عوامل، نبود یک قانون مصوب، کمتجربگی و نبود نیروی جدید را موثر میدانم ولی باید با یک نظامنامه مشخص ضوابطی را ایجاد کنیم که همه متعهد به انجامش باشند و انشاءالله از این به بعد شاهد این نباشیم که یکسری کار میآید و درنهایت ناتمام میماند. آنچه که به عنوان جمله آخرم میخواهم بگویم این است که سرمایهگذار براساس اقبال عمومی که از کار میشود که مجموعهای از عوامل از جمله تبلیغات در آن موثر است، کار را ادامه میدهد. در غیر اینصورت او آمده که یک کار اقتصادی انجام دهد و ناچار است به اینکه یک جایی جلوی ضرر را بگیرد.
*به شما برمیگردیم و میخواهیم به صورت مصداقی در مورد سریال «رقص روی شیشه» حرف بزنیم. از آقای عنقا میخواهم همین سوال را بپرسم. شما به عنوان طراح اولین سریالی که مخصوص برای پخش در شبکه نمایش خانگی ساخته شد، شناخته میشوید چون حتی «قهوه تلخ» هم اول برای تلویزیون ساخته شد. به نظر شما چه عواملی دخیل در ناتمام ماندن سریالها هستند؟
عنقا: من فکر میکنم اگر فقط فرمایش این دو بزرگوار را فقط از زاویهای دیگر نگاه کنیم خیلی از مشکلاتمان حل شود. واقعیت این است که من با بخش زیادی از فرمایش اقای فروتن موافق هستم ولی فکر میکنم که صورت مسئله را دور میزنیم همانطور که آقای معماری هم. الان ۹سال است که درگیریم. به نظر شما ۹سال زمان کفایت نمیکند برای اینکه وزارت فرهنگ و ارشاد به یک سازوکار مناسبی برای اینکه یک سریال نیمهتمام نماند برسد؟ اولین سریالهایی که در نمایش خانگی ساخته شدند، دچار این معضل شدند. «قلب یخی» را کار کردیم ولی انتهای فصل دو به مشکل خوردیم که یک بخشی از گناهش را باید گردن وزارت فرهنگ و ارشاد وقت بیندازیم و یک بخشی را گردن تهیهکننده همان زمان انداخت ولی بالاخره این اتفاق افتاد. همینطور سریال «قهوه تلخ» که در زمان خودش به لحاظ فروش خیلی موفق بود. اتفاقا این دو سریال که جزو اولینها بودند خیلی هم پرفروش شدند. شاید امروز خیلی از سریالهای امروز ما که پرسروصدا هم هستند آرزویشان رسیدن به فروش پایینترین قسمت آنها است. اتفاقا آن دوسریال هم مشکلاتی که امروز داریم را آن موقع داشتند. «قهوه تلخ» هم سریالی بود که نیمهتمام ماند و تهیهکنندگانش آن موقع دچار مشکل شدند و دعوای دستمزد بین بازیگر و عوامل رخ داد. یعنی میخواهم بگویم اینها معضلات امروزی نیست.
این معضل که امروز سریال «نهنگ آبی» با بازیگر خانمش دارد چیزی نیست که شما امروز داشته باشید. در سریال «قلب یخی» هم بین بازیگر اصلی و تهیهکننده این مشکل پیش آمد. سر سریال «قهوه تلخ» هم این مشکل پیش آمد و در سریالهای دیگر هم بوده. هشت، نه سال کفایت میکند برای اینکه بتوانیم معضلات اینطوری را پیشبینی کنیم و برایش راه حل بیندیشیم.
این راه حل که به این تهیهکننده یا کارگردان بار بعد پروانه ساخت نمیدهیم و از او میخواهیم یکسال کار نکند لزوما استیفای حقوق مصرفکننده را نمیکند. منهای اینکه باز میگویم که صورت مسئله را دور نزنیم. اسامی تهیهکنندگان و کارگردانهایی که از ابتدا تا حالا در شبکه نمایش خانگی کار کردند را ببینید، کدامشان آماتور هستند؟ به جز یک یا دو مورد بقیه با اسامی روبهرو میشوید که همه برای خودشان دارای رزومه هستند. تهیهکننده سریال «رقص روی شیشه» تازهکار است؟ درست است که موضوع سرمایهگذار است یا رابطه خاصی که در مسائل مالی بود و شاید گفتنش اینجا درست نباشد ولی مگر تهیه کنندهای که ارشاد به او پروانه داده، تازهکار است؟ یا بقیه کارگردانهایی که در این سالها کار کردهاند به جز یک مورد مگر ناشناخته بودند؟ مهران مدیری آدم کمی است؟ حسین لطیفی یا برزو نیکنژاد کم فیلم و سریال داشتند؟ منوچهر هادی که سریال «عاشقانه» اش دچار مسئله شد آدم کمی است؟ دو، سه تا از پرفروشترین فیلمهای چند سال اخیر مال اوست.
وقتی از نگاه حاکمیتی و نظارتی موضوع را دور میزنیم، باعث میشود که نتوانیم حتی مساله را درست بخوانیم. شما الان دارید درباره سریال «نهنگ آبی» حرف میزنید که دچار معضل شده و میگوییم این رابطه درست با بازیگر تعریف نمیشود و بازیگران زیادهخواهی میکنند و…این جمله بیتجربگی کارگردان و تهیهکننده را سهبار آقای رجبی فروتن و دوبار هم آقای معماری فرمودند. ببخشید فریدون جیرانی و سعید ملکان آدمهای بیتجربهای هستند؟! فریدون جیرانی اندازه سن ما تجربه کاری دارد. سعید ملکان در این چند سال مهمترین فیلمهای سینمایی را کار کرده. تقریبا همه ستارهها و خیلی از ستارههای مهمتر از خانم لیلا حاتمی جلوی دوربین فریدون جیرانی و سعید ملکان رفتند. هدیه تهرانی در دوران اوجش جلوی دوربین فریدون جیرانی رفته است. خود همین خانم حاتمی سابقه همکاری با هر دوی این بزرگواران را دارد. پس معضل این نیست که بخواهیم فرافکنی کنیم و بگوییم کارگردان بیتجربه بوده و تهیهکننده خوب نتوانسته مناسبات خودش را با بازیگر تنظیم کند. یک موضوع خیلی مهمتری وجود دارد. اگر این را واقعا بپذیریم بقیهاش حل می شود.
سرمایه چیز باهوشی است. یعنی سرمایهدار فرد باهوشی است که لزوما به سازوکارهای فرهنگی خودش را منطبق نمیداند و خودش را ملزم نمیداند. آقای فروتن یک مثال خیلی خوبی زد و گفت هیچ جای دنیا وقتی قرار است سریالی ساخته شود نمیگویند که قرار است در سه فصل ساخته شود. این یک قاعده در همه است چه تلویزیونهای کابلی و چه امروز که حکومت استریمرهاست از نتفیلکیس و هلو و خیلی از مجموعههای دیگر، حتی سریال را قرارداد نمیبندند. پایلوت سریال قرارداد بسته میشود اگر پایلوت توانست به آن آمارش برسد، فصل اولش ساخته میشود. حالا ممکن است بعضی از نمونههای خاص است که پنج اپیزود پخش شد و همان موقع خبر ساخت فصل دومش منتشر میشود. خیلی از سریالها بوده که شروع پرسروصدا داشته. همین الان سریال جاسوسی که امبیسی ساخته «جاسوسی میان ما» سه، چهار اپیزود اولش در فضای شبکههای اجتماعی ترند شد و یکباره قسمتهای بعدی یک شکست کامل بود و اعلام کردند که فصل بعدی را نمیسازیم. در ایران است که از ابتدا میگوییم ما این سریال را در سه فصل میسازیم. چرا؟ برای اینکه راه فرار داشته باشیم. شاید تنها سریال فصلبندی درستمان که براساس نیاز مخاطب اتفاق اتفاد سریال «شهرزاد» بود که فصل یک نیاز مخاطب را به سرمایهگذار، کارگردان و تهیهکننده دیکته کرد که این فصل دو میخواهد. اما اگر امروز میبینید که میگویند سریال «خواب زده» آقای سیروس مقدم قرار است در دو فصل باشد، حتما دلایل دیگری دارد.
یک دلیل مهمتر برای اینکه مثلا «نهنگ آبی» دچار این مشکلات شده این است که در بازار شکست میخورد و سرمایهگذار نسبت به ادامه کار سرد میشود. بدبختی این است که زمان تولید از راندمان تولید عقبتر هستید و آرام آرام تنش شکست در بازار وارد فضای کار میشود و به تنش بین کارگردان، بازیگر و نویسنده تبدیل میشود. ربطی به بیتجربگی یا باتجربگی تهیهکننده و کارگردان ندارد.
روز اولی که خدمت آقای رجبی فروتن رفتیم با آقای معماری، طباطبایی و لطیفی گفتیم بسم الله الرحمن الرحیم می خواهیم سریال را شروع کنیم، مدیر سازمان وقت آقای عزتالله ضرغامی نامههای شدیداللحن می فرستاد و نصف انرژی ارشاد وقت، درگیر این بود که بتواند از ما صیانت کند و ما بتوانیم سریالمان را بسازیم. کمااینکه عملا من و آقای لطیفی تا دو سال بعد نتوانستیم تلویزیون کار کنیم.
ممنوعالکار بودید؟
عنقا: کسی نمیگفت نمیشود! میخواهم بگویم هر کدام از این مسائل در این سالها به شکل مختلف تجربه شده. اگر قرار بود برایش سازوکاری پیدا کنیم باید همان موقع میکردیم. یعنی آن موقعی که سر ماجرای دستمزد بین یک بازیگر و تهیه کنندهاش در سریال «قلب یخی» اختلاف افتاد یا بازیگران سریال «قهوه تلخ» با برادران گلیان آن موقع به جهت دستمزدشان دچار معضل شدند و سریال نصفهکاره ماند و حواشی عجیب و غریبی که داشت، اگر همان موقع حل میشد، الان این مشکلات را نداشتیم. «قلب یخی۳» نیمهکاره بود که ارشاد سامان مقدم را ملزم کرد ۵، ۶ قسمت آخر را با همدیگر به بازار بدهد برای اینکه گفتند دیگر پروانه ساخت نمیدهند. درست است آقای معماری؟ خودتان این کاررا کردید اصلا. اینها قبلا تجربه شده و هشت، نه سال وقت برای اینکه بتوانیم یک سازوکار پیدا کنیم، کافی است. الان «رقص روی شیشه» نصفهکاره مانده؛ ایشان به عنوان پخشکننده سودش را برده. تهیهکننده و سرمایهگذار هم تا جایی سود کردهاند. متضرر اصلی کیست؟ منِ مصرفکننده. شما میخواهید به من برای سری بعد پروانه ساخت ندهید؟ این چندهزارنفر و صدهزارنفری که وقت و پولشان را دادهاند و به یک قسمتی رسیدهاند و بعد گفته شده که همینی که بود! حقوق اینها را میخواهید با ندادن پروانه ساخت به من جبران کنید؟ این یک کار دیگری میطلبد.
*چه کاری؟
عنقا: حتما یک دستگاه نظارتی جدی میخواهد. ضمن اینکه چطور وقتی امروز فلان محصولات دچار مشکل میشود دستگاه قضایی ورود میکند. چرا دستگاه قضایی من نویسنده و تهیهکننده را به خاطر فلان محتوا احضار میکند؟ حتی سریال در سازمان صداوسیما میسازیم، به مشکل میخورد. تهیهکننده و کارگردان «پنج کیلومتر تا بهشت» دادگاهی شدند ولی موضوعی به این مهمی که موضوع حقالناس است در انتها به اینجا ختم میشود که دستگاه نظارتی ارشاد به من پروانه ساخت ندهد. یا آیفیک دوباره صلاحیت مرا برای کار بعدی رد کند. این راهش نیست. حقوق مصرفکننده با حقوق صنوف فرق میکند.
*دقیقا یکی از بهانههایی که باعث شد ما این نشست را بگذاریم همین است که دنبال دلیل این موضوع باشیم. چون اگر حساب کنیم همین «رقص روی شیشه» …
عنقا: همه حرفم در یک جمله این است که ورود بدون نظارت سرمایهگذارانی که با اهداف مختلف وارد این فضا میشوند، همه معضل اصلی هستند. سرمایهگذاری که تخصصش این است، مقتضیات بازارش را میشناسد، اما سرمایهگذار دیگری که با اهداف دیگری آمده ما را دچار معضلات عجیب و غریب کرده است.
*آقای معماری میتوانید توضیح بدهید برای «رقص روی شیشه» چه اتفاقی افتاد؟
معماری: به صورت کلی در صحبتهایم توضیح دادم که سرمایهگذار میآید که یک کار اقتصادی انجام دهد. اقای عنقا گفتند سرمایهگذاری که شاید تجربه ندارد یا با اهداف دیگری وارد سیستم میشود کار را به مشکلاتی ناخواسته میکشاند. ولی میخواهم بگویم یک موقع سرمایههای مشکوک وارد شبکه نمایش خانگی یا سینما شده و دارند پولشویی میکنند یا به هر طریقی به بهانهای دارند رد گم میکنند اما حداقل میخواهم بگویم در رابطه با «رقص روی شیشه» حتما این اتفاق نیفتاده.
یک سرمایهگذاری که به واسطه یکی از عوامل فیلم مجاب شده بود که وارد این سیستم شود و حتما میتواند از نظر اقتصادی این قضیه برایش مفید فایده شود، وارد شد و در نهایت در مورد این سریال میخواهم بگویم که کارشکنی درون سیستمی ایجاد میشود و اتفاقات خاص میافتد و پروژه آنطور که باید و شاید به راندمان نمیرسد. در این سریال سرمایهگذار یک عدد خیلی بزرگی ضرر کرد. کارگردان که در حقیقت رابطی بین سرمایهگذار و پروژه بود یک عدد خیلی بزرگی ضرر کرد و آقای تهیهکننده اقای جعفری به واسطه تعهداتی که به عوامل داده بودند، بسیار متضرر شدند و همچنین مجموعه پخش که قبل از پخش برای اینکه امتیاز پخش را بگیرد، اعدادی را به عنوان پیشپرداخت پرداخت کرده بود و بعد از اینکه سریال در قسمت دوازدهم تمام شد ،عملا آن سرمایه هم برنگشت هم ضرر کرد. در مورد «رقص روی شیشه» عدم اقبال عمومی موثر بود که دلایل مختلفی میتواند داشته باشد.
شما ستاره داشتید و داستانی که میتوانست جذاب باشد. چرا مردم استقبال نکردند؟
یکی از دلایلش میتواند این باشد که امروز در شبکه نمایش خانگی توزیع دیویدی به صورت فیزیکال روز به روز دارد ضعیفتر میشود و فروشمان به مراتب نسبت به قبل با سرعت بیشتری کاهش پیدا میکند و درآمدمان هم از شبکههای مجازی یا پلتفرمهای عرضهکننده برنامه به قدری نیست که امروز پاسخگوی سرمایهگذاری مثلا سریال «رقص روی شیشه» باشد. اینکه سریال را به وجود و حضور یک سرمایه مشکوک متهم میکنند و سوء استفاده سرمایهگذار درست نیست. به نظرم حداقل در سریال «رقص روی شیشه» هم سرمایهگذار، هم پخشکننده و هم تهیهکننده و کارگردان ضرر کردند. اینکه از بیتجربگی گفتم که آقای عنقا هم ایراد گرفتند در کل ایراد است ولی روی سخنم واقعا به سریال «رقص روی شیشه» بود که فکر می کنم بهانه اصلی این نشست هم هست. عرضم این است که وقتی کارگردان یا تهیهکننده به بازیگر اجازه میدهد که برایش خط مشی تعیین کند یا فیلمنامه را تغییر دهد یا حتی مثلا بگوید عکس من باید روی جلد یا پوستر از اول تا آخر باشد اینها مشکلاتی است که پیش میآید.
عنقا: وقتی سرمایهگذار فقط به این شرط که آقا یا خانم فلانی در این کار باشد، پول میدهد… مشخصا «رقص روی شیشه» را میگویم چون آدمها، آدمهای کمتجربه و کوچکی نیستند. اما در این مورد خاص کمتر نسبت به بقیه. پس وقتی باز آنجا هم میشود نفوذ سرمایه را دید که…
معماری: سرمایهگذار در پروژه «رقص روی شیشه» اصلا در این بحث دخالتی نداشته.
عنقا: یک سوال: وقتی شما نمیتوانید یک بازیگر را درست کنترل کنید چرا به او انقدر پوئن میدهید و چه نیازی به او دارید؟ آقای رجبی فروتن نیازت چیست؟ من به عنوان تهیهکننده و ایشان به عنوان پخشکننده. ما یک نیازی داریم. نیاز من به این بازیگر فقط به خاطر توان بازیگری نیست. ایشان پوسترش را احتیاج دارد و من پولی که بابت رایت هر دیویدی به من میدهد را نیاز دارم. پس برای اینکه این چرخه مالی اتفاق بیفتد همه جور پوئن به آن بازیگر میدهم. یعنی این نیاز قبلش همه جور هست حالا بعدش آیا میتوانی این بازیگری که به او نیاز داشتی و آوردی را کنترل و از او استفاده کنی؟ درست است.
رجبی فروتن: درست است ولی در حقیقت در سریال «رقص روی شیشه» ابتدای کار شاید بیتجربگی بود اما در ادامه اتفاقا آقای گلستانه بسیار خوب داشت عمل میکرد. آقای گلستانه وقتی دید یک بازیگر برایش تعیین تکلیف میکند تصمیم گرفت آن بازیگر را به رغم فیلمنامهای که تهیه شده بود، تغییر دهد. یک جا میگفتند که بازیگر میخواهد به پروژه دیگری بپیوندند و خواهان خارج شدن است و یک جا بازیگر سیستم را دچار تنش میکند و کارگردان تصمیم میگیرد او را کنار بگذارد. یعنی آقای گلستانه مصر بود که تغییر ایجاد کند، سریال ادامه پیدا کند و دقیقا آنجایی که خواست تغییر ایجاد کند همانجایی بود که جوسازی شروع شد و آن تنشها و رفتوآمدها به ارشاد و اعتراضاتی که بازیگرها شروع کردند و همینطوری این موج…
عنقا: اعتراض بازیگر بابت جوسازی چه دلیلی دارد؟ بازیگر به شما معترض میشود که دارید نقش مرا از بین میبرید یا دستاویزش یک موضوع مالی است.
*فکر می کنم شکایتی که انجام شده به خاطر دستمزد است.
عنقا: میخواهم بگویم در مورد «رقص روی شیشه» فرافکنی نکنیم. موضوع جنبههای مختلفی دارد. اولین معضلات «رقص روی شیشه» این بود که کلید زدند، متوقف شد. جلسات متعدد درباره تغییر قصه برای اینکه بخشهایی از آن بعد از موجی که بعد از «ممنوعه» راه افتاد، ارشاد دیگر نمیخواست آن انعطاف را نشان دهد و از آنجاها بود که اختلافات شروع شد. بعد به مسائل مالی و چه و چه و چه رسید. آیا امروز از «رقص روی شیشه» چیزی جز دعواهای مالی به ارشاد میآید؟ مثلا آقای بهرام رادان که الان جهت دستمزدش شکایت میکند و…
فروتن: الان که کلا پرونده ماهیت قضایی به خودش گرفته و ما به عنوان مطلع باید برویم و جواب دهیم.
معماری: درنهایت میخواهم بگویم سرمایهگذاری در هر صنفی از جمله شبکه نمایش خانگی باید منتج به نتیجه شود در غیر اینصورت حتما ادامه کار متوقف میشود و همه جای دنیا همینطور است. یعنی من نمیتوانم به واسطه اینکه امکان دارد کارم از نظر اعتباری دچار اشکال شود از نظر اقتصادی خودم را در یک محلی از ضرر قرار دهم. چراکه اگر این کار دچار اقبال بود، یعنی تعداد زیادی از مردم این را میدیدند، حتما از نظر درآمد و بحث اقتصادی اوضاع بهتر میشد. البته میخواهم بگویم سریال «رقص روی شیشه» -آقای عنقا تائید کنند یا رد کنند- علیرغم تمام مشکلات و حواشیای که داشت جزو کارهایی بود که دیده شد. با وجود این همه مشکل که ما خواهش کردیم هم از عوامل و هم از بچههای بازیگر که حداقل کاری که میتوانید بکنید این است که این برند را حفظ کنید و با یک همفکری و با آمدن یک اسپانسر نه تنها این ضرر جبران میشود بلکه ادامه کار هم انجام میشود. شاید ظاهر درگیریهای درون گروه بین بازیگرها و کارگردان اجازه نداد که این اتفاق بیفتد.
*ولی این چیزها که شنیده میشود و میگویند طرف پول را برداشته و خداحافظ شما! دستمزدها را نداده…
معماری: میخواهم بگویم در خصوص این سریال واقعا واقعا واقعا حاضرم اعتبار خودم را بگذارم که آقای گلستانه هر آنچه را که گرفتند، تزریق کردند و الان هم کلی بدهکارند. میخواهم بگویم پولی نبوده که کسی بخواهد ببرد. پول خودش، پول سیستم که در نهایت بیشتر از این عدد خرج شده، یعنی آن عددی که گفته میشود ۲۰میلیارد وارد «رقص روی شیشه» شده، درست نیست. واقعا اینطور نیست.
رجبی فروتن: یک اشکال این پروژه هم این بوده که سرمایهگذار را نه تهیهکننده بلکه کارگردان پیدا کرده بوده و این توزیع و تقسیم پول توسط کارگردان انجام میشده درحالی که چکها را تهیهکننده داده است.
عنقا: آقای گلستانه همین ماجرا و مشکلات را سر «عاشقانه» هم داشت. آنجا تهیهکننده بود. کارشان به دعوا و حکم جلب و شکایت و زندان کشید. چرا ارشاد مجوز داد؟
*الان دیگر تصمیم گرفتهاند که مجوز ندهند.
عنقا: اینکه من در پروژهای تهیهکننده نیستم و نویسندهام را ارشاد میداند که چه کسی دارد پروژه را پیش میبرد. مگر مهم نیست که الان چه عنوانی دارید؟
رجبیفروتن: من در آن مقطع نبودم.
عنقا: شما را نقد نمیکنم سیستم را نقد میکنم.
رجبی فروتن: یکی از مشکلات این است که در دولت برخلاف دستگاه حاکمیتی شاهد استمرار و انباشت تجربهها نیستیم و با تغییر دولتها و نگرشها هرکس میآید و ساز خودش را میزند.
*ولی «عاشقانه» هم در همین دولت بود.
عنقا: مهم نیست شورا که عوض شده. این پنج نفر رفتهاند و پنج نفر دیگر آمدهاند.
رجبی فروتن: در یک مقطع اصلا اداره نمایش خانگی را منحل کردند. سال آخر آقای شمقدری و یک سال آخر دولت قبلی احمدینژاد اصلا نمایش خانگی منحل شد چون آقای مشاور شمقدری با من کارد و پنیر بود و به خاطر خصومت در چارت، آن را حذف کرد که از لطایف روزگار است. من در یک سال دولت قبل اصلا مدیریت نداشتم. در زمان آقای ایوبی یک دوره آقای موسوی شد و بعد آقای سماوات سرپرست شد و بعد از آن آقای پارسایی آمد و بعد هم دوباره آقای سماوات سرپرست شد. خیلی بد است.
*بدتر اینکه یکی مثل شما آنجاست که هیچکس به اندازه شما تجربه نمایش خانگی را ندارد.
عنقا: یکی اینکه هیچکس تجربه آقای فروتن را ندارد. یعنی همهجور بالا و پایین و دعوا و هم روزهای خوشش را به جهت بازار دیده و هم روزهای ناخوشش را.
رجبی فروتن: من بارها بازجویی پس دادم ولی هیچوقت منتقل نکردم.
معماری: ولی من فقط برای شائبهای که ایجاد شده میگویم. من با سرمایهگذار صحبت کردم. سرمایهگذار ۱۰ میلیارد بیشتر نداده پس چطوری آقای گلستانه ۲۰میلیارد داشته که ۱۰میلیاردش را خورده؟! کل سرمایهای که وارد این سیستم شده یعنی همین الان بخواهید هزینههایی که شده را حساب کنید از ۱۰میلیارد بیشتر است.
عنقا: ما سریال را میبینیم و واقعا این سریال ۱۰ تومان پول نمیخواسته.
معماری: بله ولی وقتی یک دستمزد یک میلیارد باشد.
عنقا: این سریال تا اینجا ۱۰تومان هم خرج نشده و اینکه میگویند ۲۰ تومان خرج شده، فرافکنی است. من میگویم این سریال را با ۲۰تومان ساختم برای اینکه آن ۱۰تومانی که خودم نیاوردم را بتوانم در بازی رسانهای جا بیندازم. اینها دیگر تکنیک است. من تهیهکنندهام و خودت هم وارد این کار هستی. دستمزدها هم که فقط روی کاغذ بوده. اما موضوع دستمزدها را به عنوان دستگاه نظارتی از آقای رجبی فروتن بپرسید. به نظرم ایشان از طرف ارشاد باید در مورد موضوع دستمزدها پاسخگو باشند.
۲۵۸۲۵۸