شنبه ۲۳ فروردین 99:
چهلمین خاطرات روزهای کرونا را مینویسم. توی یک چهاردیواری اختیاری چهل روز خاطره بنویسی، سخته. ولی دریای لطف و محبت شما انگیزه روزانه میدهد.
چه روزهای خوبی است. صبحی با صدای کوبیدن باران به پنجره بیدار شدیم. اما دیوار کرونا بینمان بود. عقده شمال هم مونده بود روی دل خیلی از تهرانیها. خدا دیشب بیشتر مناطق تهران را جاده چالوس و گردنه حیران کرد. مه قشنگی روی زمین بود.
به بنیاسراییل گفتند روزهای شنبه ماهی نگیرید. حیفشان آمد نگیرند. روزهای شنبه حفرههایی کنار دریا میکندند، ماهیها آنجا گیر میافتادند. یکشنبهها برشان میداشتند. دوره کرونا بهترین زمان است برای حفرهکنی، بعد کرونا جمعش میکنید. چیزی شبیه گنج و رنج سعدی علیهالرحمه.
این آقای محقق داماد افتخاری برای ایران است. با سواد و عمیق و دنیاشناس. چندی پیش به عالیجناب پاپ برای کرونا و مشکلات تحریم نامه نوشت. پاپ همدردی کرده و گفته بنیآدم اعضای یک خانواده هستند و باید ناسازگاری و تنفر را کنار بگذارند. حیف که کسی کنار نمیگذارد.
یکبار در سمینار بین المللی در سال ۸۷ در قطر، نماینده یکی از خبرگزاریهای معروف میگفت در دو حادثه کشتار دافور و درگیریهای شیعه و سنی عراق پس از صدام، سه روز اخبار روزهای قبل را خواندیم. هیچکس نفهمید. چون فقط عدد بود که کشته میشد. در جا گرخیدم. حالا هم پای تلویزیون که مینشینیم، سر شدیم. فقط عدد است که میشنویم، وحشتناک است. گویا همه دنیا سوار قطارهایی شدهایم به سمت آشویتس.
با گوشی برای بچهها مشق و درس میفرستند. حالا خوبه بچهها هم بگن تو مدرسه گوشی ممنوع بود. تو گوشی هم مدرسه ممنوع باشه؟ ولی اینترنت این بار به کمک سوادآموزی آمده است.
واقعا با این نُنُری تلفنها که از دست کنده نمیشوند، کتاب خواندن، سخت شده . اما کتاب گرسنگی و ابریشم هرتا مولر را خواندم. مقالات و داستانهای کوتاه است. وحشت از چائوشسکو حتی سالها بعد اعدامش و نقش زنان در مبارزات، محورهای اصلیتر بود. چند کتاب دیگر هم از او خواندهام.خانم رباب محب ترجمه و نشر بوتیمار منتشرش کرده.
خانمی تلفن همسرش را طبق عهد معهود به وقت فرصت طلایی بررسی میکرد. دید یکی با نام کوید نوزده هست. به شماره اش نگاه کرد دید شماره خودش است. نکنید. هم آقا توهین نکند. هم خانم بررسی نفرماید. تا فردا.
* منتشر شده در کانال شخصی
