*مشکلم این است اگر کمی به فکر سینما باشیم خیلی فیلم داریم که تامل برانگیز است تفکر برانگیز است و یک لحظه مکث برای تماشاچی ایجاد میکند، اینها را داریم حذف میکنیم فقط به خاطر اینکه فیلمهای کمدی زیاد مشکل آفرین نیستند ولی این فیلمها شاید پاسخگو لازم داشته باشد.
*باید پاسخگو باشیم که چرا اینگونه فکر کردیم. سینما فرصت خوبی است برای پرداختن به جامعه است و هر چه قدر هم قرار باشد برای یک فیلم پاسخگو باشیم میارزد چون با قصد تربیت جامعه ساخته شده است. به عنوان مثال زمانی مردم در فقر بودند و هر محتوایی از تلویزیون برایشان جذاب بود اما در آن زمان سریال گل پامچال را نوشتیم و پخش شد یادم است واقعا آن موقع سریال گل پامچال خیلی تاثیرگذار بود ما را به فکر کنیم وا می داشت به عاقبتی که جنگ داشت فکر می کردیم و هر چیزی که به خانواده و همه این ها فکر می کردیم ما را به چالش می کشید ما را به یک لحظه مکث وا میداشت.
*فکر نمیکردم بشود سینما را اینقدر به انحراف کشاند، اولین فیلم کمدی که خودم یک فرصتی بود سر مونتاژ و پیش تولیدش باشم فیلم اجارهنشینها بود. خیلی خوب بود و تفکر خودش را هم داشت. نگاه خودش را به جامعه داشت و هر کسی هم تحلیل خودش را از آن بیان میکرد.
*یا سینمایی که فیلم گاو را میسازد، فیلمی که مورد تأیید حضرت امام قرار میگیرد. حال با چنین فیلمهایی امروز به کجا رسیدهایم؟ آیا باز هم همان طور فکر میکنیم؟ کمدی که همان سازنده فیلم گاو پیش گرفت فیلم اجارهنشینها بود چیزی خارج از آن رویه نبود و ابتذال و جلفبازی نداشت، کاراکترها در آن مشخص بودند و تحلیل داشت. شاید ارشاد هم نمیخواهد درباره فیلمها پاسخگو باشد که تن به اکران برخی کمدیها میدهد. فیلمسازی کمال تبریزی از کجا به کجا رسید؟ کمال تبریزی چی بود چی شد از لیلی با من است و مارمولک رسیدیم به چه؟ فیلم آخرش را ندیدهام شاید بهتر باشد اما فکر نمیکنم فراتر از کمدیهای فعلی سینما باشد. نمیدانم چه کار باید بکنیم که دوباره به همان سینمایی که «گاو» میسازد بازگردیم.
*هر کاری کنیم کارگردان خودش یک تحلیلی دارد و من فقط میتوانم کنارشان باشم. یک جایی فکر میکنم این جا اگر خودم کارگردان بودم فلان کار را میکردم. الان در سناریو مجبورم این را یک جوری اشاره کنم که معلوم شود. دستش دارد میلرزد خب این میتوانم بنویسم کات اینسرت دستش میلرزد ولی نه یک کار دیگری کنم یک جوری مینویسم که به اینجا ختم شود.
*به عنوان مثال در فیلم «من ترانه۱۵ سال دارم» نوشتن سکانسی که برای اولین بار ترانه احساس میکند که یک موجودی در درونش هست سخت بود این را انتخاب کرده بودیم که در کلاس و سر درسش روایت شود. این سکانس را چندین بار نوشتم و درنهایت به یک نتیجه رسیدیم، زمانی که فیلم را همراه صدرعاملی در زمان راف کات میدیدم به شدت نگران این صحنه بودم وقتی دیدم صحنه درآمده خیالم راحت شد.
۲۴۱۲۴۱
منبع