انتشار فیلم کوتاهی از وضعیت کانکسنشینان حاشیه رودخانههای شهر سرپل ذهاب در کرمانشاه بعد از بارندگیهای سیلآسای اخیر، من را به صرافت رفتنِ دوباره به این شهر میاندازد. میروم تا ببینم جریان ساختوساز خانههای تخریبی زلزله آبان 96 تا کجا پیش رفته و بارندگیهای شدید، چه دردهای دیگری بر بلاهای ناشی از زلزلهی این شهر اضافه کرده است.
جادههای پر از آب؛ نتیجه کوههای خالی از درخت!
از کرمانشاه که به سمت گیلانغرب راه میافتم بارندگی شدید است. بارش باران آنقدر زیاد است که روی جاده به فاصلههای نامعینی از هم آب جمع شده و تعادل ماشینها را به هم میزند. در فرعی جاده، گل و لای زیادی از کوهها شسته شده و به روی هم تلنبار شده است. جدای از این کنار جاده پر از رودهای کوچک و بزرگی شده که به صورت موقتی جریان آب را به سمت رودهای مرزی پیش میبرند.
جمع شدن آب در جادههای محدوده گیلانغرب حواسم را به سمت کوهها میبرد، کوههای بی درختی که زمانی سبز و پر از پوشش گیاهی بودند و به همین دلیل هم بوده که اسم شهر را گذاشتهاند گیلانِ غرب. چند سالی است که در جریان اتفاقات ناگواری که برای جنگلهای این منطقه میافتد قرار دارم؛ هر بار خبر میرسید که یک بخش از جنگل در اثر آتش سوزی از بین رفت. آتش سوزیهایی که هیچکس دلیلش را نمیدانست؛ برخی سهلانگاری مردم بومی را مطرح میکردند، برخی از استراتژی امنیتی نهادهای نظامی برای مقابله با ناامنی در منطقه میگفتند و برخی هم پای خشکسالی را وسط میکشیدند. هرچه که بود، کوههای غرب هم مانند شمال کشور آنقدر دستخوش تغییر و آسیب شدهاند که اکنون دیگر روانآب جاری شده از کوهها در خاک فرو نمیرود و بخش زیادی از آن با فرسایش خاک به سمت جاده و شهر جاری میشود.
وضعیت بازار در شهر
جاده گیلانغرب به سرپل ذهاب هم وضعیتی بهتر از جاده کرمانشاه به گیلانغرب ندارد. بارندگی شدید، رانندگی را بسیار سخت کرده است اما بالاخره به سرپل میرسم. در همان ورودی شهر اولین تصویر از سیل و زلزله را با هم میبینم. مقدار زیادی آب در ورودی شهر جمع شده و عدهای از مردم تلاش میکنند خودروی امدادی که در گل فرورفته را با کمک هم بیرون بکشند. جلوتر تصویری بهتر از شهری ارائه میدهد که در آبان 96 دیده بودم. جنبوجوش به بازار شهر برگشته و مناطق اصلی گسل، یعنی مسکن مهر و شهرک فولادی هم بیشتر رونق گرفتهاند.
سری به بازار اصلی میزنم تا برای ناهار چیزی پیدا کنم. خوب به یاد دارم که در روزهای ابتدایی و حتی در تیرماه 97 که برای بار دوم به منطقه رفته بودم، پیدا کردن چیزی برای خوردن یکی از اصلیترین چالشهای غیر بومی هایی بود که به این شهر آمده بودند اما حالا چند تایی فستفود فعال میبینم، یکی دو تا رستوران و تعداد زیادی هم مغازه. این موضوع نشانه خیلی خوبی از بازگشت نسبی زندگی به شهر است.
رودخانهای پر از زنگ خطر
گشتن در شهر را ادامه میدهم و با گذر از بازار اصلی به ابتدای رودخانهای میرسم که از مرکز شهر تا شهرک فولادی و پشت مسکن مهر ادامه دارد. این جا پر است از زنگ خطر. اول از همه موقعیت جغرافیایی کانکسها و شهرکهای موقت سرپل ذهاب جلب نظر میکند؛ بخش زیادی از کانکسنشینان سرپل ذهاب در حاشیه همین رودخانه مستقرند و در صورت وقوع سیل و بالا آمدن آب رودخانه اولین خطر، زندگی آنها را تهدید میکند. خطر بعدی که در همان نگاه اول جلب توجه می کند، خطر عبور کابلهای برق غیراستانداردی است که از تیرهای برق به سمت کانکسها کشیده شدهاند. قطعا در صورت جاری شدن سیلاب و بالا آمدن سطح رودخانه خطر برق گرفتگی و آسیبهای جانی و مالی ساکنان وجود دارد.
دلخوشی، هشدار، مهربانی؛ سه کلیدواژه در سه بنر
در سطح شهر بنرهای تبلیغی و هشداری زیادی میبینم که عموما از جانب نهادهای دولتی نصب شدهاند. بنر اولی که نظرم را جلب میکند، اطلاعیهای از جانب بنیاد مسکن انقلاب اسلامی است. اطلاعیهای که در آن تعداد دقیق واحدهای احداثی و تعمیری در مناطق زلزله زده مرقوم شده است. اما جمله «تا پایان بازسازی در کنار شما خواهیم ماند» مرا به فکر فرو میبرد، آیا واقعا این تعداد تعمیری و احداثی در مناطق زلزله زده انجام شده است و آیا واقعا کسی میتواند تا آخر در کنار بی سامانیهای این مردم بایستد یا خیر؟!
در نزدیکی پل «میانکل» بنر دیگری نصب شده است. از جانب شهرداری سرپل ذهاب است و جنبه تبلیغی ندارد. بیشتر تهدید است تا هشدار. شهرداری سرپل ذهاب تهدید کرده است که با توجه به شرایط جوی هرگونه اتراق و تجمع در حاشیه رودخانهها و مسیرهای سیلگیر ممنوع است. اما با این وجود به گواه عکسهای دیگر رسانهها و حرف بومیان منطقه، مردم به وقت وقوع سیل بیشتر به سمت این مناطق هجوم میبرند. در همان نزدیکیها با پسری جوان به نام فرشید گفتوگو میکنم. ساکن همان منطقه است و با خانوادهاش در کانکسهای حاشیه رودخانه زندگی میکنند. او به عصر ایران میگوید: «مردم چگونگی واکنش مناسب در مواقع بحرانی را اصلا بلد نیستند، مثلا همین دیروز وقتی آب رودخانه بالا آمد، هم افراد پیاده حاشیه رودخانه را اشغال کرده بودند و هم بالغ بر 50 ماشین روی پلی توقف کرده بودند که هر لحظه امکان داشت فروبریزد. به گفته او و چند نفر دیگر از ساکنان آن منطقه، سیل دیروزسبب مرگ یکی از ساکنان روستاهای اطراف سرپل شده است.
او در ادامه میگوید: روند بازسازی خانهها اگرچه رضایت بخش نیست اما خوب است. به گفته او تنها دلیلی که با وجود دریافت تسهیلات و وام بازسازی خانهها را نیمه کاره گذاشته است گرانی مصالح ساختمانی و وسایل اولیه است.
روی بنر دیگری نوشتهاند: «محل جمع آوری کمک به سیلزدگان گلستان» و چه جملهای از این عجیبتر. مردمی که خودشان هنوز از رنجهای زلزله خلاص نشدهاند و درحال جنگ با سیلاند، کمکهای آن روزها را از یاد نبردهاند و به فکر هموطنانشان در کیلومترها دورتر هستند.
روزگار سپری شدهی شهرک فولادی
پس از گشتی طولانی در قسمت شرقی شهر به محله فولادی برمیگردم. روزهای ابتدایی زلزله را به یاد میآورم که در میان تمام مناطق شهری سرپل ذهاب، شهرک فولادی بیشترین میزان آسیب و تخریب را داشت. اما حالا اکثر خانههای آن درحال بازسازیاند اما تقریبا همه در مرحله اسکلت و مقاومسازی متوقف شدهاند. حدس علت توقف روند بازسازی چندان سخت نیست!
محله فولادی هم یکی از نقاطی است که وقوع سیل تهدیدش میکند. محله به شدت خلوت است و انگار همه خانوارهایی که در چادر و کانکس زندگی میکنند در تلاشند تا بهار را به منزلهای موقتشان بکشند؛ از برخی کانکسها بوی غذا میآید و از برخی دیگر همهمه مهمانی. با این وجود محله خلوت است و جز صداهایی محو از آدمهای درون کانکسها و سکوت ساختمانهای نیمه بازسازی شده، چیز دیگری به گوش نمیرسد.
بر روی چند تا از کانکسها تصویر کسانی که در جریان زلزله کمک حال مردم بودند را نقاشی کردهاند. از هوشنگ بازوند، استاندار کرمانشاه تا جواد خیابانی و نرگس کلباسی. فارغ از این که مسئله مشارکن سلبریتیها در بحرانهای کشور چقدر مسئله درست یا غلطی است اما این اقدام مردم قطعا قدرشناسی آنها را میرساند.
مراکز فرهنگی در چنبر بیانگیزگی
در گزارش قبلی که در عصر ایران منتشر شد (به دنبال زندگی در تلی از خاک) به خانههای بهداشت و مراکز فرهنگی و تفریحی اشاره کردم که در شهرکهای موقت برپا شدهاند. آن جا هم گفته بودم که جای امیدواری است که این نهادها تشکیل شدهاند اما همان زمان هم کارکرد درست این مراکز محل بحث بود. حال هشت ماه پس از آن گزارش به نظر نمیرسد با توجه به متروکه بودن آنها استفاده خاصی از آنها شده باشد. مراکزی که میتوانستند با مدیریت صحیح محل درمان روان آسیب دیده کودکان این منطقه باشند و زمینه بالندگی فکری زنان و کودکان زلزله زده را فراهم کنند. از وسایل بازی مخصوص کودکان نیز جز یک تاب و سرسره چیز دیگری باقی نمانده بود.
مسکن مهر و تولد ناتمام
به ساختمانهای مسکن مهر میرسم. تقریبا تمام بلوکها نماسازی شدهاند و دیگر خبری از دیوارهای فروریخته این ساختمانها نیست. ساکنان شهرکهای موقت عموما ساکنان مسکن مهر هستند که حالا به روند بازسازی خانههایشان دلخوش شدهاند. اگرچه اگر روند مقاومسازی و بازسازی این ساختمانها فقط با تعمیر دیوارهای آن صورت گرفته باشد، کاری عبث است اما باز هم جای امیدواری دارد. بی شک ساختمانهایی که در زلزله 7.3 ریشتری پایههایشان آسیب چندانی ندید و فقط دیوارهایشان فروریخت، بیشتر به توجه به مقاوم سازی دیوارها نیاز دارد. در این میان نماسازی ساختمان یکی از بلوکها (که در روزهای ابتدایی انتشار عکس تولدی ناتمام در آن بسیار غوغا به پا کرده بود) حس غریبی در من ایجاد میکند. ساختمان به صورت کامل نماسازی شده و دیگر بادکنکهای زرد و دیوارهای نیم ریخته بر طبقه سوم آن بلوک پیدا نیستند. پرت میشوم به روز سوم زلزله ویرانگر آبانماه 96 و مصاحبه با کودکی که همه چیز را از دست رفته میدید و با گله و شکایت به سوالات خبرنگاران خارجی جواب میداد.
بافت شهری؛ با زلزله فرو ریخت، با سیل رفت
سایر مناطق شهر پر از تصویرهایی است که از دست رفتن بافت شهری را جار میزنند. وقوع زلزله و پس از آن سیل، اکثر کوچههای شهر آبگیر سرپل ذهاب را تحت تاثیر قرار داده. آسفالت خیابانها و کوچهها اصلا وضعیت خوبی ندارد و به نظر نمیرسد با توجه به اوضاع آشفته شهر، شهرداری هم برنامه خاصی برای بازسازی شهری داشته باشد. اگرچه سنگفرش شدن برخی از پیادهروها و حتی رونق گرفتن دوباره جایگاههای سوخت این شهرستان کمی هویت شهری آن را بازگردانده است اما شهر کماکان از تغییر هویت خود در اثر بلایای طبیعی رنج میبرد.
این شهر در میان چهار کوه قرار دارد و حالت دشتوار آن باعث میشود در صورت وقوع سیل محل مناسبی برای انباشت آب باشد. اگرچه سه رودخانهای که از نقاط مختلف شهر به یکدیگر میپیوندند بستر بزرگی دارند و به گواه بومیان میتوانند بار آب اضافی را به دوش بگیرند اما این خطر در صورت ادامه بارندگیها قطعا شهر را تهدید خواهد کرد. شهری که 17ماه پس از زلزله 96 هنوز ساکنانی دارد، که نه در کانکس بلکه در چادرهایی زندگی میکنند که خودشان با چوب و پلاستیک و سنگ ساختهاند.
با این وجود چه میشود عاقبت مردمانی که گرفتار قهر زمین شدند، آب هم آبادشان نکرد و هزاران وعده نمایندگان و مسئولینشان هم آنها را به «خانه»هایشان بازنگردانده است.