نمایش «نشانهها» نخستین تجربه کارگردانی مانلی شجاعیفرد در عرصه تئاتر است. شجاعیفرد فیلمساز جوان کشورمان پیش از این با ساخت فیلم «میگرن» ثابت کرد در عرصه تصویر، کارگردان خوشذوقی است.
سینماسینما، علی نعیمی: مازیار فکریارشاد از منتقدان سینمایی و همکاران مطبوعاتیمان در این پروژه همراه شجاعیفرد بود تا او در یک اثر نمایشی بتواند یک اتفاق تازهای را رقم بزند. با شجاعیفرد و فکریارشاد درباره نمایش نشانهها به گفتوگو نشستیم که در ادامه میآید.
چطور شد پس از چند سال دوری از سینما و کار حرفهای به سراغ تئاتر آمدید؟ از شکلگیری ایده و اجرای نمایش «نشانهها» بگویید؟
شجاعیفرد: من بعد از «میگرن» و پس از اینکه در جشنواره فجر مورد توجه داوران و مخاطبان قرار گرفت از ایران رفتم. رفتن من باعث شد بسیاری این سئوال را بپرسند که چرا پس از موفقیت فیلم نخستم و شانسی که برای ساخت فیلمهای بعدی داشتم این سفر را ترجیح دادم و از آنجایی که در مقاطعی از زندگی باید تصمیمهای مهمی بگیرم سفرم و اقامتم در اروپا هم جزوی از فرآیندی بود که باید طی میشد. ضمن اینکه به دلیل روحیه شخصی خیلی دوست ندارم در فضایی باشم که توجه جامعه اطرافم را به خودم جلب کنم و شاید بخشی از تصمیمی که برای رفتن از ایران گرفتم مربوط به این موضوع بود. رفتن من از ایران به این معنی نبود که در این مدت کار نکرده و به سینما فکر نکنم. من در این ۷ سال همواره در حال ساختن و نوشتن بودم و لحظهای از ایدههایی که داشتم عقبنشینی نکردم و پیرامون طرحهای فیلمهایم کار میکردم و مشغول مشاهده و پژوهش و نوشتن بودم. نمایش «نشانهها» محصول همان دوره است. جالب اینکه درست در همان مقطع که تصمیم گرفتم نمایش «نشانهها» را اجرا کنم، چند طرح سینمایی برای ساخت پیشنهاد شد که به دلیل همسو نبودن با نگرش من نسبت به سینما به درخواست تهیهکنندگان آنها پاسخ منفی دادم.
پس از «میگرن» که سال ۹۰ ساختید چرا این فاصله افتاد؟
شجاعیفرد: بلافاصله بعد از «میگرن» و با همان گروه و تهیهکننده برای ساخت فیلم بعدی اقدام کردیم. قبل از رفتنم از ایران برای پروانه ساخت فیلم دوم هم اقدام کردم. وزارت ارشاد با فیلمنامه و کارگردان مشکلی نداشت و تنها شرطش برای کار کردن تغییر تهیهکننده بود. تهیهکنندگانی که به من معرفی شدند افرادی نبودند که با افکار و کارنامه کاری من همسو باشند و من هنوز هم نسبت به این موضوع حساس هستم. برای همین در همان زمان دیگر به سراغ ساخت فیلم نرفتم تا اینکه تصمیم گرفتم روی یک متن تئاتر کار کنم که البته تجربه عجیبی بود.
آقای فکری ارشاد شما از همان ابتدای تولید نمایش در کنار پروژه بودید؟
فکری ارشاد: اگر بخواهم خلاصه بگویم آشنایی من و خانم شجاعیفرد به شب اکران فیلم «میگرن» در برج میلاد بازمیگردد که بعد از نمایش فیلم ایشان در برنامه رادیویی که من اجرا میکردم، حضور یافتند. درست چند روز بعد ماجرای تعطیلی خانه سینما و در ادامه آن تعطیلی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی باعث شد اعضای انجمن تصمیم بگیرند جایزه نقدپذیرترین فیلمساز را با هزینههای شخصی اهدا کنند. گزینه نخست ما محمدعلی باشهآهنگر بود که گفتند نمیتوانید به او جایزه بدهید و سپس تصمیم گرفتیم به خانم شجاعیفرد بدهیم که بازهم ما را از این کار منع کردند و ما نیز از اهدای جایزه منصرف شدیم. خانم شجاعیفرد از ایران رفتند و در این سالها کموبیش در تماس بودیم و درباره یک همکاری مشترک صحبت میکردیم که ناگهان حدود ۶ تا ۷ ماه پیش خانم شجاعیفرد گفتند به ایران میآیم و قرار است تئاتر روی صحنه ببرم. در طول این مدت سعی کردم در قامت مشاور در متن و اجرا و در بحث تبلیغات و رسانه همراه گروه باشم. من از این فرصت نهایت استفاده را بردم و در کنار ایشان این افتخار را داشتم که همکاری کنم و در ۳ ماه گذشته این فعالیت به صورت متناوب و شبانهروزی انجام شد تا به مرحله اجرا برسیم. در طول این مدت بازنویسی متن و تمرینهای پیش از اجرا و حاشیهها و اتفاقهایی که رخ داد تجربه متفاوتی را برای ما رقم زد تا اینکه از ۱۸ آبان به روی صحنه رفت.
در نگاه نخست وقتی تئاتر را دیدم احساس کردم میتوان به عنوان متن یک فیلم هم از آن استفاده کرد. انتخاب کار کردن این متن در فضای نمایش به دلیل آسان بودن تولید نمایش بود و خواسته شما بود که یک پروژه آسانتر را برای کار انتخاب کنید؟
شجاعیفرد: کار در تئاتر به نسبت ساخت یک فیلم فرآیند آسانتری دارد. با توجه به شناختی که از هنر نمایش در ایران داشتم نمایش نشانهها را به عنوان نخستین تجربه سینما-تئاتر در ایران روی صحنه بردم. ترکیبی که پیش از این در نمایش ایران سراغ ندارم که از المانهای سینما روی صحنه بهره ببرد و از این منظر سعی کردم شیوه روایی و اجرایی آن را طوری طراحی کنم که هر جا نیاز بود از فرم و میزانسن استفاده شود. به سمت تئاتر حرکت کردم و هر جا که قرار بود از ظرفیتهای سینما برای پیشبرد درام قصه کمک بگیرم از آن بهره بردم. تئاتر در ایران قدرت ریسک در شیوه اجرا را ندارد و هر آنچه امروز در عرصه نمایش به روی صحنه میرود از چند حالت معمول و متدوال خارج نیست؛ یا نمایشهای ما متکی بر متن و اجرای خطی هستند یا وابسته به مسائل مالی هستند که نمایشهای لاکچری را روی صحنه میبرند. در شکل خودمانی و بیتکلف تئاتر هیچگاه نگاه اهالی نمایش به نوعی از نمایش که همان «تئاتر – سینما» است؛ نبوده و به آن فکر نکردند. البته این واژه به شکلی از تئاتر گفته میشود که بتواند از ظرفیتهای درام و شخصیتپردازی و دکوپاژ سینما استفاده کند و نهتنها با استفاده از ویدئو پروژکشن بخواهیم کاری را انجام دهیم. با هر کسی که در این زمینه فعالیت میکند مشورت کردم. همگی گفتند کار بسیار دشواری را میخواهی انجام بدهی که محدودیتهای اجرایی و ظرف تئاتر ایران باعث میشود نتوانی آنچه را که در ذهن داری اجرا کنی. ما از لحاظ روش مشکلات زیادی در تئاتر داریم که نمیتوانستیم به ۵۰ درصد ایدهآل ذهنمان هم برسیم، چه برسد به ۱۰۰ درصد آن.
شما چه ذهنیتی از تئاتر ایران داشتید که این متن را انتخاب کردید؟ فکر میکردید با دستاندازهای سخت و دشواری روبهرو شوید؟
شجاعیفرد: تمامی مشورتهایی که از بزرگان تئاتر گرفتم همگی میگفتند تئاتر ایران یا دیالوگمحور است یا بازیگرمحور و اینکه بخواهی تلفیق سینما و تئاتر را روی صحنه ببری کار دشواری است که کم اتفاق میافتد. من با تمام این تصورات آمدم و میدانستم وقتی جمع قابلتوجهی از اهالی تئاتر میگویند کار سختی در پیش داری پس با مشکلات گوناگونی روبهرو خواهم شد ولی سختی هم معنی دارد و باید آن را برای خودمان معنی میکردیم؟ ما مراتب مختلفی در سختی اجرای یک کار داریم. سختی اجرایی یا سختی استفاده از فناوری یا سختی در تولید؟ ما حتی به روابط و حمایتها و دستهای پنهانی که تلاش میکردند یک اثر به روی صحنه نرود هم رسیدیم و تازه اینجا بود که متوجه شدیم هنر نمایش از بیرون خوشسیما است و چهره زشت اتفاقهایی که درون آن افتاد تازه برای ما نمایان شد. من بعد از رسیدن به این نتیجه که سختیهای مختلف و از جهتهای مختلف ما را احاطه کرده است متوجه شدم که ۶۰ درصد آنچیزی که فکر میکردم و میخواستم اجرا کنم را نتوانستم شکل بدهم.
صحبتهای شما درباره این است که نتوانستید در اجرا به ایدهآلتان دست پیدا کنید و سختیهای کار یک نگاه کلی است. میخواهم به صورت مصداقی بدانم این مشکلات در کجا شما را با چالش روبهرو کرد؟ با علم به اینکه همه میدانیم اقتصاد تئاتر در ایران یک اقتصاد ضعیف و وابسته به حمایتهای دولتی است و در این شکل کار نمیتوان خیلی ایدهآلگرا بود. تئاتر در ایران وابسته به روابط انسانی میان اهالی تئاتر است. شیوه کار خیلی سازمان یافته نیست و اگر همت اهالی تئاتر نباشد بسیاری از آثار روی صحنه نمیرود. برای همین دوست دارم از شما که از بیرون وارد تئاتر شدهاید بپرسم که این چالشها و سختیها به صورت مصداقی در کجا به سراغ شما آمد؟
شجاعیفرد: من فهرستوار مشکلات را برای شما میشمارم. نخست آشنا نبودن اهالی تئاتر با شکل کار نمایش سینماتئاتر باعث شد بسیاری شیوه کار را ندانند و آگاهی لازم را نسبت به این نوع از اجرا نداشته باشند. پیدا کردن عواملی که این نوع کار را بشناسند در تئاتر ایران برای من پیش نیامد. دوم اینکه انتخاب بازیگر در تئاتر ایران یک فرآیند به شدت سخت است. ما با یک موقعیت عجیب و دشوار برای انتخاب بازیگر روبهرو بودیم که در هیچ واژهای نمیگنجد. به چه دلیل این حرف را میگویم؟ برای اینکه ما در طول انتخاب بازیگر برای نمایش متوجه شدیم بسیاری از اهالی تئاتر و بازیگران این حوزه دوست دارند وارد عرصه سینما شوند و دغدغه تئاتر ندارند، برای همین وقتی در ابتدا با آنها مذاکره میکردیم چون میدانستند من یک کارگردان سینما هستم از همکاری استقبال میکردند، به این امید که در اثر بعدی سینمایی من حضور داشته باشند. این تصور باعث میشد وقتی با بسیاری از بازیگران که صحبت میکردیم و قرار بود کار کنیم، وقتی متوجه میشدند قرار نیست همه چیز را با هم قاتی کنیم بعد از مدتی سرد میشدند. از طرف دیگر پیدا کردن بازیگرانی که به جنس نقشهای ما بخورند کار دشواری بود چرا که در یک بازه زمانی همگی بازیگران یا در نمایشهای مختلف یا در فیلمها و سریالهای مختلف مشغول کار هستند و این موضوع باعث میشد دست ما بسته بماند. وقتی از افرادی که در ذهنت ساخته بودی به دلیل مشغله خبری نمیشود دست به انتخابهای بعدی میزنی. ما به دلیل اینکه یک فضای سینمایی و تئاتری را توامان تجربه میکردیم بازیگران کمی هستند که درک درستی از این دو مقوله به صورت همزمان داشته باشند و بتوانند ما را همراهی کنند. حالا بعد از کلی سختی که توانستیم گروه خودمان را انتخاب کنیم، به مشکلات دیگر میرسیم. توقعهای مالی و چگونگی بستن قرارداد و نبود نگاه حرفهای در شیوه رفتار با یک اثر نمایشی و بدقولیهایی که در زمانهای متعدد رخ میداد ما را با مشکلات بسیاری روبهرو کرد. در همین مرحله هم به دلیل همان نگاه پرتوقع از لحاظ مالی با ریزش نیرو روبهرو بودیم چراکه بسیاری فکر میکردند چون ما از سینما میآییم پس با بودجههای نجومی روبهرو هستیم. برای همین دیگر خبری از دلسوزی اهالی تئاتر نیست و همگی تنها به بخش مالی آن توجه میکنند.
موضوع مادیگرایی چند سالی است که دامن سینما و تئاتر را گرفته است و متاسفانه تنها کسی نیستید که این موضوعها شما را آزرده است.
شجاعیفرد: متاسفانه اهالی تئاتر در زبان و در حرف میگویند که ما دلمان برای تئاتر میسوزد و هر کاری که از دستمان بربیاید انجام میدهیم ولی در عمل وقتی به قرارداد و دستمزد میرسیم کسی حاضر نیست برای بدنه نحیف بخش خصوصی دلسوزی کند و همگی بیرحمانه با این موضوعها برخورد میکنند. ما هم در نمایش «نشانهها» یکسری از بازیگران را به همین دلایل از دست دادیم و نتوانستیم با آنها کار کنیم. ما برای اینکه حسن نیت خودمان را در تئاتر ثابت کنیم و بگوییم که نیامدهایم تا در این عرصه مهمان یک روزه و دو روزه باشیم سعی کردیم از اهالی تئاتر و بازیگران نمایش استفاده کنیم و به سراغ سینماییها نرفتیم. با توجه به روابطی که ما در سینما داشتیم انتخاب بازیگر از بین سینماییها ب کار سیار راحتتری بود اما برای اینکه میدانستیم این حق بچههای تئاتر است که در این عرصه فعالیت کنند به سراغ آنها رفتیم که متاسفانه در بیشتر مواقع با بیمهری با ما برخورد کردند. ما نیامده بودیم که به گارد بین سینماییها و تئاتریها دامن بزنیم. از طرف دیگر من متوجه این موضوع نمیشوم که چطور یک بازیگر که با ما قرارداد بسته است به صورت همزمان در ۲ یا ۳ نمایش دیگر هم بازی و تمرین میکند؟ چرا هیچ نظارتی بر نحوه قرارداد بازیگران نیست؟ بازیگری که به صورت همزمان در چند کار حضور دارد طبیعی است که از جایی به بعد انرژی لازم را برای ادامه همکاری ندارد. از لحاظ زمانی و حضور در تمرینهای پیش از اجرا تداخلهای بسیاری رخ میدهد و غیبتهای زیادی انجام میشود که به کار ما ضربه میزند. ممتوجه میشوم که به دلیل شرایط سخت اقتصادی بازیگران ما هم نیاز دارند با کار کردن بیشتر درآمد بهتری داشته باشند اما این توجه به معیشت باعث شده است با بینظمی در هماهنگیها روبهرو شویم که دامن کل تئاتر را گرفته است. این تجربه برای من یک تجربه عجیب بود که در سینما آن را احساس نکردم و از این لحاظ باعث شد با مشکلاتی روبهرو شوم که قابل پیشبینی نبود.
شما در سینما با یک پروژه با ظرف زمانی محدود و ۵۰ جلسهای روبهرو هستید و این با تئاتر که یک فرآیند ۶-۵ ماهه است فرق دارد. از طرفی هم اداره تئاتر و خانه تئاتر چند سالی است که بیتوجه به قرارداد تیپ هستند و این باعث میشود بازیگران ما که بیشترشان دغدغه معیشت دارند به صورت همزمان در چندین پروژه حاضر شوند.
فکریارشاد: وقتی برای نخستین بار نمایشنامه را خواندم ویژگیهای منحصربهفردی را در آن یافتم که احساس کردم در تئاتر ایران میتواند برای نخستینبار رخ دهد. من ۲۰ سال است کارم نقد سینما است و در بسیاری از پروژهها مشاوره میدهم و مخاطب حرفهای تئاتر هستم. از این منظر ایده اولیه و ترکیب میزانسن سینمایی در صحنه برای من بسیار جالب بود. ضمن اینکه یکسری خلاقیتها درون متن وجود داشت که بر جذابیتهای آن میافزود. مانند استفاده از ویدئوپروژکشن و استفاده از نورپردازی متفاوت و بازی کردن یک بازیگر تنها روی پرده سینما که باعث میشد این متن با ریزهکاریهای خوبی به روی صحنه برود. ما با استفاده از امکان «مپینگ» در تئاتر نشانهها میتوانستیم با نگاه به شیوه پست مدرن در نمایش اثری را روی صحنه ببریم که از لحاظ مالی نیازمند بودجه نجومی برای اجرا نبود و یک اتفاق تازه در این عرصه نیز رقم میزد. ما در «نشانهها» مشکلات متعددی را تجربه کردیم. بخشی از آن به دلیل استفاده از تهیهکننده بخش خصوصی و بودجه محدود برای اجرا بود که در زمان اجرا مجبور بودیم از برخی از خواستههایمان بگذریم و بخشی از مشکلات ما به دلیل نبود امکانات سختافزاری در ایران بود که مانع از اجرای آنچه در متن آوردیم میشد. ما به دلیل بدقولی و عملکرد غیرحرفهای بخشی از عوامل فنی که تا دقیقه نود نتوانستند تعهدات خود را انجام دهند باعث شد ۶۰ تا ۷۰ درصد آنچیزی که در ذهنمان داشتیم را ارائه کنیم و بخش زیادی از کار که تصور میکردیم به جذابیت بیشتر اثر کمک میکند از دستمان خارج شد.
کمبودها و بدقولیها باعث شد به درام قصه آسیب بزند؟
فکریارشاد: تا حد زیادی تاثیر منفی بر درام قصه گذاشت. آن متنی که من و خانم شجاعیفرد به لحاظ دراماتیک و شخصیتپردازی کار کرده و تلاش کردیم منطق روایت را حفظ کنیم، بخش زیادی در اجرا با مشکل روبهرو شد. اگر همان چیزی که در متن آمده بود را اجرا میکردیم با یک اثر متفاوت در تئاتر ایران روبهرو بودیم که متاسفانه ظرف تکنیکی نمایش در ایران بسیار محدود و فقیر است. از طرفی تصور من به عنوان مخاطب جدی تئاتر از فضای داخلی آن یک فضای خاکیتر و خودمانیتر از چیزی بود که در طول این چند ماه از نزدیک دیدم. متاسفانه آنچیزی که در طول این چند ماه دیدم و بخش عمده آن را خانم شجاعیفرد تعریف کردند باعث شد تمامی تصوراتم از تئاتر به هم بریزد. بخش عمده این اتفاق و تلخیهایی که ما امروز در نمایش «نشانهها» با آن دست و پنجه نرم کردیم به دلیل گاردی بود که از ورود دو فعال در حوزه سینما و حضورشان در عرصه تئاتر به وجود آمده بود و امروز با صدای بلند اعلام میکنم یک جور مانع ذهنی وجود داشت که چرا این افراد از سینما آمدند و تئاتر کار میکنند در صورتی که ما نه از بودجه دولتی استفاده کردیم و نه از امکانات دولتی متداولی که به گروههای تئاتری اختصاص مییابد بهرهای بردیم. مشکلات و سختیهایی که ما به عنوان نخستین تجربه تئاتری داشتیم یک تجربه گرانبها شد که میتواند به ما در تولید کارهای آینده کمک کند. ما خیلی از روابط و مشکلات را نمیدانستیم و نسبت به آن تصویر روشنی نداشتیم و به همین دلیل هم نتوانستیم با آن به خوبی روبهرو شویم.
فکری ارشاد: البته که من به دنبال بهانه نیستم و هر ایرادی در کار وجود دارد به من و خانم شجاعیفرد مربوط است. روزی که پیشنهاد همکاری به من داده شد میدانستم که کار سختی را با توجه به ویژگیهای اثر درپیش داریم اما هرگز تصور نمیکردم حجم مشکلات و حاشیهها تا این حد ما را دچار مسئله کند و انرژی ما را بگیرد و یک جاهایی من و خانم شجاعیفرد مجبور بودیم از ایدهآلهایمان بگذریم که شاید به سادگی قابل اجرا بود.
فکر نمیکنید اگر سراغ یک متن سادهتر میرفتید که نیاز به بازیگر کمتری داشت، کمتر دچار چالشهای امروز میشدید؟ شما یک نمایشی را روی صحنه بردید که بازیگران زیادی را طلب میکرد. حدود ۱۶ بازیگر اصلی و فرعی در کار شما هستند که کنترل و برنامهریزی آن شاید در تجربه نخست تئاتری سخت به نظر بیاید.
شجاعیفرد: من با بازیگران فرعی مشکلی نداشتم و آنها بیحاشیه به کارشان ادامه دادند. در بخش بازیگران حرفهای هم فکر نمیکنم باید به این موضوع توجه میکردم که نخست با چند بازیگر کنارایم و بعد سراغ متن بروم. من در تجربه سینمایی ثابت کردم با ۸-۷ بازیگر حرفهای و نامداری که کار کردم هیچ مشکلی برایم پیش نیامد. یک بخشی از مشکلات به دلیل نبود آگاهی از فضای تئاتر به وجود آمده که ما از مناسبات اهالی تئاتر اطلاعی نداشتیم. ضمن اینکه پرتعداد بودن یک اثر نمایشی دلیلی بر ضعف آن در اجرا نیست. ما باید با یک برنامهریزی و مدیریت دقیقتری با این پروژه روبهرو میشدیم که این اتفاق در تجربه نخست آنطور که ایدهآل ذهن ما بود رخ نداد. من اگر باز هم به سراغ تئاتر بیایم این بار روی این مسائل بیشتر دقیق میشوم. به ویژه در بحث مالی و تنظیم قراردادها باید با دقت و آگاهی بیشتری رفتار کرد. البته اگر بخواهم در بخش بازیگری و تجربه اجرای «نشانهها» به جمعبندی برسم به صورت کلی من از گروه بازیگری راضی هستم و مشکلی با دوستان خوبم ندارم. عمده مشکلاتی که به آن اشاره کردم بیشتر از این نظر با اهمیت است که متاسفانه مسائل مختلف ازجمله اقتصادی و مدیریتی در تئاتر باعث میشود در بخشهایی دچار مشکلاتی از این دست شویم. تلخترین بخش کار در نمایش نشانهها در بخش نورپردازی اتفاق افتاد. تلخی و سختی که در این نمایش به واسطه بدقولیها و عملکرد غیرحرفهای نورپرداز به پروژه ما تحمیل شد غیرقابلانکار است. من از زمانی که در اروپا بودم و پیش از آنکه به ایران بیایم با یک فردی برای نورپردازی کار که بسیار حساس بود صحبت کردم و هر بار این فرد به ما میگفت که مشکلی نیست و ما میتوانیم آنچه را که در ایده اولیه داریم اجرا کنیم. تصور ما از اجرای کار این بود که بتوانیم به وسیله نور گذاره زمانی که یکی از مولفههای اصلی نمایش «نشانهها» است را به تصویر بکشیم. ما قرار بود به وسیله کنتراست شدید نور تاریک و روشنهایی را در صحنه اجرا کنیم که گذر زمان شخصیت اصلی از نوزادی به بزرگسالی و از کودکی تا لحظه مرگ را به خوبی نشان دهد اما متاسفانه در اجرا به دلیل زمانبندی و بدقولی نورپرداز و امکان زمانی کمی که سالن محل اجرا به ما برای نورپردازی و آمادهسازی دکور داد باعث شد تمامی آنچه میخواستیم از دست برود. حتی در دورهای به ساخت دیوارهای کاذب میان شخصیتها فکر کردیم که آنهم به دلیل جابهجایی دکور و سختی آن ممکن نبود. پرده عریض نمایش که قرار بود تصویر ما روی آن پخش شود نیز با کیفیت بسیار پایین در اختیار ما قرار گرفت. نورپرداز جوان کار ما تصور و مرزی میان یک اثر کلاسیک و یک کار مدرن یا حتی پست مدرن قائل نبود. من حتی ابتدا با استوریبرد وارد صحنه شدم تا بتوانم تمامی صحنهها را همانطور که پیشبینی کردیم اجرا کنم اما مشکلات سختافزاری مانع شد.
من وقتی تئاتر «نشانهها» را دیدم از لحاظ اجرا پرسشهای زیادی در ذهنم داشتم که چرا باید در چنین کاری مشکلاتی را شاهد باشم. با توضیحات شما به بیشتر پاسخهایم رسیدم.
فکریارشاد: اینکه شما پرسیدید چرا سراغ یک اثر کم حجمتر نرفتید که باید بگویم ویژگیهای منحصربهفرد این نمایش باعث شد من بعد از سالها به سراغ تئاتر بیایم و کار اجرایی انجام دهم. اگر قرار بود متن دیگری باشد حضور من در این پروژه بیمعنی بود. شما تنها کسی نیستید که این پرسشها برایش پیش آمده و دوستان منتقد بسیاری که به دیدن نمایش آمدند هم این نکتهها را گفتند. به دلایل مختلفی ما نتوانستیم از لحاظ سختافزاری و دکور و از لحاظ شکل اجرا به آن ایدهآل متن برسیم که به کار ما ضربه زد.
شجاعیفرد: البته در میان تلخیهایی از کار که گفته شد، این را هم بگویم که این کار مانند هر اثر دیگری پر از شیرینیها و روزهای خوش بود. من در این کار تجربههای گرانبهایی کسب کردم و لطف و همراهی اهالی تئاتر و سینما و ادبیات که لطف کردند و به دیدن نمایش آمدند از روزهای خوب زندگی من به شمار میآید. در این کار دایره ارتباطاتم با انسانهای خوب و با سواد گستردهتر شد و همه اینها برای من ارزشمند است.
با همه دلخوریها و سختیها آیا حاضر هستید بازهم کار تئاتر انجام دهید؟
شجاعیفرد: اگر باز هم شرایطش فراهم باشد کار تئاتر میکنم. من این حرفه را دوست دارم و امیدوارم در تجربههای بعدی مشکلاتی را که در این نمایش تجربه کردیم دیگر نداشته باشیم. از تمامی عوامل گروه «نشانهها» تشکر میکنم که در این مدت همراهان خوبی بودند و روزهای خوبی را در کنار یکدیگر تجربه کردیم.
فکریارشاد: این کار من را خیلی خسته و دلزده کرد. حس دوگانهای در برابر این پرسش شما دارم. امیدوارم روزی به این نتیجه برسم که باز هم دلم بخواهد کار تئاتر کنم اما درحالحاضر و تا مدت زیادی به کار اجرایی در تئاتر فکر نمیکنم اما اگر روزی باز هم بخواهم در این حرفه فعالیت داشته باشم به نکتههای خیلی مهمی توجه میکنم. برای نمونه در زمینه بلیتفروشی آنلاین در این نمایش به دلیل اصرار صاحبان تالار نمایش با سایتی قرارداد بستیم که خدمات خوبی به ما نداد یا در شیوه عقد قراردادها با جدیت بیشتری رفتار میکنم اما با همه اینها نمایش نشانهها برای من هم یک اتفاق خوب و خوشایند بود که توانستم تجربههای ارزشمندی را با خودم به یادگار ببرم؛ دوستی و آشنایی و همراهی با عزیزانی که هر کدامشان به شیوه خود و در کار خود بهترین بودند. من از تمامی عوامل این نمایش به سهم خودم تشکر میکنم و قدردان زحمت آنها هستم.
منبع: صمت