سینماسینما، سپیده ابرآویز:
نگاهی به فیلم تختی ساخته بهرام توکلی
بهرام توکلی دیگر پابرهنه در بهشت و پرسه در مه و اینجا بدون من نمی سازد.او در تنگه ابوقریب همچنان کارگردان خوبی است اما سراغ قصه به معنای آن چه قبل تر در کارنامه اش دارد نرفته است .
در تختی این ((بی قصه گی))به مراتب قوی تر است.فیلم با تمام نقاط قوتی که به لحاظ تکنیکی دارد درامی ندارد.از همان ابتدا تختی بهترین آدم ایران که نه دنیاست. قرار است آن طور که مادرش یادش داده (و تمام عزت نفسش را از بین برده)جواب تمام بدی های دنیا را یا با سکوت یا خوبی بدهد.
تختی فیلم توکلی آن قدر زیادی خوب است که در عقل سلیم نمی گنجد و باورپذیر نمی نماید.انگار بدلی است از سوپرمن یا زورو و به دنیا آمده تا بر همه چیز فایق آید و تمام مشکلات را حل کند
اما همین ابرقهرمان در جای جای فیلم آدم سرخورده ای است که در خانواده ای شلوغ و شرایط نابهنجار زندگی می کند.نمی تواند برای خودش درست تصمیم بگیرد و فداکارانه حتی از مفهوم عشق می گذرد و در ازدواج هم دنبال قهرمان بازی می رود و مطلقا رفتار روانی متعادلی از خود بروز نمی دهد.
.البته که توکلی با تکیه برنریشن فیلم اصرار دارد که رازهای زندگی تختی را نمی شود گفت.سوال این است :اگر درباره شخصیتی نمی شود چیزی را گفت یا حتی نمی شود به صراحت دانست چرا باید درباره اش یک فیلم سینمایی ساخت؟
تختی که در فیلم می بینیم بیشتر گزارش مستندگونه،جهت دار و پر از قضاوت فیلمسازی است که می خواهد با احتیاط اسطوره ای بسازد که هیچ جای کارش ایراد ندارد.این البته در ضوابط سینمای ایران تا حدودی قابل درک است .مضافا که تختی شخصیت معاصر است و بازماندگان او ظاهرا تمایلی به گره گشایی رازهایش ندارند و این ها همه دلیلی می شود که مخاطب صرفا با یک تختی تک بعدی مواجه شود.
نقطه ضعف بزرگ فیلم اما آنجاست که فیلم خودش خودش را نقض می کند.با تمام پافشاری که در ساخت یک تختی منحصر به فرد دارد .در همین مستندواره اش تختی ارایه می دهد که به لحاظ روان شناسی می تواند یک فرد مهرطلب ،تاییدطلب ،فاقد حرمت نفس و حتی افسرده باشد.
تختی در یک سوم پایانی فیلم همان کسی است که دیگر نه پول دارد نه محبوبیت نه زندگی خانوادگی بسامان و نه حتی جسم سالم (چرا که به سرطان بیضه هم مبتلاست)و در کنار همه این ها به دلیل بیماری روانی پدرش می تواند ژن اختلالات روانی هم داشته باشد و چقدر بد که تماشاگر این چیزها را بفهمد،بداند،کنار هم بگذارد و ببیند که تختی که هم سابقه ذهنی و هم فیلم از او یک جهان پهلوان ساخته،ناگهان در همان فیلم فرو می ریزد و شاید همان بیمار به بن بست رسیده ای باشد که روزی در کنج اتاقی در یک هتل خودکشی کرده است.