همهی ما کسانی را میشناسیم که گاهی داستانهای باورنکردنی از مکانهای عجیب برایمان تعریف میکنند. برخی از آنها ادعا دارند که در طول شب، صداهای عجیبی شنیدهاند و حتا گاهی در مورد ارواح گذشتگانشان با ما صحبت میکنند که در بعضی روزها به آنها زل زدهاند. باور کردن این ادعاها خیلی سخت است اما به این فکر کنید که اگر در مورد مکانی داستانهای عجیبی تعریف شود، باز هم باور کردن این حرفها برایتان سخت است؟ چه به داستانهای ماورالطبیعه اعتقاد داشته باشید و چه نداشته باشید، یک سری مناطق متروکه وجود دارند که داستانهای ترسناکی در مورد آنها گفته میشود. برخی از این داستانها در مورد ارواحی است که سالها سرگردان هستند و حتی شکنجه شدهاند. با ما همراه باشید تا برخی از این مکانها ترسناک را به همراه داستانهایشان برایتان تعریف کنیم.
جزیره عروسکها (The Island of the Dolls)
بین تمام انسانهای قرن حاضر، ترس مشترکی از دلقکها، عنکبوتها و حتی پرواز وجود دارد که شاید در میان این موارد عجیبترین آن، ترس از عروسکهاست. تصور راه رفتن با چشمانی بیروح، تلوتلو خوردن و تمایل به کشتن انسانها در خواب، جزو لیست مواردی است که عروسکها را ترسناک میکند. حالا به جای یک عروسک به گروهی از عروسکها فک کنید! اینکه این عروسکها در گوشهای از خانه یا در اتاق زیر شیروانی یا حتی آویزان از درختان به فکر کشتن شما هستند. ترسناک شد، نه؟
بد نیست بدانید جزیرهای در مکزیک به نام درXochimilco وجود دارد که در آن عروسکهای پلاستیکی به درختان آویزان هستند. خوشبختانه این عروسکها قرار نیست به دنبال شما بیفتند بنابراین از این بابت جای نگرانی نیست. اما دلیل حضور این عروسکها کمی ترسناک است. بر طبق افسانهها، مرد جوانی به نام جولیان سانتانا باررا به این جزیره نقل مکان میکند. وی بعد از مدتی، بدن دختری را در یک کانال نزدیک محل زندگی خود پیدا میکند که در کنار او عروسک شناوری وجود داشته است. جولیان عروسک را به یاد آن دختر از نزدیکترین درخت آویزان میکند.
او ادعا کرده بعد از آویزان کردن عروسک از درخت، صدای قدمها و زمزمهها و حتی گاهی فریادهای دختری را میشنیده است. جولیان با آویزان کردن عروسکهای بیشتری تلاش میکند که آن دختر را آرام کند اما موفق نمیشود. میگویند صداهای آن دختر تا زمانی که جولیان در جنگل جان باخت ادامه داشته است. جالب اینجا است که گفته میشود جولیان توانسته بوده با روح دختر ارتباط برقرار کند. در حال حاضر این جزیره یک جاذبه گردشگری محسوب میشود و گردشگران ادعا میکنند که چشمان عروسکهای آویزان هر جا که میروند، آنها را دنبال می کنند.
بیمارستان هیلز واولی (Waverly Hills Sanatorium)
بیمارستان هیلز واولی در ایالت جنوبی جفرسون در کنتاکی واقع شده است و در ابتدا ساختمانی دو طبقه بوده است که در آن از بیماران مبتلا به سل مراقبت میشده است. با توجه به اینکه کنتاکی بیشترین میزان مرگ و میر را در کشور به علت بیماری سل داشت، تصمیم گرفتند که این بیمارستان را گسترش دهند و هیلز واولی تبدیل به یک بیمارستان پنج طبقه برای بیماران مبتلا به «مرگ سفید» شد.
علت شهرت سل به نام مرگ سفید این بود که زمانی که فرد به این بیماری مبتلا میشد، رنگ پوست او رو به سفیدی میرفت. گفته میشود که حدودا 63 هزار بیمار تا قبل از اینکه این بیمارستان تعطیل شود، در اینجا مُردند. بعد از کشف درمان بیماری سل، این بیمارستان تبدیل به تیمارستان شد. از این دوره اتفاقات ماورالطبیعه شروع شدند. بازدیدکنندگان این بیمارستان ادعا میکنند که گاهی صداهای عجیب و غریب از راهروها شنیده میشود. برخی نیز ادعا میکنند که سایههایی را در قسمتهایی از ساختمان مشاهده کردهاند. وحشتناکترین بخش این بیمارستان اتاق شماره 502 است. این اتاق متعلق به زنی بوده که زمانی که مبتلا به بیمار سل بود، باردار شد. او خود را با سیم لامپ اتاقش دار زده بود.
چیچن ایتزا (Chichen Itza)
هنگامی که به خانههای متروکه فکر میکنید، شاید خانههای ویکتوریایی یا حداقل یکی از خانههای قرنهای اخیر به فکرتان برسد. اینکه شاید این خانهها ارواحی داشته باشند یا خیر، آنقدر ترسناک نیست، به ویژه در برابر خرابههای متروکهای که ارواح هزار ساله را در خود پنهان کردهاند، این خانهها بیشتر شبیه شوخی هستند. ارواحی که اصولا محکوم به مرگ و سرگردانی در زمین شدهاند و حتی برخی از آنها بعد از شکنجه در این بخش از زمین، سالها سرگردان بودهاند.
چیچن ایتزا که مربوط به اقوام مایا است، مکانی بین مرگ و زندگی است. قوم مایا اعتقاد داشتند که مرگ، راه ارتباطی بین زندگی حاضر و زندگی بعدی فرد است. آنها قربانیانی را برای خدایان خود اهدا میکردند که در این میان قربانی انسانها چیز عجیبی برای آنها نبوده است. قربانیانی که روح آنها به گفته گردشگران هنوز در این منطقه حاضرند و گویی مشغول تماشای محل قربانی خود هستند.
چندین گردشگر که از قسمتهای مختلف این خرابهها بازدید کردهاند، ادعا داشتند که تماشاگران عجیب و غریبی در کنار سالن راه میرفتند و همچنین برخی شعارهای قبیلهای در سراسر بخشهای مختلف شنیده میشده است.
آسایشگاه Trans-Allegheny Lunatic
آسایشگاهی که در سال 1864 در وسترون ساخته شد، بعدها به بیمارستان ایالتی وستون تبدیل شد. این بیمارستان برای پاسخگویی به 250 بیمار آماده شده بود. بیمارستان بعد از گذشت مدت زمانی مجبور به پذیرش بیماران الکلی، معتادان و بیماران روانی شد. تعداد بیماران این بیمارستان به 2600 نفر رسید.
بیماران و کارکنان این بیمارستان مدام در حال عذاب کشیدن بودند که گویا این عذاب به جز دلایل بهداشتی و کمبود وسایل روشنایی، دلایل دیگری نیز داشته است. کارکنان این بیمارستان ادعا میکردند که روح سربازانی که در جنگ داخلی در این آسایشگاه بودهاند، را دیدهاند. حالا علاوه بر روح سربازان، روح بیماران و کارکنان بیمارستان نیز به ترسناک بودن این ساختمان کمک میکند.
عمارت سلطان (The Sultan’s Palace)
در مورد این عمارت که در نیواورلئان فرانسه واقع شده، شایعات بسیاری وجود دارد. این عمارت در سال 1836 توسط مردی ترک ساخته شده است. وی ادعا میکرده که سلطان است. بعد از مدتی اقامت در این عمارت، همسایهها به وی مشکوک میشوند. علاوه بر اینکه وی چند زن و تعداد زیادی فرزند داشته، مهمانیهای عجیبی که در عمارت برگزار میشد بر شک همسایهها میافزود. مهمانیهایی که ساعتها به طول میانجامید و در آن، مهمانها به طرز وحشتناکی مواد مخدر مصرف میکردند. همچنین برخی از همسایهها ادعا میکردند سلطان، همسران و فرزندان خود را شبانه شکجه میکند.
یک روز صبح یکی از همسایهها متوجه رد خونی در کنار در ورودی میشود و به پلیس اطلاع میدهد. ورود پلیس به خانه شروع یک کابوس بود. در بخشهای مختلف خانه قسمتهایی از بدن انسان افتاده بود. دست، پا و بازوی قطع شده که در خون غلت میزدند. همانطور که پلیس در حال بررسی صحنه جرم بود بدن سلطان را کشف کردند که در حیاط خانهش زنده به گور شده بود و فقط دست سلطان از خاک بیرون مانده بود. مردم این محله ادعا دارند که هنوز صدای فریاد سلطان و برخی دیگر از اعضای خانه در سراسر این عمارت شنیده میشود.
برج لندن (The Tower of London)
بیش از 900 سال از ساخت برج لندن توسط ویلیام فاتح میگذرد. برج لندن یکی از مشهورترین ساختمانهای متروکهی بریتانیا است که علت شهرت آن به دلیل اعدامها، قتلها و شکنجههایی است که در هزاران سال در پشت این دیوارها صورت گرفته است و گفته میشود ارواح این افراد هنوز در این مکان حضور دارند. ارواح مربوط به افراد مشهوریست که گفته میشود در این برج زندگی میکنند. در میان این ارواح، توماس بکت، اسقف اعظم کانتربری هم هست که به گفته مردم محلی چندبار در نزدیکی دیوار داخلی قلعه دیده شده است.
شاید یکی از معروفترین ارواح پادشاهانی که در این برج ساکن است، روح ملکه آن بولین است. وی در سال 1535 اعدام و سر از بدنش جدا شد. گفته میشود که روح بی سر او در این برج سرگردان است. در هر حال وجود یا عدم وجود این ارواح در این برج انقدرها مهم نیست. مهمترین موضوع باور مردم این منطقه است که اعتقاد دارند این ارواح در برج ساکن هستند.
پناهگاه خالی از سکنه (Borgvattnet)
بیایید با هم رو راست باشیم: پیرزنان میتوانند ترسناک باشند. آنها لزوما مانند عروسکها یا عنکبوتها ترسناک نیستند اما بسیاری از فیلمهای ترسناک، تصویر خانهای قدیمی را نشان میدهد که ناگهان پیرزنی در آن ظاهر میشود. حالا تصور کنید این خانه واقعا وجود داشته باشد، آن هم در شهر Jämtland در شمال سوئد. خانهی متروکه با یک ساکن که دیده نمیشود.
این مکان مذهبی در سال 1876 ساخته شد. ساختمان مربوط به کاهنان بود و آنها در این جا به مدت تقریبا پنجاه سال عبادت و استراحت میکردند. حالا چطور به طور ناگهانی این خانه متروکه شد؟ درست حدس زدید: یک پیرزن!
ادعا میشود که اواخر شب، سایهی پیرزنی که لباس خاکستری به تن داشته ظاهر میشد و در گوشهای از اتاق به انتظار مینشست. در برخی موارد تعداد این زنان به سه نفر هم میرسید. گزارشاتی شامل فریاد زنی پیر و سایه تکان خوردن صندلی باعث شده که این ساختمان قدیمی متروکه باقی بماند. برخی اعتقاد دارند که این پیرزن در واقع مادر کودکانی است که احتمالا در حیاط این خانه دفن شدهاند یا روح خدمتکارانی که در این خانه مذهبی آزار و اذیت شدهاند.
زندان ایالت شرقی (Eastern State Penitentiary)
اگر در مورد زندان مطالب خوانده باشید، میدانید که سلول انفرادی یکی از وحشیانهترین مجازات برای زندانیان است. زمانی که زندانی رفتار نامناسبی در زندان داشته یا جرم سنگینی داشته باشد به اتاقی بدون پنجره و در شرایط بسیار دردناک فرستاده میشود تا از تمامی تماسهای انسانی جدا شود. این نوع مجازات به گفته روانشناسان یکی از وحشتناکترین شکنجههای بشر است. ساختمان زندانی در بخش شرقی فیلادلفیا واقع شده است که شاید تنها دلیل ساخت آن شکنجه و سلول انفرادی بوده است.
این زندان در سال 1829 ساخته شده و سلولهای انفرادی این زندان داستانهای عجیب و گاهی باورنکردنی دارد. اینجا اولین زندانی بود که از سیستم سلول های انفرادی برای تنبیه زندانیان استفاده کرده است. نگه داشتن طولانی مدت در سلولهای انفرادی باعث ایجاد توهمات در افراد میشدند. اگرچه خیلی زود این سیستم شکست خورد و زندان به حالت عادی برگشت اما شایعاتی در مورد حوادث عجیب همچنان در مورد این زندان ادامه داشت. هنوز هم افرادی که از ساختمان بازدید میکنند صدای زندانیان در سلولها و قدمهای متزلزل آنها را میشنوند.
قلعهی بنگار (Bhangarh Fort)
بنگار نیز به مانند تمامی شهرهای باستانی، روزگار پر رونقی داشته است. این قلعه که در بخش بلند شهر بنگار واقع شده، به طرز عجیبی از تخریب جان سالم به در برده است. قلعه متعلق به چهارصد سال پیش است که توسط پادشاه سایا مادو سینگ در راجستان هند ساخته شده است. طبق افسانههای محلی، این قلعه نفرین شده است و اوراح سرگردان در آن زندگی میکنند. بازدید از این مکان از غروب خورشید تا طلوع خورشید ممنوع است زیرا در این زمان، ارواح برای گشت زنی به قلعه میآیند.
گفته میشود شاهزاده زیبارویی در این شهر زندگی میکرده که عاشقان فراوانی داشته است و یکی از این عاشقان، جادوگر بوده است. جادوگر بعد از درخواست و رد این درخواست از طرف شاهزاده خانم، شهر را نفرین کرده است و در لحظهی آخر اعلام کرده که به زودی این شهر نابود خواهد شد.
این شهر که بیش از 10 هزار ساکن داشته و همچنین داخل قلعه کاخ مسکونی پادشاه بوده، چند روز بعد از این نفرین، توسط ارتش مهاجمی سقوط میکند و تمامی افراد شهر را تکه تکه میکنند. شهر یک شبانه روز در سکوت به سر میبرد و بعد ارواح کشته شدگان بیدار میشوند. از آن روز به بعد هر تلاشی برای ورود به قلعه ناکام میماند.
آیا شما چنین ماجراهایی را باور میکنید؟ آیا در ایران هم چنین مکانهای وحشتناکی وجود دارند که به عنوان جاذبهی گردشگری میتوان از آنها بازدید کرد؟ شما چنین مواردی را میشناسید؟ خوشحال میشویم آنها را به ما معرفی کنید تا بتوانیم در موردشان گزارش تهیه کنیم.
منبع: www.ranker.com