در روز ۱۲ خرداد، نایبرییس مجلس، نمایندگان استانهای زاگرسی، چند تن از فعالان محیط زیست، و عیسی کلانتری، در مجلس دیداری داشتند تا دربارهی آتش سوزی در جنگلها و مراتع کوهستانهای زاگرس چارهاندیشی کنند. امیدوارکننده است که نمایندگان مجلس در نخستین روزهای کاری خود و در حالی که هنوز کمیسیونها هم شکل نگرفته، به یک موضوع محیط زیستی پرداختند. اما، سخنان عیسی کلانتری نویدبخش هیچ حرکت و اندیشهی مثبتی از سوی او نبود؛ او در این جلسه، مانند بسیاری موردهای دیگر، متناسب با فضای جلسه از مشکلاتی گفت که حاضران خود بهتر میدانند و آمدهاند که از مقامی مانند او، راهحل رفع مشکل را بشنوند نه وعظ و خطابه!
کلانتری گفت که بودجهی سالانهی سازمان حفاظت محیط زیست، هفتصدوپنجاه میلیارد تومان است که هفتصدوبیست میلیارد آن صرف پرداخت حقوق میشود و دیگر پولی برای راهاندازی ایستگاههای مهار آتش در طبیعت باقی نمیماند. به نظر می رسد که کلانتری فقط پولهای هنگفت و پروژههای شرکتی را حلال مشکلات میداند؛ چنانکه برای «احیا»ی دریاچهی اورمیه هم همین را میگفت و حدود ده برابر بودجهی سالانهی سازمان حفاظت محیط زیست را به پای شرکتهایی ریخت که کارشان کانالکشی و دستکاری شدید در نظام طبیعت است. یا برای «احیا»ی تالاب انزلی قرارداد هزار میلیارد تومانی بست که مواد شیمیایی به تالاب بریزند! در آن جلسه هم خواستار اجرای پروژهای شبیه پروژهی پرهزینهی دریاچهی اورمیه برای زاگرس شد. سابقه نداشته که رییس تشکیلاتی محیط زیستی، چنین بیاعتنا به سازوکارهای پیچیده و خودگردان طبیعت، راهحل برای سرپا ماندن پهنههای طبیعی را نه کاهش فشار انسانی، بلکه دخالت شدیدتر انسان بداند! در موضوع آتشسوزی فقط یادآور میشوم که کلانتری اگر میخواست، میتوانست با ده درصد بودجهای که توانسته بود برای ریختن مواد شیمیایی به تالاب انزلی از سازمان برنامه و بودجه بگیرد (یعنی با صد میلیارد تومان) پنج ششهزار دستگاه دمندهی ضدآتش، ده پانزدههزار آبپاش پشتی، و دهها هزار بیل و آتشکوب و دستکش و کفش و جلیقهی ضدآتش بخرد و با جلب اعتماد گروههای مردمی و بومی، یگانهای داوطلب بیشماری برای مهار کردن آتش سازماندهی کند. کلانتری اما، بیاعتماد به مردم و پشتگرم به شرکتهای بزرگ است، و حتی به فعالیتهای مردمی در جهت آموزشِ طبیعتدوستی (مثلاً به «مدرسههای طبیعت») با بدبینی مینگرد و اتهامهای بیپایه به فعالانِ این عرصه میزند.
نکتهی دیگری که کلانتری در جلسه با نمایندگان مجلس گفت، این بود که آتشسوزی در جنگلها و مراتع، همهجای دنیا مثلاً در استرالیا و کانادا هم رخ داده و آنچه که این روزها در ایران میبینیم، چندان جای نگرانی ندارد. جالب توجه است که او (مانند بسیاری از دیگر مدیران کشور) هرجا که برای توجیه قصورهای خودشان لازم باشد، نکتههای منفی کشورهای دیگر را سرمشق قلمداد میکنند. استرالیا، با دامداری بسیار گسترده و با استخراج عظیم زغالسنگ، و کانادا (مانند آمریکا) با شکستن لایههای زمین و استخراج نفت «شیل» از آسیبرسانترین کشورها به محیط زیست کرهی زمین هستند و نقش بزرگی در تغییر اقلیم دارند. بدیهی است که چنین کشورهایی، در مدیریت جنگلهای خود هم چندان موفق نیستند. آیا قرار بود که جمهوری اسلامی، اینگونه کشورها را الگوی پیشرفت خود قرار دهد؟! بگذریم که آتشسوزیهای محدود، در بعضی جنگلهای جهان (مثلاً در آمریکا) بخشی از چرخهی طبیعی است، اما اینگونه آتشسوزیها برخلاف نظر کلانتری، در جنگلهای ایران اصلاً طبیعی نیست. پیدا است که کلانتری میخواهد با کوچک نشان دادن ابعاد آتشسوزیها، مقایسه با کشورهای دیگر، و مظلومنمایی، سیاست «تلطیف فاجعه» را پیش ببرد و همانگونه که چندبار در جلسه تأکید کرد، وانمود کند که «جای نگرانی نیست».
پیشنهاد
در یکی دو دههی اخیر، آگاهی محیط زیستی مردم و حساسیت همگانی نسبت به حفاظت از میراثهای مشترک طبیعی بسیار افزایش یافته است. در موضوع آتش گرفتن جنگلها و مراتع، همانگونه که بسیاری از دستگاهها و کارشناسان دولتی هم گفتهاند، حضور سریع گروههای کوهنورد و دیگر مردم محلی به عرصهها، نقش مؤثری در خاموش کردن آتش داشته است. چنانکه سازمانهای مردمنهاد، نقش بسیار کارسازی در اقدامهای پیشگیرانه (ترویج حضور مسوولانه در طبیعت، خودداری از آتش افروختن، جلوگیری از ریختوپاش زباله، و خبررسانی سریع) داشتهاند و میتوانند بیش از اینها نیز آموزشهای لازم را ارایه دهند.
اگر سازمان جنگلها و مراتع، سازمانهای آتشنشانی، ستادهای مدیریت بحران، سازمان حفاظت محیط زیست، و حسب مورد دستگاههای دیگر، با سازمانهای مردمنهاد و باشگاههای کوهنوردی و گروههای «بیراههرو» (آفرود) یک کمیتهی مشترک برای مهار آتش در پهنههای طبیعی تشکیل دهند، قطعاً آتشسوزیهای کمتری را خواهیم دید و در صورت بروز آتشسوزی هم زودتر شاهد خاموش شدن آن خواهیم بود.
* کنشگر محیط زیست، مدیر گروه دیدهبان کوهستان
۲۳۵۲۳۱