سینماسینما: نوشته: هدلی فریمن، ترجمه: مصطفی احمدی
در سال ۱۹۹۲ اتهام تجاوز جنسی به وودی آلن او را عملاً مطرود کرد، هرچند این اتهام هیچگاه اثبات نشد. در این مصاحبه اختصاصی او توضیح میدهد که چرا با روند منکوب کردنش با احتیاط کنار آمده است.
وقتی وودی آلن ۲۰ ساله بود، دنی سیمون نویسنده به او چند قانون درباره کمدی را یاد داد، که مهمترینش این بود: همیشه به قضاوت شخصی خودت اعتماد کن، چون اظهارنظرهای بیرونی بیمعنی هستند.
آلن این ماجرا را در کتاب زندگینامهاش که اخیراً تحت عنوان «در باب هیچ» منتشر شده یادآوری میکند. هرچند به نظر میرسد کتاب به این بهانه نوشته شده تا ثابت کند که وی هنوز به این قاعده پایبند است. این روزها نام آلن خود لجن است، واقعیتی که از پیش برای منتقدان جا افتاده، همان کسانی که با یک دست قلم به دست میگیرند و نقد مینویسند و با دست دیگر دماغشان را سفت میگیرند. منتقد نیویورک تایمز مینویسد: «داوطلب شدن برای نقد این کتاب، در شرایط اخلاقی موجود، مشابه این است که برای شرکت در تیم قاپیدن نیزه المپیک ۲۰۲۱ اعلام آمادگی کنید.» و تیتر یک نشریه دیگر این است: «من کتاب خاطرات وودی آلن را خواندم، پس دیگر نیازی نیست شما آن را بخوانید.»
برای حرف زدن با آلن هزاران دلیل وجود دارد: ۷۰ سال زندگی او در کمدی، ۵۵ سال فیلم ساختن. اما در حال حاضر، فقط یک چیز برای صحبت کردن وجود دارد و خودش این را به خوبی میداند. پشت تلفن از منزلش در منهتن به من میگوید: «هرچیزی دوست داری از من بپرس.» با اینکه مصاحبه ما قرار بود درباره آخرین فیلم او (روز بارانی در نیویورک) باشد اما ساعتی را به صحبت درباره رسوایی ۲۵ سال گذشته که بر روند حرفهایاش سایه افکنده و هنوز برای بسیاری پر ابهام باقی مانده حرف زدیم. با همان لهجه بروکلینیاش گفت: «تصور میکنم تا پایان عمرم تعداد زیادی از مردم فکر میکنند من یک حیوان درندهام.»
او میداند که در این باره هیچ کاری نمیتواند بکند: «هرچیزی بگویم شبیه این خواهد بود که دارم به خودم خدمت میکنم و لحن تدافعی میگیرم، پس ترجیح میدهم راه خودم را بروم و به کار کردن ادامه بدهم.» او ۸۴ ساله است و روز بارانی چهل و هشتمین فیلم او است. به تازگی چهل و نهمی را تمام کرده و اگر ویروس کرونا نبود پنجاهمی را هم تابستان شروع میکرد.
توصیفات پررنگ رسوایی منتسب به او از بسیاری فیلمهای او شناخته شدهتر هستند. در سال ۱۹۹۲ خبری بیرون آمد مبنی بر اینکه آلن ۵۷ ساله با سون یی پرهوین (آن موقع ۲۱ ساله) که دختر تحت سرپرستی شریک سالهای زندگیاش ، میا فارو بود، ارتباط دارد. طی جدایی اجتناب ناپذیر و پر مشاجرهشان، فارو او را به ارتکاب تجاوز جنسی به دختر هفت ساله تحت سرپرستیشان؛ دیلان متهم کرد. (آلن و فارو یک پسر هم تحت سرپرستی داشتند به نام موزس که آن موقع ۱۴ ساله بود و یک پسر حاصل از زندگی مشترک به نام سچل، که آن موقع ۴ سال داشت و حالا او را به نام رونان میشناسیم که یک روزنامهنگار است. آن زمان فارو شش بچه بزرگتر تحت نام و قیمومیت خود داشت که سون یی هم یکی از آنها بود.) به روایت اخبار منتشر شده در آن زمان در کنار اتهام به آلن برای آزار جنسی دیلان، فارو شهادت داد که فکر میکرده آلن همجنسگرا است و سچل را هم مورد تعرض قرار داده.
آلن میگوید: «فکر میکردم مردم با دیدن این خبر به عنوان یک زباله خندهدار بهش میخندند و به همین خاطر از همان روز اول آن را خیلی جدی نگرفتم. منظورم این است که انگار با داستانی مواجهیم که طی آن من با مسلسل شش نفر را به قتل رساندهام.» (منبعی نزدیک به خانواده فارو اکنون این نکته که فارو نگران همجنسگرا بودن آلن و نتیجتاٌ تعرض به سچل بوده را تکذیب میکند و میافزاید: «ما به حملاتی که به شخص خانم فارو یا فرزندانش شده پاسخ نمیدهیم تا با این کار جلوی حمایت از فروش کتاب آقای آلن یا اقدامات ایشان در بازنویسی تاریخ را بگیریم.»)
در دهه ۹۰، این ماجرای ارتباط با سون یی بود که رسوایی بزرگ را به وجود آورد. اما در یک دهه گذشته، از زمانی که دیلان و رونان بطور علنی بر علیه پدرشان موضعگیری کردند، و سون یی و موزس به دفاع از وی پرداختند، همه حواسها به اتهامات تعرضهای جنسی معطوف شد. در سال ۲۰۱۴ دیلان طی مطلبی در نیویورک تایمز نوشت: «وودی آلن گواه زندهای است از اینکه جامعه چطور بازماندگان حاصل از تعرض و تجاوز جنسی را تنها میگذارد.» و در مقالهای در هالیوود ریپورتر که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، رونان رسانهها را به خاطر دادن تریبون آزادانه به آلن، به این بهانه که او هرگز محکوم نشده مورد انتقاد شدید قرار داد: «این از رسانهها پذیرفتنی نیست که قربانیان را وادار به سکوت کنند، یا جلوی بررسی اتهامات یک مجرم را بگیرند.» (او به درخواست من برای اظهار نظر صریح پاسخی نداد.)
امروزه آگاهی بسیار بیشتری از رواج سوءاستفادههای جنسی نسبت به سال ۱۹۹۲ وجود دارد و عموم مردم از حضور در سمت اشتباه تاریخ می ترسند؛ از اینکه با سؤال درباره داستان هر زنی به عنوان مالهکش تجاوز شناخته شوند.
به همین دلیل ادعای قدیمی بر علیه آلن، بخصوص در میان نسلی که به درستی دهه ۹۰ را به خاطر نمیآورد بیش از پیش قدرت یافته است. امروزه نام او – توسط روزنامهنگاران، خانواده فارو و عموم مردم- در کنار هاروی واینستاین و بیل کازبی قرار میگیرد، که هر دویشان به جرایم متعدد متهم شدهاند و پروندههایشان به دهههای قبل برمیگردد. من پروندههای واینستاین و کازبی را پوشش دادم، و همینطور داستانهای بسیار دیگری درباره مردان مشهوری که به اتهامات جنسی متهم شده یا مجرم شناخته شدهاند: مایکل جکسون، ر. کلی، جیمی ساویل، جفری اپستاین و لری ناسار. هریک از آنها به تعرض به چندین قربانی متهم بودند و سابقه رفتار درنده خوی آنها به طول عمرشان قد میداد. در عوض آلن تنها به یک فقره از تعرض متهم شد که هیچوقت نه تنها محکوم نشد که حتی تفهیم اتهام هم نشد. عکسهای او در دادگاه به همراه میا فارو متعلق به درگیری حقوقی آنها بر سر حضانت بچههایشان است، نه به دلیل اتهامات جنایی. چرا وقتی نیویورک تایمز او را در کنار اپستاین و واینستاین «هیولا» خطاب کرد، بر علیهشان اقامه دعوی نکرد؟
او میگوید: «ارزش شکایت کردن ندارد. آیا واقعاً دلم میخواهد مدت دو سال همهاش به دادگاه بروم و خودم را خوراک روی جلد روزنامهها کنم؟ یا اینکه اصلاً برایم اهمیتی دارد؟» با توجه به این مدعا و داستان پردازیهایی که با جزئیات در کتاب خاطراتش روایت میکند، شرط میبندم که این روزها برایش اهمیت دارد.
کتاب به شدت خواندنی است. با خاطرات بامزهای از گذشته دلخراشاش که آنها را در مقابل یادآوری خشمگینامه از دوران جدایی از فارو قرار میدهد، انگار داریم نسخه جدیدی از روزهای رادیو یا کریمر علیه کریمر میبینیم. او تأکید میکند که همه اینها فقط «بخش کوچکی از داستان» هستند، اما مانند یک زخم پیش رونده سر تا سر آن را میشکافند: وقتی اتفاقات سال ۱۹۹۲ را شرح میدهد، میتوانید هول و هراس او را احساس کنید؛ وقتی سر بر آوردن دوباره ادعاهای گذشته را توصیف میکند، شعله ناامیدیاش از درون صفحات کتاب زبانه میکشد. او درباره «شهروندان خوش نیت، که از خشم اخلاقی اشباع شدهاند و فقط بسیار خوشحالند که نجیبانه درباره مسئلهای موضع بگیرند که مطلقاً هیچ اطلاعاتی از آن ندارند” مینویسد، در حالیکه آدمهای بیرون ماجرا «در حال تعجیل در سبقت از یکدیگر برای نمایش عکسهای شجاعانه خود هستند. به خدا سوگند آنها مخالف کودک آزاری بودند و از گفتن آن هراس نداشتند.»
در ماه مارس، وقتی رونان به هچت – موسسه انتشاراتی که کتاب او؛ بگیر و بکش را چاپ کرده بود- برای انتشار خاطرات آلن اعتراض کرد، هچت با او همراهی کرد. بازیگرانی که پس از رسوایی و قبل از عمومی شدن اعتراضات با آلن همکاری کرده بودند – مثل میرا سوروینو، گرتا گرویگ، کالین فرت و ربکا هال- پشیمانی عمیق خود را از همکاری با او ابراز کردند. آنهایی که از این اظهار نظر سر باز زدند – مانند لری دیوید، دایان کیتون، الک بالدوین، آلن آلدا و اسکارلت جوهانسون- توسط عموم مردم مورد استهزا قرار گرفتند. آلن در کتاب خاطراتش از کسانی که حمایتش کردند تشکر میکند و مینویسد: «به آنها اطمینان میدهم کاری که کردند چیزی نیست که بخواهند بابتش خجالت بکشند.»
از او درباره احساسش نسبت به بازیگرانی که دربارهاش بدگویی کردند میپرسم. میگوید: «احمقانه است. بازیگران هیچ تصوری از واقعیتها ندارند و چیزی که درک میکنند این است که به خوشان برسند، نظر عموم مردم را جلب کنند و در حاشیه امنیت قرار بگیرند. چه کسی در جهان هست که مخالف کودک آزاری نباشد؟ بازیگران اینطوری هستند، و ( بدگویی کردن از من) یک رفتار مد روز شده، مثل این که همه یکباره گیاهخوار میشوند.» اظهارنظرهای بیرونی بی معنی هستند.
در ادامه، آلن مطمئن میشود که در کتابش داستانی بامزه و سرگرمکننده درباره تیموتی شالامت، که در روز بارانی بازی کرده بگنجاند: «بعد از آن تیموتی علناً اظهار داشت که از کار کردن با من پشیمان است و پولی که برای این فیلم را گرفته را تمام و کمال به خیریه خواهد داد. اما او در گفتگو با خواهر من قسم خورد که این کار را فقط به این خاطر کرده که مشاور تبلیغاتیاش گفته بود برای قرار گرفتن بین نامزدهای اسکار بخاطر فیلم مرا به اسم خودم صدا کن شانساش بالا میرود و با این اعتراض امکان بیشتری برای برنده شدن دارد.» (مرتبطین شالامت درخواست من را برای اظهار نظر رد کردند.)
«شما میتوانید توسط کسانی که در خانهتان کار کردهاند در مقابل مردم شهادت بدهید.» آلن این جمله را در ارجاع به مونیکا تامپسون؛ پرستار بچههای فارو میگوید، که دو بار تحت سوگند شهادت داد که میا سعی کرده او را مجبور به حمایت از او در اتهام سوءاستفاده جنسی به من کند. و بعد گفت «آلن ولیِ بهتری برای بچهها بوده و هر آنچه فارو درباره او میگوید دروغ است.»
آلن ادامه میدهد: «شما میتوانید حقایق را بارها و بارها به آنها بگویید. اما حقایق برای آنها اهمیتی ندارند. بنا به دلایلی، از نظر عاطفی، حمایت از این داستان است که برای آنها اهمیت دارد.»
حقایق اینها هستند: بعد از اینکه فارو ادعا کرد که آلن – بدون اینکه هیچوقت متهم به ارتکاب عمل ناشایست پیش یا پس از آن شده باشد- در خانه او در کنتیکت به دیلان تعرض کرده، دکترها او را معاینه کردند و هیچ مدرک فیزیکی مبنی بر بدرفتاری پیدا نکردند. پس از آن آلن توسط کلینیک بدرفتاری جنسی بیمارستان نیو هیِوِن در یِیل و مؤسسه حمایت از کودکان شهر نیویورک مورد تحقیق قرار گرفت. اولی نتیجه گرفت: «نظر متخصصین ما بر این است که دیلان توسط آقای آلن مورد تعرض قرار نگرفته است.» و دومی، بعد از ۱۴ ماه تحقیق، نوشت: « هیچ مدرک موثقی پیدا نشده است که کودکی که در این گزارش ذکر شده مورد بدرفتاری یا سوء استفاده قرار گرفته باشد.» دکتر جان لِونتال، که مسئول گزارش نیوهیون ییل بود، شهادت داد که اظهارات دیلن دارای «کیفیت تمرین شده» بوده و این فرضیه را طرح کرد که «او هدایت شده یا تحت تأثیر مادرش بوده است.» قاضی آن پرونده، الیوت ویلک، این مسئله را رد کرد و در حکم دادگاه آورد که: «هیچ مدرک معتبری برای حمایت از ادعای آقای آلن مبنی بر اینکه خانم فارو دیلان را هدایت کرده است» وجود ندارد، و در همین حال طی مصاحبه تلویزیونی در سال ۲۰۱۸، دیلان هم با قاطعیت آن را انکار کرد و گفت: «مادرم فقط من را ترغیب کرده است که حقیقت را بگویم.»
اما در همان سال ۲۰۱۸ فرضیه لونتال از جانب موزس مورد تأیید قرار گرفت. وقتی نوشت که فارو بچهها را «شستشوی مغزی» میداده و اضافه کرد: «برای اینکه وفاداریام را ثابت کنم باید سناریوی مادرم را اجرا میکردم.»
برخی، از جمله منابع نزدیک به فارو، ادعا کردهاند که لونتال هرگز به طور واقعی با دیلان مصاحبه نکرده و پیشنهاد دادهاند تا کلینیک نیو هیون ییل – که تا سال ۱۹۹۲ بیش از ۱۷۰۰ پرونده را بررسی کرده بود- و یافتههایش مورد تأیید قرار نگیرد. اما بنا بر گزارشها، دیلان در طی شش ماه، نُه بار توسط مددکاران اجتماعی مورد مصاحبه قرار گرفته بود. این را دو نفر از تیم مددکاران؛ جنیفر ساویر و جولیا همیلتون تأیید میکنند. شاید دلیل اینکه آنها را به این شغل ظریف گماردند، زن بودن آنها بوده باشد. چون لونتال مرد بود و دیلان یک دختر هفت ساله. در پی درخواست من، به دلایل احتیاطی، لونتال نمیتوانست درباره این پرونده اظهار نظر کند.
بسیاری استدلال میکنند که آلن به عنوان یک مرد ثروتمند سفیدپوست حتماً توسط مقامات مورد حمایت قرار گرفته (اگرچه آلن در خاطرات خود مینویسد: یکی از پزشکان درگیر در این پرونده معتقد بوده که پلیس کنتیکت افکار ضد یهودی داشته.)، اما فرض گناهکار بودن شخصی که هرگز محکوم نشده، موضع اخلاقی نادرستی است، و اتخاذ چنین رفتاری درباره پروندهای که مدتها است میان اطلاعات غلط و سوءتفاهمات مفهوم واقعی بررسیاش را از دست داده مانند رد شدن با چرخ بولدوزر از روی آن است.
از اولین باری که به آلن اتهام تعرض زده شد، ۳۰ سال میگذرد؛ در این مرحله، تقریباً همه چیزهایی که مردم فکر می کنند درباره این پرونده می دانند اشتباه است. یکی از باورهای رایج این است که آلن از زمان کودکی احساسات «نامناسب» نسبت به دیلان داشته و به شدت هم اصرار دارند که این احساسات جنسی بوده است. آلن میگوید: «این کاملاً و تماماً ساختگی است، مثل فرود آمدن یک سفینه فضایی وسط نیویورک.»
گزارشهای دادگاه حضانت حرف او را تأیید میکند. دکتر سوزان کواتس، روانشناس کودک که ساچل و دیلان را معاینه کرده، رابطه آلن و دیلان را «شدیداً نامناسب» توصیف کرده، اما اینکه این رابطه بار «عاشقانه» داشته باشد را قویاً تکذیب کرده است.
کواتس گفته است: « من هیچ نشانی از رابطه جنسی مشاهده نکردم، اما آن را تحت عنوان شدیداً نامناسب شناختم، چون هیچ کس دیگری شامل این ارتباط نمیشد.» به عبارت دیگر، آلن از لحاظ عاطفی با فرزندان بزرگتر فارو درگیر نبود ، بلکه در عوض بر دیلان که اولین بچهای بود که از زمان کودکی بزرگش کرده بود متمرکز شد، زیرا فارو در طول رابطه آنها او را به فرزندی پذیرفته بود. روانکاو دیلان، دکتر نانسی شولتز، هم گفته بود باور ندارد که آلن به دیلان تعرض جنسی کرده باشد، در همین حال روانکاوی که مدت ۲۱ سال آلن را میدیده، دکتر کاترین پرسکات، شهادت داد: «هیچوقت هیچ نشانهای مبنی بر اینکه آقای آلن از یک رفتار جنسی منحرف رنج میبرد، وجود نداشته است.»
تنها شخصی که رفتار آلن نسبت به دیلان را «جنسی» تعبیر کرده، خود فارو بوده است، با اینحال در جلسه افتتاحیه دادگاه حضانت گفته: «جنسی لغتی نیست که من همیشه استفاده کنم… به کار بردنش به من حس قدرت میداد.» با این وجود تنها چند ماه پیش از رسوایی جدایی، او پیشنهاد آلن برای حضانت مشترک دیلان را تأیید کرده بود.
استدلال دیگر که اغلب علیه آلن به آن استناد می شود این است که دادستان ایالتی فرانک ماکو اظهار داشت که وی “دلیل احتمالی” برای متهم کردن آلن به سوء استفاده از کودک را دارد، اما این کار را نمیکند چون این امر میتواند به دیلان آسیب بزند. چیزی که کمتر در یادها مانده، اظهار نظر عمومی ماکو درباره این پرونده است: «تهدید زیست آینده یک کودک در جایی که شواهدی دال بر وجود شک معقول وجود دارد، چیزی نیست جز فدا کردن کودک در مقابل انظار عمومی.»
من همین هفته با ماکو تماس گرفتم تا منظورش را بدانم. او به من گفت: «من باید کودک را احضار میکردم و او مجبور بود آنچه به واقعه مربوط بوده را بازگو کند و آن کودک تحت هیچ شرایطی، دادگاه علنی، یا غیر علنی، نمیتوانست این کار را بکند. آن دختر نمیتوانست.» با اینحال «دلیل احتمالی» بیشتر به پرونده آلن میخورد تا «شک معقول».
بسیاری از حکم حضانت ویلک این برداشت را کردند که آلن مرتکب اشتباهی شده، حتی با فرض اینکه دادگاه، محکمه جزایی نبوده است. شکی نیست که این حکم در مورد آلن حاوی دیدگاه تنبیهی حاصل از نگاه شخصی است. (آلن در خاطراتش مینویسد: «ویلک از لحظهای که چشمش به من افتاد ازم متنفر شد.») اما انتقاد اصلی ویلک متوجه رابطه با دیلان نبود – که او آن را «کاملاً نامناسب» توصیف کرده بود، اما افزوده بود که: « شواهد نشان می دهد که بعید است وی را بخاطر سوءاستفاده جنسی تحت تعقیب قرار دهند»- بلکه متوجه رابطه با سون یی بود.
در طی سالها بحث و گفتگو درباره پرونده آلن با دوستان و همکاران، معمولاً به اینجا که میرسیم تا اتهام اصلی را دنبال کنیم، طی چرخشی همه نظرها به نظر مردم در رابطه با سون یی متمایل میشود. رابطه با یک زن ۲۱ ساله به معنای آزار و اذیت یک دختر هفت ساله نیست، اما تلفیق این دو رسوایی قابل درک است: افسانه پیرامون آلن متناسب با کتاب مقدس ارزیابی شد و رابطه او با سون یی گناه اصلی شناخته شد.
آلن میگوید: «مردم در این باره گیج شدهاند. آنها فکر میکنند سون یی دختر تحت قیمومیت من بوده، فکر میکنند من با میا زندگی میکردم (در همان آپارتمانی که سون یی هم زندگی میکرده)، که من با میا ازدواج کرده بودم، و همه این تصورات دیوانهوار.» با این حال او، بدون شک، دختر شریک آلن بود و او را از زمان کودکی میشناختند (اگرچه ویلک تأیید کرد که آلن تا سال ۱۹۹۰ ، وقتی سون یی ۲۰ سالش بود تقریباً هیچ تماسی با او نداشته است). رابطه آنها یک جرم قانونی نبود، اما در چشم بسیاری یک جرم اخلاقی بود – و هست. همانطور که رونان در سال ۲۰۱۲ در توییتر خاطرنشان کرد، وقتی آلن با سون یی ازدواج کرد، فرزندانش را به خواهر و برادر زنش تبدیل کرد.
در آن زمان، سون یی هم شکارچی خوانده میشد (پدرخواندهاش آندره پرهوین معتقد بود «سون یی وجود ندارد.») و هم قربانی: در حکم دادگاه حضانت ویلک میگوید که فارو در جولای ۱۹۹۲ آلن را «یک کودک آزار» خوانده. این ماجرا مربوط به یک ماه پیش از حادثه ادعا شده با دیلان است، با رجوع به رابطه با سون یی، در حالی که داشت عکسهای دخترش را نابود میکرد. سون یی مدت طولانی اصرار داشت که او از هر دوی آنها دور بوده. او اکنون ۴۹ سال دارد و ۲۸ سال است که با آلن زندگی میکند. ۲۳ سال است که همسر قانونی او است و دو دختر به نامهای بشت ۲۳ ساله و منزی ۲۰ ساله نیز دارند. با این وجود ماندگاری رابطه آنها به جای اثبات اعتبار آن، برای بسیاری یادآور معصیت اصلی آلن بوده است. همان موقع که آلن و فارو در دادگاه بودند، جری ساینفلد با یک دختر ۱۷ ساله به نام شوشانا لونستین ارتباط داشت. اما هیچکس تا امروز کاری بر علیه ساینفیلد نکرده، چون لونستین دیگر با ساینفیلد نیست و به همین دلیل تا حد زیادی فراموش شده است.
آلن مدتها است که از توجیه آنچه یک رابطه عادی طولانی مدت میداند خسته شده است – و این خستگی به او کمکی نکرده، همانطور که در پاسخ شرمآورش در مصاحبه سال ۱۹۹۷ قابل اثبات است: «دل دنبال هر چه بخواهد میرود.» (او در در باب هیچ مینویسد: «آدمهای کمی متوجه میشوند وقتی من نقل قولی از سال بلو میآورم که نقل قولی از امیلی دیکنسون آورده، الزاماً فلسفه شخصی من را شرح نمیدهد.» و او راست میگوید: خیلیها متوجه نمیشوند.) اما در سال ۱۹۹۲ او بیشتر با انتقادات مردم ابراز همدردی کرد: «روزهای اول (پس از اتهام) فکر میکردم: رفتار آنها قابل توجیه است. من وارد رابطه با زنی شده بودم که دختر فارو بود.»
آیا بخشی از درون او وجود دارد که فکر کند همه این بلاها را خودش سر خودش آورده؟
در پاسخ، بی هیچ تردیدی میگوید: «نه! و به شما میگویم چرا! من متوجه این نکته شدم که رابطه با سون یی تأثیر چشمگیری داشته و یک رابطه معمولی نبوده: میشود انتقاداتی به صحت و سقم جزئیات آن یا مناسب بودن آن داشت. همه اینها را میفهمم. اما این اتهامات دروغ که به زندگی رونان و دیلان صدمه زده؛ حتی برای یک ثانیه هم فکر نمیکنم که من نقشی در آن داشتهام.»
آلن در بهترین حالت میتواند سادهلوح، و در بدترین حالت کندذهن باشد. منتقدان کتاب خاطراتش با خوشحالی اظهارات او درباره جذابیت اسکارلت جوهانسون و لئا سیدوکس را بیرون کشیدهاند، در حالی که ستایشهای او از استعداد دایان کیتون، داین ویست و جودی دیویس را کاملاً نادیده گرفتهاند. او مینویسد: «به عنوان کسی که به زنان جوان تمایل دارد، چندین بار از روابط زنان جوان و مردان مسن به عنوان موضوعی طنز و عاشقانه استفاده کردهام، دقیقاً همانطور که از داستانهای روانکاوانه، جنایت یا شوخیهای یهودیها بهره بردهام. اما همه اینها فقط مواد خوبی برای طرحها و داستانهای خندهدار بودهاند.»
حقیقت دارد، اما نمیتوانید حدس بزنید که کدامیک از این توطئهها در روز بارانی وجود دارد. (سرنخ: این فیلم ماجرای روانکاوانه یا مرتبط با یک جنایت نیست.) بنابراین میپرسم، با توجه به اینکه میداند مردم درباره او چه فکر میکنند، آیا نگران این نبوده خط داستانی رابطه کارگردان میانسال (لیو شریبر) با یک دختر دانشجو (ال فانینگ) تعبیر به یک ارتباط شهوانی صرف شود، یا به شوخیهایش درباره اسکارلت جوهانسون در کتاب خاطراتش مرتبط شود؟
او پاسخ میدهد: «حتی برای یک ثانیه هم بهش فکر نکردم. نوشتن یک شوخی خوب برای هر موقعیتی به اندازه کافی کار سختی هست. این مهمترین وجه کار است. بقیهاش آنقدر اهمیت ندارد.» به عبارت دیگر، آلن فکر نمیکند که باید با دقت مضاعف کاری را انجام دهد، چون او خطایی مرتکب نشده است.
آلن در خاطرات خود این ادعاها و پیامدهای ناشی از آن را با غم و اندوه و گاه خشم و غضب به یاد میآورد. اما در این مکالمهمان درباره تأثیری که همه این اتفاقات در زندگی و کارش داشته با آرامش پاسخ میدهد. عصبانی نبودن او از این ماجراها برایم تعجبآور است. او میگوید: «از این منظر عصبانی نیستم. من از این عصبانی هستم که از دیدن فرزندانم محروم شدهام و از آنچه بر دیلان و رونان رفته عصبانیام. بیشتر از ۲۵ سال هیچ کلمهای به بچهها نگفتهام، آنها بزرگ شدهاند و فکر میکنند من بدترین آدم روی زمین هستم. مطمئناً از این ماجرا عصبانی هستم، اما از نظر حرفهای به هیچ وجه احساس عذاب و رنج نمیکنم.»
این نکته به نظر صحیح نمیرسد. جدا از بازیگرانی که دیگر با او همکاری نخواهند کرد، بعد از مصاحبه آلن در سال ۲۰۱۸ استودیوی آمازون هم قرارداد چهار فیلم آینده با او را لغو کرده (یکی از آنها روز بارانی بود). در آن مصاحبه گفت: «من خودم باید برچسب مبارزه زنان در جنبش MeToo باشم. من با صدها بازیگر زن کار کردهام و هیچیک از آنها هیچ پیشنهاد نامناسبی از من دریافت نکردهاند.» این حقیقت دارد: آلن در همکاری با بازیگران زن یک سابقه عالی دارد، همیشه به آنها حقوق برابر با مردان پرداخت کرده. علیرغم اینکه یکی از مردانی است که بیشترین نگاهها در حرفه متوجه او است، اما هرگز حتی شایعهای مبنی بر تعرض یا آزار همکاران زن از طرف او به گوش نرسیده است. اما آمازون اعلام کرد که اظهار نظر آلن برای پروژه آنها «مخرب» است. آلن از آمازون شکایت کرد و دعوای حقوقی از سال گذشته به جریان افتاد. اما روز بارانی هنوز در آمریکا پخش کننده ندارد.
او در باب هیچ مینویسد: «یکی از خیالپردازیهای شاعرانه من این است که هنرمندی باشم که کارش در کشورش دیده نمیشود و به دلیل بیعدالتی مجبور شده تماشاگرش را در خارج پیدا کند. هنری میلر به ذهنم میرسد. دی اچ لارنس. جیمز جویس. خودم را میبینم که بی اعتنا در میان آنها ایستادهام. در همین لحظه همسرم از خواب بیدارم میکند و میگوید چقدر خر و پف میکنی.»
در یک دهه گذشته در فیلمهای مستند از او استفاده نمیکنند و منتقدان فیلم طردش کردهاند. حتی برای کلینتونها هم رسوایی او تبدیل به یک گره نگشودنی شده؛ طی مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری، هیلاری کلینتون کمک اهدایی او و سون یی را برگرداند. در کتابش مینویسد: «نمیتوانستیم بر کنجکاویمان فائق بیاییم که کدام پنجهزار و چهارصد دلار دیگر میتواند به او کمک کند در پنسیلوانیا، میشیگان یا اوهایو پیروز شود؟» اظهار نظرهای بیرونی، دیگر به نظر میرسد، که اهمیت دارند.
آلن بی گناه است: این روایت قانون و دستگاههایی است که از او تحقیق کردهاند. دیلان و رونان معتقدند او گناهکار است. این دیدگاه آخر باعث شده برخی از دانشگاهها سعی کنند تا او را از مباحث آموزش سینما حذف کنند، فیلمهای او را از جشنوارهها بیرون بگذارند و جوری درباره او حرف بزنند انگار که یک جنایتکار است. اما این نگرش غیر اخلاقی است، مگر آنکه ثابت شود که وی مرتکب جرم شده، و ۲۸ سال بعد از وقوع هیچکس هنوز نتوانسته به اندازه یک جریمه پارکینگ او را مجبور به پرداخت ضرر در دادگاه بکند.
بسیاری از فیلمهای او به عنوان شواهدی از رفتار ناشایست یاد میکنند، اما این در واقع نمایشگر ارتفاع تنبلی روشنفکران است که قدرت تمیز دادن طرح داستانی یک فیلم درباره رابطه یک مرد پا به سن گذاشته با یک دختر بیست و چند ساله را از کودک آزاری ندارند. یک زن ۲۱ ساله، یک دختر هفت ساله نیست (که ظاهراً با توجه به آلن هرچقدر هم این را بگوییم کفایت نمیکند.) و این فوقالعاده است که بسیاری از مردم جور دیگری استدلال میکنند و ادعا دارند که این کار را تحت لوای فمینیسم میکنند. ممکن است فیلمهای آلن – یا نوع ازدواج او- را دوست نداشته باشید، اما مردم حق دارند پیچیده باشند، حتی دوست داشتنی نباشند، بدون اینکه جرمی مرتکب شده باشند.
نشانههایی وجود دارد مبنی بر اینکه برخی متوجه این موضوع شدهاند و تحقیق درباره روایات اطراف ماجرا را شروع کردهاند. علیرغم شیوع کرونا، عدم توزیع فیلم در آمریکا و بدگوییهای بازیگران و عوامل سازنده فیلم، روز بارانی موفقترین فیلم آلن بعد از سالها است. شاید عموم مردم به سادگی از داستانی که دهها سال بی تغییر روایت شده خسته شدهاند و شاید هم برخی از آنها وقت خود را برای دریافت واقعیت دارند صرف میکنند.
در طی مصاحبه آلن بارها گفت که حالش کاملاً خوب است: هنوز میتواند فیلم بسازد، حتی اگر در کشور خودش به نمایش در نیاید، بشت و منزی به ماجراهای پیرامون رسوایی کاملاً بی توجه هستند، هرچند متعلق به نسلی هستند که فکر میکنند او شیطان مجسم است. او با افتخار میگوید: «آنها عالی هستند، چون اینجور چیزها هیچوقت مسئله زندگی آنها نبوده. دلیلش هم این است که هیچکداممان نگذاشتهایم این اتفاق به ماجرای بزرگ زندگیمان تبدیل شود و به هیچوجه روی آنها تأثیری نداشته است.»
این کاملاً متضاد چیزی است که موزس از دوران کودکیاش در خانه فارو توصیف میکند: «(رابطه آلن با سون یی) به اندازه اصرار مادرم برای تبدیل این خیانت به هسته اصلی زندگی ما، برای خانواده ما ویرانگر نبود.» و به گمان من، این همان چیزی است که در پشت اصرار ظاهری آلن درباره ظرافت نهفته است: او نمیتواند هر اندیشه خشمگینی را با صدای بلند ابراز کند، زیرا خیلی خوب میداند که این عمل باعث صدمه دیدن افراد نزدیک به خودش خواهد شد. او پیش از این، مجموعه بچههایش را در این آشفتگی از دست داده، و نمیخواهد یکی دیگر را نیز از دست بدهد.
او میگوید بالاخره روزی فرا خواهد رسید که همگان به نادرستی این ادعا پی ببرند. اما او در حال پذیرش این نکته است که احتمالاً بسیاری اینگونه فکر نخواهند کرد. بی تردید، اما در بند اول مناجاتش، این نخستین خواستهاش خواهد بود.
او میگوید: «این چیزی است که هست، و تنها کاری که من میتوانم بکنم این است که بی وقفه کار کنم و امیدوار باشم که مردم در مقطعی به هوش بیایند. اما اگر هم نیامدند، خب نیامدند! بسیار بی عدالتی در جهان هست که از بلایی که به سر من آمده بدتر است. بنا براین باید با آن کنار بیایید.»
منبع: گاردین، ۲۹ مه ۲۰۲۰