گزارش تحلیلی: در حالی که کاخ الیزه یک ماه است با اعتراضهای مردمی به تصمیم دولت برای افزایش مالیاتها و قیمت سوخت دست و پنجه نرم میکند، رئیس جمهور آمریکا فرصتی برای ضربه زدن به همتای فرانسوی خود پیدا کرد که در اجلاس گروه ۲۰ همراه برخی دیگر از رهبران اروپایی به صورت تلویحی بر یکجانبهگرایی دولت ترامپ خرده گرفته بود.
دونالد ترامپ در پیامی در فضای مجازی، مسئولان فرانسوی را به دلیل ماندن در پیمان آب و هوایی پاریس سرزنش کرد و گفت: فرانسویها خواهان ریاست فردی همچون ترامپ در قدرت هستند. پس از این موضعگیری، وزیر خارجه فرانسه بلافاصله در پاسخ به رئیس جمهور آمریکا به ترامپ گوشزد کرد همانطور که پاریس در موضوعات واشنگتن دخالت نمیکند، بهتر است آمریکا نیز در امور داخلی فرانسه دخالت نکند.
اگرچه ترامپ به جای انتقاد از برخورد خشونت آمیز پلیس فرانسه با اعتراض های مردمی، سعی کرده با فرصت طلبی ومطرح کردن خود، ضمن حال گیری از همتای فرانسوی خود، نحوه مدیریت و حکمرانی او را زیر سوال ببرد، لیکن بحران بزرگ اقتصادی سال ۲۰۰۸ که با ورشکستگی بانک های بزرگ در وال استریت واشنگتن و بحران بی سابقه مسکن ناشی از وخامت ساختاری و مزمن در نظام مالی پولی ایالات متحده امریکا شروع شد و نیز اوضاع اجتماعی امروز امریکا را فراموش کرده است.
این بحرانِ دورهای، پس از ترمیمهای سریع و دستکاری های مالی که با تزریقهای کلان پولی همراه بود، آثار منفی دومینویی خود را بعدها در اروپا نشان داد. به خصوص اقتصادهای ضعیف جنوب اروپا؛ به طوری که دولتهای یونان، اسپانیا و ایتالیا تا سرحد ورشکستگی پیش رفتند و حتی ایرلند و فرانسه نیز از عواقب آن در امان نماندند.
کمتر از یک دهه، فرانسه، کشوری با پشتوانه تاریخی انقلابی بزرگ که دو بار گرفتار شورشهای بزرگ اجتماعی شده، اینک نهضت تازهای موسوم به «جلیقه زردها» را تجربه میکند که تودههای فقیر روستایی و حاشیهنشینان شهری در آن حضور انبوه و مردمی دارند. این اعتراضها دیگر چندان به خشونتها و اعتصابهای معمول و ساده سندیکایی یا صنفی در دموکراسیهای مستقرِ اروپایی شباهت ندارد، بلکه به نوعی خاطره سنگینِ انقلابهای ملی در قرون هجدهم و نوزدهم را در فرانسه و اروپا به اذهان متبادر میسازد.
وضعیت امروز فرانسه درحالی است که در آنسوی قاره سبز، یعنی در آمریکا، معضلات اقتصادی و مالی جهان سرمایهداری، همینطور عدم تعادل ساختاری ناشی از روندهای جهانی شدن، دیجیتالیزه شدن و تشدید تضادهای طبقاتی و اجتماعی در کلیّت دنیای غرب بود که باعث به قدرت رسیدن دونالد ترامپ و طرح شعارهای انزواگرایی و ملیگراییِ هنجارشکن او و بروز اختلافات گسترده آمریکا با کشورهای جهان شد.
ترامپ با شناخت این محیط بود که بلافاصله بعد از به قدرت رسیدن، آمریکا را که با کاهش ذخائر استراتژیک و مصرف بالا روبه روست، به خروج از پیمانهای بین المللی ترغیب کرد و با اتکا به قدرت نظامی، اطلاعاتی، فناوری و نقش جهانی دلار، برای اینکه همچنان تنها ابرقدرت باقی بماند، به باجخواهی از تمام دنیا رو آورد.
با چنین رویکردی از سوی کاخ سفید بود که اختلافات تجاری آمریکا و اروپا، در برهههایی به جنگ تجاری کشید، تاجایی که وزیر دارایی فرانسه در نشست «گروه ۲۰» در پایتخت آرژانتین با انتقاد از دولت دونالد ترامپ گفت: جنگ تجاری با آمریکا آغاز شده است و اروپا وقتی تفنگ روی سرش باشد، مذاکره نمیکند.
این تنها نقطه تقابل آمریکا و اروپا و نشان آشکار از فشارهای رئیس جمهور آمریکا بر متحد قدیمیاش نبود. رئیس جمهور آمریکا تصمیم گرفت بیانیه پایانی اجلاس گروه ۷ را تایید نکند، اقدامی که با محکومیت آلمان و فرانسه مواجه شد؛ امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه در طعنهای آشکار تاکید کرد دیپلماسی و همکاریهای بینالمللی نمیتواند برپایه خشم باشد.
پس از انتقادات مکرون، رئیس جمهوری فرانسه از سیاستهای دونالد ترامپ بر سر قضایایی چون خروج از معاهدات بینالمللی از جمله پیمان آب و هوایی پاریس، برجام و ناسازگاری وی در حوزه تجارت با اروپا، همکاریهای نظامی امنیتی در چارچوب ناتو و …، پیشنهاد مکرون برای تاسیس ارتش واحد اروپایی، صحنه بازی در روابط میان اروپا و آمریکا را به هم ریخت، به طوری که رئیس جمهور آمریکا هم از انتقاد شدید از فرانسه دست نکشید.
مکرون در مقابل، در مقاطع مختلف بر ضرورت استقلال اروپا از آمریکا تاکید کرده است. او در سخنرانی در مجلس آلمان با تاکید بر همبستگی بیشتر اروپا برای مقابله با چالشهای آینده گفت که اروپا نباید «به بازیچه قدرتهای بزرگ تبدیل شود، اروپا باید مسئولیتهای بیشتری را برای امنیت و دفاع از خود بپذیرد. اروپا نباید نقشی فرعی در سیاست جهان داشته باشد.»
رئیس جمهور فرانسه در گفتگویی با روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال هم با بیان اینکه «ما نمیتوانیم از اروپاییها حفاظت کنیم، مگر اینکه یک ارتش اروپایی واقعی داشته باشیم؛ آمریکا را در گروه کشورهایی قرار داد که فرانسه باید از خودش در مقابل آنها حفاظت کند.»
این درحالی است که رئیس جمهور آمریکا اظهارات همتای فرانسویاش درباره ضرورت ایجاد ارتشی که از اروپا در برابر چین و روسیه و آمریکا دفاع کند، توهینآمیز خواند.
این در حالی بود که از منظر بسیاری از تحلیلگران، رویکردهای انتقادی مکرون به سیاستهای ترامپ تابعی از سنت استقلالطلبی فرانسویها در سیاست خارجی است. اصولی که پایهگذار آن، شارل دوگل، رئیس جمهوری فرانسه در دهه ۶۰ میلادی بود که با رویکردی انتقادی نسبت به وابستگی اروپا به آمریکا، نوعی میهنگرایی فرانسوی و استقلالگرایی اروپایی را ترویج میکرد؛ سیاستی که با شدت و ضعف در دوره روسای جمهوری فرانسه تا روی کار آمدن نیکلا سارکوزی نیز دنبال شد، اما بعد از آن رنگ باخت؛ اما حالا رئیس جمهور جدید فرانسه در پی احیای آن است.
مسئولیتگریزی و پشت پا زدن به تعهدات و پیمانهای بینالمللی سیاستی است که آشکارا از سوی ترامپ پیگیری شده و در این مدت بارها اتفاق افتاده و بیدلیل نیست که رهبران اروپا بارها نگرانی خود را از تداوم آن اعلام کردند.
دولت ترامپ چندی پیش بیاعتنا به افکار عمومی و جامعه جهانی از سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی ملل متحد (یونسکو) و همچنین شورای حقوق بشر این سازمان خارج شد. افزون بر آن، خروج آمریکا از پیمان تجاری شراکت فراآتلانتیک (تی.پی.پی)، توافقنامه اقلیمی پاریس، پیمان مهاجرتی سازمان ملل، قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا) و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) از دیگر موارد یکجانبهگرایی آمریکایی به شمار میرود.
ترامپ در حالی تلاش می کند مدام سران کشورهای دیگر به خصوص غربیها را مورد انتقاد قرار دهد که در داخل آمریکاییها منتقدان به سیاست های رئیس جمهور به دایره اشخاص نزدیک وی نیز کشیده شده است.
به نظر می رسد با توجه به عملکرد ترامپ در حوزه سیاست خارجی و صدور دستور خروج از پیمانهای مهم بینالمللی، رهبران اروپا خود را قربانی رویکرد یکجانبهگرایانه و تهاجمی کاخ سفید میبینند و از اینرو در برابر زیاده خواهی های آمریکا در تلاش برای تشکیل جبههای واحد هستند.
بر گرفته از شورای راهبردی روابط خارجی