فائزه عباسی – همیشه همین بوده است، بسیاری از معادلات مجلس از مسیر لابی میگذرد و در این میدان حرف کسی به کرسی مینشیند که قدرت لابی بیشتری داشته باشد و در لابیگری پررنگتر ظاهر شود. مجلس دهم از همان مجلسهایی بود که برای اولینبار هیچکدام از فراکسیونهای سیاسی، اکثریت را در اختیار نداشت، از همین رو بازیگردانیهای لیدرهای فراکسیون های سیاسی درون مجلس در بزنگاه ها بیشتر احساس می شد. همین چند خط کافیست تا سربگردانیم و نگاهمان را متوجه حمیدرضا حاجیبابایی، کاظم جلالی و محمدرضا عارف کنیم. افرادی که از آغاز مجلس دهم صحنه گردانان اصلی فراکسیون های متبوعشان بودند و نام رئیس فراکسیون را حمل می کردند. اما عملکرد کدامیک در این چند سال قابل قبول بود؟کدامیک توانستند هوشمندانه تر معادلات درون پارلمانی را در بزنگاه ها به نفع فراکسیون خود تغییر دهند؟ کدامیک توانستند خاطره لابیمن هایی از جنس باهنر را در پارلمان زنده کنند؟
رفت و آمد حاجی بابایی بین پاستور و بهارستان
هرچند حاجی بابایی را بیشتر با عنوان وزیر آموزش و پرورش محمود احمدینژاد میشناسند اما او پیش از آنکه وزیر باشد نماینده مجلس بود و وقتی وارد مجلس دهم شد که 20 سال سابقه نمایندگی مجلس داشت. او هم دوران ریاست ناطق نوری را تجربه کرده بود و هم بازی تشکیلاتی مجلس تمام اصلاح طلب ششم با لیدرهایی چون بهزاد نبوی، محمدرضا خاتمی و… را از نزدیک لمس کرده بود. او به خوبی معادلات مجلس و لابیهای آن را میشناسد به همین دلیل هم از همان اول میدانست وقتی فراکسیون متبوعش اکثریت را ندارد چطور باید وارد معامله فراکسیونی شد و وضعیت را به نفع خود تمام کند آن هم در شرایطی که دو فراکسیون امید و مستقلین با افکار نزدیک به هم وارد مجلس شدند.
در طول این چهارسال عملا این فراکسیون ولایی یا اصولگرایان با رهبری حاجی بابایی بود که در اقلیت قرار داشت اما تجربه و نوع لابی کردنها به ویژه در بزنگاه انتخابات هیات رئیسه باعث شد هر سال تعداد کرسیهای قابل توجهی داشته باشد که این موفقیت در اجلاسیه چهارم به کمال رسید و با استفاده از اختلاف میان امید و مستقلین علی مطهری را کنار زده و گزینه خود یعنی عبدالرضا مصری را به جای مطهری به سکوی هیات رئیسه فرستاد.این اتفاق در شرایطی رخ داد که حاجی بابایی خود از گزینه های ریاست با لاریجانی بود ولی با تدبیری که کرد خود را از کورس رقابت کنار کشید و ترجیح داد بر روی یک صندلی مهم و قطعی تر فراکسیونش را وارد بده بستان های فراکسیونی در این انتخابات کند. تدبیری که کارگر افتاد و بالاخره یک عضو از فراکسیونش را بر صندلی مهم نایب رییسه مجلس نشاند.
کاظم جلالی در قامت یک لیدر پارلمانی ظاهر شد
از روزی که ائتلاف انتخاباتی سال 94 بین اصلاح طلبان و اصولگرایان اعتدالی، دم در مجلس دهم از هم گسسته شد نام کاظم جلالی بیش از همه مطرح شد. طبیعی بود که وقتی لیدری این جریان میانه به عهده کاظم جلالی قرار میگیرد نسبت به گذشته نام آشناتر شود هرچند جلالی پیشترها و خصوصا در سه مجلس اخیر بخاطر نزدیکی به رئیس مجلس همیشه یکی از مهره های اصلی پارلمان بود اما ظهور و بروز او در مجلس دهم پررنگ تر از قبل بود. کاظم جلالی از مجلس ششم تا امروز نماینده مجلس بوده است و به خوبی جنس معادلات سیاسی درون پارلمان را می شناسد و همین شناخت موجب شده تا در جریان بازیگردانیهای درون پارلمان بتواند نقش بهتری ایفا کند.
جلالی در سه سال اخیر تلاش کرد فراکسیون زیرمجموعه خود یعنی فراکسیون مستقلین را از مناقشات لفظی با امیدی ها بخاطر جدا کردن راهشان از آنها، دور نگه دارد، چرا که به خوبی می دانست او و دیگر اعضای فراکسیونش در نقطه ای از معادلات پارلمانی ایستاده اند که آنها را مجبور می کند یک روز با اصلاح طلبان چای بخورند و روزی دیگر با اصولگرایان پارلمان. او تلاش داشت نقش میانه بودن فراکسیونش را در همه این سه سال حفظ کند. خط قرمز فراکسیونش را تنها بر حفظ جایگاه ریاست علی لاریجانی قرار داد و در هر چهار انتخابات هم پای این خط قرمز ایستاد. به همین خاطر دیگر تعداد حضور مستقلین در کرسی های هیات رییسه برایش مهم نبود.
در این چهار سال شاید ناموفقترین عملکرد مستقلین اجلاسیه سوم بود که اینبار طیف اصولگرا و اصلاحطلب برای نشان دادن ضرب شستی به مستقلین با یکدیگر همکاسه شدند و رای عارف در گام اول از رای علی لاریجانی بیشتر شد اما همان زمان هم باز این لابی مستقلین بود که حاجیبابایی را در دقایق آخر با خود همراه کرد و ریاست بار دیگر سهم مستقلین شد. اتفاقی که بدون شک یک سر آن را باید در لابی هایی که همان روز جلالی در صحن پارلمان انجام داد و دائما بین صندلی های نمایندگان در رفت و امد بود جستجو کرد.
محمدرضا عارف؛ مرد لابی های پارلمان نشد
محمدرضا عارف که سال 92 وارد گود انتخابات ریاست جمهوری شد و نهایتا به نفع روحانی از انتخابات کنار رفت در سال 94 به عنوان سرلیست اصلاحطلبان در تهران وارد مجلس دهم شد. او که معاون اول سید محمد خاتمی در دولت اصلاحات بود اینبار برای ریاست مجلس خیز برداشته بود اما واقعیت آن بود که عارف اولین سالی بود که نمایندگی را تجربه میکرد و چندان زد و بندهای پارلمانی را نمیشناخت و به خوبی حاجی بابایی و کاظم جلالی نتوانست با کارتهایی که در دست داشت بازی کند.
عارف چندین بار گفته بود من نیاز به حرف زدن ندارم و میتوانم کارها را در سکوت با یک تلفن حل و فصل کنم اما او فراموش کرده بود که ارائه یک بازی خوب فقط به پشت صحنه ختم نمیشود و باید پشت صحنه به یک اجرای تمام عیار روی سن بیانجامد. او به جای لابی گری در مقاطعی که اتفاقا باید دو جریان دیگر را با خود همراه می کرد بنای فراکسیونش را بر استقلال گذاشت و نتیجه آن شد که مستقلین را به دامن اصولگرایان فرستاد و رای آنها به گلدان جناح راست ریخته شد.
وقتی عارف میخواهد از کارنامه فراکسیون امید دفاع کند از رای به سه وزیر در سال اول مجلس دهم نام می برد یا موضوع اجلاسیه سوم مطرح می شود مواردی که اتفاقا مربوط به مقطعی می شود که امیدیها به سمت لابی کردن گام برداشتند و دیگران را با خود همراه کردند. اما امسال که آخرین سال مجلس بود و اتفاقا حساسترین زمان برای نمایش قدرت بود رویهای که در پیش گرفت باعث شد تا مهمترین و کلیدیترین کرسی یعنی نائب رئیسی دوم که در دستان مطهری بود به جریان رقیب واگذار شود. اتفاقی که یک دلیل عمده آن در ضعف عارف در ورود به بازی لابی ها در انتخابات هیات رییسه بود
27216