«مرد فیلی» یکی از حاشیههای غمانگیز دوره ویکتوریایی بوده است. اسکلت او جهت تحقیقات بیشتر درباره علت مرگش نگه داشته شد، اما محل دفن سایر بقایای او تا به امروز نامعلوم بود. بقایایی که در آن دور، موجب رعب و وحشت افراد بسیاری شده بود.
جو ویگور مونگاوین (Jo Vigor-Mungovin) بر روی قبر بینشانی که ظاهراً متعلق به جوزف مریک یا همان «مرد فیلی» است، گل میگذارد.
زندگینامه نویس جوزف مریک (Joseph Merrick) که به او لقب «مرد فیلی» را دادهاند، بر این باور است که بقایای این مرد تغییر شکل یافته و ناشناخته را 130 سال پس از مرگ او در یکی از بیمارستانهای لندن شرقی، کشف کرده است.
طبق گزارش بیبیسی BBC، اسکلت مریک پس از مرگش بهعنوان یک نمونهی علمی در بیمارستان پادشاهی لندن نگه داشته شد، اما بافتهای نرم او جای دیگری دفن شدند. جایی که کسی محل دقیق آن را، حداقل تا به امروز نمیدانست.
جو ویگور مونگاوین (Jo Vigor-Mungovin) نویسنده کتاب (جوزف: زندگی، زمان و مکانهای مرد فیلی) که اسناد ویکتوریایی مربوط به سال فوت این مرد را بهطور دقیق بررسی کرده است، ادعا دارد که یک قبر بدون نام و نشان در قبرستان شهر لندن وجود دارد که در واقع متعلق به مرد فیلی است.
خانم ویگور مونگاوین میگوید: «از من در این مورد سؤال شد و من بیدرنگ گفتم که احتمالاً باید همانجایی باشد که قربانیان جک قاتل هستند، زیرا همگی در یک محل مردهاند.» این فکر در ذهن نویسنده ماند و او را واداشت تا در این مورد تحقیقاتی انجام دهد. او برای آنکه سریعتر به هدف جستجوی خود برسد، تمام اسناد قبرستان شهر لندن را بهدقت بررسی کرد.
او بیان کرد: «من تصمیم گرفتم تا بازهی هشت هفتهای پس از زمان مرگ او را جستجو کنم و در صفحهی دوم، نام او را پیدا کردم». خانم ویگور مونگاوین افزود که احتمالاً جزئیات بقایای مریک میان جزئیات اجساد سایر افرادی که همزمان با او دفن شده بودند، گمشده است.
اگرچه باید برای اطمینان، این بقایا را مورد آزمایش قرارداد، اما این مؤلف برای تألیف کتاب خود تحقیقات وسیعی دربارهی زندگی مریک انجام داده و میگوید «99% مطمئن» است که این قبر بهجز مرد فیلی به فرد دیگری تعلق ندارد. علت اطمینان او آن است که طبق اسناد قبرستان، جسد متوفی از بیمارستان لندن آورده شده است – بیمارستانی که مریک آخرین سالهای عمرش را در آن گذراند – و سن متوفی نیز با سن مریک در زمان مرگ تناسب دارد.
در فهرست جزئیات اسناد نام وین بکستر (Wynne Baxter) نیز به عنوان طبیب به چشم میخورد، که پزشکی است که مسئول تحقیق درباره مرگ مریک بود. نکتهی دیگر اینکه تدفین مریک 13 روز پس از مرگ او انجامشده است.
خانم ویگور مونگاوین میگوید: «همهچیز به نفع ادعای من است، تطابق این اطلاعات نمیتواند تصادفی باشد». مسئولان مربوطه گفتهاند که سنگقبر کوچکی برای نشانهگذاری این قبر کشفشده ساخته خواهد شد و خانم نویسنده نیز امیدوار است که در شهر لیسستر (Leicester) زادگاه مریک مراسم یادبودی برای او برپا شود.
مردم به علت شرایط ظاهری خاص جوزف مریک به او لقب «مرد فیلی» را دادند.
زندگی جوزف مریک هم حیرتانگیز و هم غمانگیز بود، زیرا بههمریختگیهای فیزیکی خاص بدن او، او را هم به یک کنجکاوی و هم به یک منفور اجتماعی تبدیل کرده بود. مریک هنگام تولد یک کودک سالم و عادی بود، اما در پنجسالگی تغییرات فیزیکی سریع و مخوفی را تجربه کرد. برخی از تغییرات فیزیکی او شامل لبهای ورمکرده، پوست خاکستری رنگ، یک غده بزرگ روی پیشانی، پاهای بسیار بزرگ و غدههای گوشتی در سرتاسر بدن میشدند.
رنجهای فیزیکی دردناک مریک با زجرهای روانی و عاطفی او دو چندان شدند، چراکه او به دلیل ظاهرش از جامعه طرد شد. او پس از آن که نتوانست بهعنوان یک انسان معمولی کار پیدا کند، به یک گروه نمایشی با عنوان «نمایشهای عجیبوغریب» ملحق شد و اجباراً زندگی خود را بهعنوان یک موجود عجیبوغریب تماشایی ادامه داد.
او بعدها با دکتر فردریک تروس (Dr. Fredrick Treves) ملاقات کرد. دکتر تروس در بیمارستان لندن مشغول به کار بود و قادر بود تا از نزدیک شرایط مریک را بررسی کند. در نوشتههای تروس اینگونه آمده است: «سر او از سایر نقاط بدنش جالبتر بود و اندازهای بسیار بسیار بزرگ داشت – مانند یک کیسه بسیار بزرگ پر از کتاب».
پزشکان تشخیص دادند که مریک ناراحتی قلبی دارد و ناهنجاریهای فیزیکی او نیز به آهستگی تمام بدنش را فراگرفتند. پس از آن که سلامتی او مختل شد، به بیمارستان پناه آورد و ادامه زندگی خود را با کمکهای مالی افراد خیّر، در بیمارستان سپری کرد.
او آخرین سالهای زندگی خود را در آرامش و تحت مراقبت فیزیولوژیستها گذارند و در تاریخ 11 آوریل 1890 در سن 27 سالگی درگذشت. استخوانهای او اکنون در آرشیوهای بیمارستانی و موزهی سینت بارسولومو (St Bartholomew) نگهداری میشوند.
منبع: allthatsinteresting.com