أَللّـهُمَّ لا تُؤاخِـذْنی فیهِ بِالْعَـثَراتِ وَ أَقِـلْنی فیهِ مِنَ الْخَطـایا وَ الْهَـفَواتِ
وَ لا تَجْعَلْنی فیهِ غَرَضاً لِلْبَلایا وَ الاْفاتِ بِعِـزَّتِـکَ یـا عِـزَّ الْمُسْلِـمینَ.
فاصله کرم تا عدالت
اگر بنا باشد که خداوند به عدل رفتار کند،
اگر از بندگان، به عدل، حساب بکشد،
اگر انسان را طبق آنچه کرده است، مؤاخذه کند و کرم و عفوی در کار نباشد،
اگر فضل خدا، دستمان را نگیرد… اوضاع، بسی وخیم است. چراکه ما، لغزشکاریم و اهل گناه. روزی به تعداد زیاد نافرمانی خدا می کنیم. اگر ما را نسبت به آنها مؤاخذه کنند، کار بسی دشوار است.
آنچه مایه امیدواری است، «فضل» خداست، و اینکه، خداوند، مهربان و بخشنده و بخشاینده است، جواد و کریم است. وگرنه باید همه را عذاب کند، عذابی سخت.
در قرآن کریم می خوانیم:
«اگر خداوند، بندگان را نسبت به ستمهایشان مؤاخذه می کرد، هیچ جنبنده ای را روی زمین باقی نمی گذاشت، لکن تا «اجل» و فرصتی معین، آنان را تأخیر می اندازد.»[۱]
باز، از قول خدای متعال بشنویم:
«خدای تو، آمرزنده و مهربان است، اگر خداوند، مردم را به آنچه در این جهان مرتکب می شوند، مؤاخذه کند نسبت به عذاب آنان را در همین دنیا، شتاب می ورزد، لیکن برای مردم، موعدی قرار داده که اگر آن موعد برسد، مردم فرارگاهی نخواهد یافت»[۲]
راستی، اگر بنا باشد که خداوند، در محاسبه عمل مردم در آخرت، و نیز در همین دنیا، جود و کرم و بزرگواری خود را کنار بنهد و با مقیاس دقیق «عدل» رفتار کند، چگونه می توان از عذاب خداوند رست؟
با این همه گناه و نافرمانی، با این همه نیّت های آلوده و ریاها و تزویرها، برای خوشایند مردم کار کردن ها، شهرت طلبی ها، نام جویی ها، غرورها و تکبّرها، باطل پرستی ها، غیبت ها و سوءظن ها…
وای… که چه محشری است!…
گر حکم شود که مست گیرند
در شهر، هر آنکه هست گیرند
این است که در نخستین خواسته امروزمان، از پروردگار خواسته ایم که ما را به خاطر خطاها و اشتباهات و لغزشها، مؤاخذه نکند وگرنه از چنگ عذاب الهی نمی توان رستن!…
کسی، دقتی فراوان داشت که واجبات را انجام دهد و از محرّمات، پرهیز کند و پیش خود می اندیشید که بی گناه است، بنابراین او را از محاسبه به عدل، چه باک؟
از این رو، در دعای قنوتی که داریم، به جای جمله «أللّهُمَّ عامِلْنی بِفَضلِکَ وَلاتُعامِلْنی بِعَدلِک»، خدایا با من، به فضلت رفتار کن، نه به عدلت»، می گفت: «خدایا!… با من به عدلت رفتار کن…»
روزی خواب دید که محشر است و قیامت و «محاسبه» و چنان از اعمال ریز و درشتش حساب کشیدند و چنان «عدل» را مقیاس قرار دادند که در آخر حساب، جهنّمی و اهل دوزخ از آب درآمد! وحشت زده از خواب پرید و با عذرخواهی از پروردگار نسبت به آنگونه دعا و از آن غرور، مجدّداً دعای وارده را مثل دیگران خواند، که:
«خدایا با من، با فضل و کرم خویش، رفتار و معامله کن، نه با عدالت و دادت».
خطاپوشی و عذرپذیری خدا
گفتیم که بار گناهمان سنگین است و راه، دور و دراز
و توان به دوش کشیدن این همه بار، اندک. پس، باید از خدا خواست تا توبه ها را بپذیرد، تا بارمان سبک شود تا برای طیران، سبک بال شویم و برای ادامه راه، «امیدوار».
خداوند، «تواب» و توبه پذیر و خطاپوش است، عذر را قبول می کند و تقاضای بخشش را می پذیرد.
خداوند، اهل «عفو» و آمرزنده و مهربان است. بندگانش را دوست می دارد و به هدایتشان علاقه مند است.
اگر او نبخشاید، پس که ببخشاید؟ اگر او براند، پس که بپذیرد؟ اگر او رد کند، به سوی که باید روی آورد؟
اگر بیامرزد، چیزی از او کم نمی شود و اگر معذرت خواهی را بپذیرد، بر ما منّت نهاده است.
این است که در خواسته دوم خود در دعای امروز، خواسته ایم که عذرخواهیمان را قبول کند. چون خداوند، «مقیل العثرات» و «قابلُ التّوبات» است، توبه را می پذیرد.
«مجیبُ الدّعوات» است، دعاها را اجابت می کند.
«غافرُ الخطیئات» است، خطاها و گناهان را می بخشاید.
«غفّار الذّنوب» است، گناهان را می آمرزد.
«ستارالعیوب» است عیب ها را می پوشاند.
خواسته ایم که نسبت به گناهان، نافرمانی ها، لغزش ها و خطاهایمان، که به پوزش ایستاده ایم، «اقاله» داشته باشد و پوزش ما را پذیرا باشد.
در تیررس بلاها و آفات
گرچه بلا، برای دوستان است، ولی گاهی ظرفیّت انسان کم است و جاهلانه ناسپاسی می کند.
گرچه بلا، برای امتحان و آزمایش است، امّا شاید نتوانیم در پنجه این گرفتاریهای آزمایشی، صاف و سالم و پیروز، از امتحان به درآییم.
آفت ها، برای پندآموزی و ضررها، برای عبرت گرفتن است، بلا، هشدارباش است و آفت، بیدارباش.
گرفتاری ها، غفلت زدا و مصیبت ها، «یادآور» است، یادآور عجز و ضعف ما، و حاکمیت اراده و مشیّتی بالاتر و والاتر از آنچه ما داریم، که در کار جهان کارساز است.
امّا ظرفیّت ها کم است. همه، نمی توانند از آفات و بلیّات، تحلیلی درست بکنند. هرکس، در مقابل شداید «صبور» نیست.
بلا، گاهی انسانی را به کفر هم می کشد، بدبین می کند، از کوره در می بَرَد، در هاضمه وجودی انسان نمی گنجد.
حدیثی از امام علی علیه السلامداریم که «بلا و گرفتاری، برای ظالم ادب است و برای مؤمن، عبرت و تجربه است و برای انبیاء، درجه».[۳]
امّا اگر در معرض بلاها و آماج آفات قرار گرفتیم و ظرفیت آن را نداشتیم، شاید به گناهی دیگر بیفتیم.
در قرآن است که: وقتی انسان، مورد آزمایش قرار گیرد و وفور نعمت و کرم خدایی او را فرا گیرد، می گوید که خدا به من اکرام کرده است، ولی وقتی دچار تنگی معیشت و روزی اندک گردد، می گوید خداوند به من اهانت کرده و مرا خوار شمرده است.[۴]
امام صادق علیه السلام فرموده است.
«از پروردگارتان، عفو و عافیت مسئلت کنید. چرا که شما اهل بلاکشی و جزء مردان بلاء و آزمایش نیستید. اقوامی پیش از شما بودند ـ از بنی اسرائیل ـ که در راه ایمانشان با ارّه ها شقه می شدند تا تسلیم کفر شوند ولی دست از ایمان نمی کشیدند.»[۵]
البته، دچار بلا شدن، برای پالایش انسان و پخته شدن و تصفیه مؤمن، خوب است و هر که مقامش نزد خدا بیشتر باشد، ابتلاءاتش افزون تر است (البَلاءُ لِلوِلاءِ ـ بلا برای دوستان است)
اگر با دیگرانش بود میلی
چرا جام مرا بشکست لیلی؟
ولی آماج و هدف بلاها و آفت ها قرار گرفتن، گاهی ممکن است بیش از ظرفیّت و تحمّل انسان باشد و به کفر و عناد و گمراهی و بدبینی بکشد.
در پایان، با «آفات» هم آشنا شویم. از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است که:
آفت علم، فراموشی است،
آفت خرد، سفاهت است،
آفت عبادت، سستی است،
آفت سخاوت، منّت است،
آفت شجاعت، ستم است،
آفتِ زیبایی، خودپسندی و کبر است،
آفت حسب ونسب، افتخارکردن وفخر فروختن است،
و آفت دین، هواپرستی است.
منابع:
[۱] ـ نحل، آیه ۶۱.
[۲] ـ کهف، آیه ۵۸.
[۳] ـ انّ البلاء للّظالم ادبٌ وللمؤمنِ امتحانٌ وَ لِلأنبیاء درجهٌ بحارالأنوار، ج ۶۴ ص ۲۳۵.
[۴] ـ فاّما الانسان اذا ما اتَبلاُه…فجر، آیه ۱۵ و ۱۶.
[۵] ـ سفینه البحار ج ۲ ص ۱۰۶.
* برگرفته از کتاب «سینای نیاز؛ شرح دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان» به قلم نویسنده