اگر این سخن ناسنجیده و بیبنیاد را در کنار رویکرد فراگیر و پربسامدی همچون حضور پر رنگترِ روحانیان در مدرسهها، اشارهی چند هفته پیشِ معاون وزیر در سازمان مدرسههای غیردولتی مبنی بر راهاندازی مدرسههای پولی بوسیله حوزه علمیه، تاکید مقامهای دینی و سیاسی بر ناتوانی دستگاه آموزش و پرورش در پرورش نسلهای جوان در چارچوب ایدئولوژی مورد نظرشان و … بگذریم به یک نتیجه کلی میرسیم و آن نارضایتی ساختار سیاسی از شکست برنامههای سیاسی در آموزش و پرورش است؛ که شوربختانه اصرار بر همان روشها نهتنها آموزش و پرورش، نسلهای جوان، خانوادهها و جامعه بلکه ارزشهای مورد نظر ساختار سیاسی را در برابر آسییبهای چنین تصمیمهایی ناتوان کردهاست.
ناآرامیهای چند ماه گذشته در کشور و گسترش آن در شماری از مدرسهها و دانشگاهها، افزون بر به چالش کشیدن رویهی کنونی دستاندرکاران آموزشی و حاکمیتی، بررسی و واکاوی بینش، منش و خواست جوانان و نوجوانان، بهویژه دههی هشتادیها، بهعنوان موتور محرکه این رویدادها، زیر ذرهبین برده و تحلیل شرایط کنونی برای رهیافتی به آینده را بیش از پیش ضروری کردهاست.
یکی از مهمترین نمودهای این اعتراضات، مخالفت و تا اندازهای دلخوری بخشی بزرگی از نسلهای جوان و نوجوان با نمادهاییست که ساختار سیاسی با سماجت و بدون درک و تحلیل درستِ شرایط زمانی، نیازهای نسلی و شناخت مخاطب به آنان تحمیل کرده و اجازهی گفتوگو، اماواگر و پرسش از آنها را به نسلهای جوانِ کنونی ندادهاست؛ و البته که در این زمینه به نقدها و توصیههای دلسوزان و منتقدان این روند گوش نداده و نمیدهد.
برای نمونه رفتار و نگرش منفی برخی از این جوانان با روحانیت است. جدای از نگرشی که همه گرفتاریهای امروز ایران را ناشی از حضور روحانیان در قدرت میداند، سالهاست که دولتها و برخی از نهادهای حاکمیتی بر حضور روحانیان در مدرسه پافشاری میکنند. بیگمان بخشی از این اصرار ریشه در عدم شناخت این نسل دارد و پافشاری بر آن جایگاه این صنف را در میان دانشآموزان بیش از پیش به خطر انداخته و رویکرد احترامآمیز مردم نسبت به این صنف و این لباس را شکسته است.
این قلم پیش از رویدادهای چند ماه گذشته در این باره بارها هشدار داده بود و البته همچون بسیاری از هشدارهای دیگرِ منتقدان شنیده نشد! امروز و در حالی که گاهگاهی اهانت به صنف روحانیت دیده و شنیده میشود گروهی همچنان بر طبل پررنگ کردن روحانیان و ارزشهای حوزوی در مدرسه و فرآیند آموزش میکوبند و از سر ناآگاهی و عدم شناخت درستِ مدرسه و کلاس و معلم و دانشآموز، ریشهی بحرانهای پیچیده و چند لایه کنونی را ارتباط کمرمق روحانیان و آموزش مورد نظرشان در مدرسه میدانند. غافل از آن که چه بسا بخشی از دشواریهای کنونی حاکمیت از حضور افراطی این آموزههای مذهبیست که توانایی پاسخگویی به نیازهای مادی و غیرمادی نسلهای کنونی را ندارد و البته که مهمترین نماد این ناکارآمدی را روحانیان میداند.
آموزش و پرورش کاری پیچیده و چندین ساحتی است. این ویژگی نیازمند روشهای آموزشِ غیرمستقیم، متنوع و تا اندازهای برانگیزاننده و قابلِ پذیرش است. اصرار بر روشها و آموزههای گذشته الزاما پیامدهای کامیاب گذشته را در پی نخواهد داشت؛ به ویژه برای نسلهایی که یادگیریهای غیررسمی آنان گوی سبقت را آز آموزشهای رسمی ربوده و سالهاست که کتابهای درسی و آموزههای مدرسهای چندان گرهای از زندگی کنونی و آینده نوآموزان نگشوده و نخواهد گشود.
معلم و کارشناس آموزش*
4747