دلیل وجوب شایستهگزینی آن است که اگر نادانها و ناتوانها بر صدر نشینند و داناها و تواناها خانهنشین شوند، خواه ناخواه امور جامعه رو به عقب میرود. ناشایستهای که تشنه قدرت و زمامداری است طبعاً از دانایان کمک نمیگیرد تا مبادا ضعف خود را آشکار کند. شایستهها نیز معمولاً تن به همکاری با ناشایستهها نمیدهند و به این ترتیب روند جامعه خطرناک و رو به عقب میشود.
مسئولیتها در نگاه امام علی(ع) یک امانت است. بنابراین اگرکسی این امانت کمرشکن را بپذیرد در حالی که میداند از نگهداری آن ناتوان است و تواناییِ فردِ دیگری را نادیده بگیرد، در حقیقت به آن امانت خیانت کرده است. چنانکه پیامبر خدا (ص) نیز فرموده است: «هر کس زمامداری قومی را بپذیرد؛ در حالی که میداند در میان آنان کسی شایستهتر از او هم وجود دارد، به خدا و پیامبر و مسلمانان خیانت ورزیده است.»
این واقعیت را پیامبر خدا چنین تبیین فرموده است: «هرگاه امّتی زمام امور خود را به دست مردی بسپارد و در میان آنان، داناتر از او وجود داشته باشد، امورشان پیوسته رو به سقوط میرود، مگر آنکه به آنچه ترک کردهاند، باز گردند»؛ یعنی رو به شایستهسالاری بیاورند.
خدا نکند در جامعهای نادانها بر صدر نشینند و قدر ببینند، اما دانایان و نخبگان منزوی و ساکت شوند که این نشانهای از ارتجاع و بازگشت به عصر جاهلیت است. مگر مشکل زمان جاهلیت چه بود؟! در خطبهای که امام علی(ع) زمان جاهلیت و دوران بعثت را توصیف میکند، میفرماید: پیامبر در سرزمینی برانگیخته شد که دانشمندان به حکم اجبار لب فرو بسته بودند ولی جاهلان محترم بودند و گرامی: «عالِمُها مُلجَمٌ وجاهِلُها مُکرَمٌ». پیامبر آمد تا این اوضاع را بر هم زند و لذا بر شایستهسالاری تاکید کرد. اما بلافاصله پس از رحلت پیامبر(ص)، این اصل اساسی زیر پا گذاشته شد.
نخستین جمله از خطبه شقشقیه «أَمَا وَاللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی» (آگاه باشید که به خدا سوگند، فلانی جامه خلافت را به تن کرد؛ در حالی که میدانست جایگاه من نسبت به خلافت نظیر جایگاه محور سنگ آسیاب به آن است.) که با بکار بردن ادات تنبیه، سوگند جلاله و استفاده از حرف «لام» و کلمه «قَد» برای «تاکید» توسط امیرالمومنین(ع) همراه است. هشدار و سوگند امام برای این است که بگوید زیر پا گذاشته شدن اصل اساسی شایستهسالاری پس از رحلت پیامبر(ص)، آگاهانه انجام شد و از نگاه اسلام به زمامداری به عنوان امانتی کمرشکن به نگاه دنیاطلبانه عدول شد.
ممکن است کسی بپندارد که قصد امام در نخستین جمله خطبه شقشقیه، تاکید بر افضلیت و احقّیت خود و تبیین جایگاه منحصر به فردش نسبت به حکومت بوده است. اما چنین نیست؛ زیرا این مطلب از واضحات بوده و کسی، حتی خلفا و طرفداران آنها منکر آن نبودهاند. آنها نیز اذعان و اعتراف میکردند که علی(ع) برتر است، اما توجیه میکردند که مثلاً به علت جوانی یا شوخ بودن او یا کینه افراد و قبایل از سلحشوریهای امام در جنگهای زمان پیامبر مانع از موفقیت او میشود.
به نظر میرسد هشدار و سوگند امام برای تاکید بر این نکته اصلی بوده که تصدی خلافت در حالی بوده است که میدانستند من برای این کار شایستهترم. این گناه و بدعت و انحراف بزرگ است که امیرمومنان برای تبیین و اثبات آن خود را نیازمند این همه پافشاری دیده است.