قاعدتا اکثر قریب به اتفاق افرادیکه حتی به صورت گذری هم در مراسم سوگواری پیشوای سوم شیعیان حضور یافته باشند، این روایت را از زبان سخنرانان، ذاکران مصائب خاندان پیامبر اسلام و مداحان به صور گوناگون شنیدهاند. روایتی که از زاویه دروندینی به آثار احتمالی لقمههای حرام و ناپاک بر زندگی شخصی افراد و فرزندان آنها میپردازد و حال وهوای پس از مرگ آنها را هولناک ترسیم میکند.
این خردهروایت اما در لایههای زیرین خود میتواند واجد وجوهی فراتر از گفتمان دینی و مذهبی باشد. خردهروایتی که با بهکارگیری پارامترهای امروزین آسیبشناسی جوامع، توانایی ترسیم تصویری قرین با واقعیت از جامعه اسلامی در سال 61 هجری داشته باشد.
هنگامیکه حسینبنعلی(ع) در ظهر عاشورا درمییابد که سپاهیان کوفه حاضربه شنیدن سخنان او نیستند، هوشمندانه به نکتهای مهم اشاره میکند، او میگوید:« به سخنان من گوش نمیدهید؛ زیرا شکمهایتان از حرام پر شده است.» این جمله کلید اصلی حل معمای سقوط اخلاقی جامعه اسلامی در آن ایام است. نوه پیامبر اسلام احتمالا برای ثبت در تاریخ به صورتی کاملا همه فهم بزرگترین بیماری جامعه آن روز را فریاد میکشد. او با به کارگیری عبارت «لقمههای حرام»، از سفرهای بزرگ سخن میگوید که در راس آن حاکمان اموی و در دو طرف آن از بزرگان طوایف مختلف، فقها، قضات، تجار، فرماندهان لشگر، قهرمانان غزوات شش دهه گذشته تا بسیاری از مردم کوچه و بازار دمشق و کوفه نشسته بودند و اموال عمومی ساکنان امپراتوری بزرگ اسلامی را به یغما میبردند. اگر هم اختلافی وجود داشته نه بر سر مخالفت با اصل چپاول که بر سر رقابت برای دریافت اموال، اختیارات بیشتر یا امتیازات بزرگتر بود.
این سفره چنان وسوسهانگیز بود که کمتر کسی یارای برخاستن از پای آن را داشت، شاید بسیاری از افرادیکه پای این سفره نشسته بودند، در دل منتقد یزیدبنمعاویه وعلاقهمند به حسین، برادر و پدرش بودند، اما با یک دودوتای منطقی در مییافتند که در صورت اصلاح امور و برچیده شدن این سفره عملا امتیازات آنها برداشته شده و همه ساکنان امپراتوری اسلامی ازسرخس گرفته تا شمال آفریقا، فرصتی کموبیش برابر برای بهرهگیری از امکانات حاکمیت خواهند یافت. بسیاری از آنان به ویژه نزدیکان خاندان حسین نیز به خاطر داشتند که در دوره خلافت پدر او فرصت و امتیازی بیشتر از سایرین نصیب آنها نشده بود، آنان هرچند که حضور حسین در راس امپراتوری اسلامی را به سود کلیت نظام میدانستند، اما نیک میدانستند که این امر به سود جیبهای آنها نخواهد بود. در این فضا عنصر خشونت عریان و قدرت سرکوب حاکمان نیز بهانهای بزرگ برای رهایی آنان از عذاب وجدان احتمالی بود.
اگر بخواهیم با ادبیات روز به دوران حکمرانی یزیدبن معاویه بنگریم، میتوانیم این دوران را نمونه تیپیک فساد سیستمی بنامیم.
اصولا در فسادسیستمی بخش عمده اجزای سیستم از فساد موجود بهره میبرند و در برابر هر پارامتر جدیدی که خواهان اصلاح یا بازسازی سیستم باشد، مقاومت میکند. در این مواجهه، یا پارامترجدید در سیستم حل میشود یا درصورت عدم توان درحل کردن آن، با بسیج همه امکانات به مقابله با آن پرداخته و آن را پس میزند. این روند مخرب وبه شدت آسیبزا تا زمانیکه تعادل منافع به هم نخورده و توان سرکوب سیستم باقی باشد، ادامه مییابد.
حسینبنعلی به نیکی دریافته بود که ادامه این روند چه فردای تاریکی را برای جامعه ترسیم خواهد کرد. او نخواست یکی از شرکای ترسیم این تابلوی زشت وسیاه باشد. او از رانت، امتیاز و… گذشت و به فساد سیستمی «نه» گفت و جان شیرین در این راه گذاشت. حسین را میتوان نخستین قربانی مبارزه با فساد سیستمی، دستکم در تاریخ اسلام دانست.
*روزنامه نگار
2727