چهارشنبه ۲۸ اسفند:
کتاب خاطرات پس از مرگ ماشادو د آسیس را سال ۹۱ خواندم. امروز دوباره مرور کردم. نویسنده از وقتی میمیرد، خاطراتش را شروع میکند و برمیگردد به عقب تا تولد. اینبار هر کاری دوست دارد بکند، میکند. ما هم میتوانیم اگر بعد کرونا بودیم زندگی جدیدی را شروع کنیم.
آقای دعایی همیشه می گوید ما از خدا زیبایی یوسف خواستیم، صوت داودی به ما داد. منم دیدم امکانات موی میرزا کوچکخانی ندارم. تصمیم گرفتم موی زیدان را تقلید کنم. این بار هم سر و ریشمان را دادیم دست همسر.
از تلویزیون خودمون و از تلویزیون همسایه خیابانهای اروپا را میدیدم. این صحنههای خلوت و پلیسی را توی فیلمهای ترسناک آخرالزمانی هم نمیشد دید.
آقای رییسی. چه کار خوبی کردید که پیشنهاد عفو هزاران زندانی را دادید. بهترین فرصت قضایی برای استفاده از روزهای کرونایی بود.
یک چیز دیگه هم بگم آقای رییسی؟ شما بیایید وسط تلگرام را از فیلتر آزاد کنید. اپلیکیشنهای داخلی جواب نداد. مردم هم که توی قرنطینهاند. موبایل هم از دستشان نمیافتد. از امکانات تلگرام برای خبررسانی کرونا استفاده شود. اعصاب بههم ریخته مردم هم سر فیلترشکن خورد نمیشود.
با یکی از دولتیها حال واحوال می کردم. گفت برای خاطرات کرونایی زنگ زدی. گفتم نه بابا. ولی هیچی نگفت. مثل مصاحبه آقای روحانی در پایان دولت امروز باهام حرف زد. از سال پر افتخار نود و هشت تعریف کرد.
ما توی خانه با لوازم اولیه سبزه انداختیم. سبز شده ولی کچلطوری. فرهنگ ایرانی را پاس داشتیم حتی در عصر کرونا.
هم در قم و هم در مشهد دونفری که تظاهرات را سازماندهی کرده بودند کلیپ اعتراف منتشر کردهاند. خیلی سریعتر از من. یک شبه هدایت شدند. مملکت صاحب دارد.
نه که بخواهم بکِشم. ولی مسئولین بررسی کنند توی این ایام تنهایی و دلتنگی واقعا سیگار و قلیان برای امر کرونا بده؟ این از مشکلات مهم است که اگر بگویند بد است، خانوادههای زیادی از هم پاشیده میشوند. نگید نگفتی.
مشهدیها پیشنهاد دادند که دم دروازه بپرسید: «آق میرزاتون چیکارهی خوسورتان مره. خوشتان کیش مره». اگر بلد بود بذارید بیاد. مشهدی اصیله. اینم برا همشهریها.
* منتشر شده در کانال شخصی