این روزها و با فرا رسیدن انتخابات میان دوره ای، آمریکایی ها به طور فزاینده ای در مورد جنگ داخلی صحبت می کنند. در ماه آگوست، پس از یورش افبیآی به خانه دونالد ترامپ در فلوریدا، ارجاعات توییتر به «جنگ داخلی» 3000 درصد افزایش یافت. حامیان ترامپ بلافاصله به اینترنت رفتند و در توئیتر تهدید کردند که در صورت متهم شدن ترامپ، جنگ داخلی آغاز خواهد شد. یکی از حسابها نوشته است: «آیا هنوزبه ساعت جنگ داخلی نرسیده ایم؟»؛ دیگری گفت: برای قیام آماده شوید. لیندسی گراهام، سناتور جمهوریخواه از کارولینای جنوبی گفت: اگر ترامپ متهم شود، «شورش در خیابانها» رخ خواهد داد. خود ترامپ پیشبینی کرد که اگر درجه حرارت کشور پایین نیاید، «اتفاقات وحشتناکی رخ خواهد داد». شاید نگرانکنندهتر، آمریکاییها در هر دو طرف شکاف سیاسی به طور فزایندهای اظهار میکنند که خشونت موجه است. در ژانویه 2022، 34 درصد از آمریکاییهای حاضر در نظر سنجی گفتند که گاهی اوقات استفاده از خشونت علیه دولت اشکالی ندارد. هفت ماه بعد، بیش از 40 درصد گفتند که معتقدند جنگ داخلی حداقل تا حدودی در 10 سال آینده محتمل است. دو سال پیش، هیچ کس در مورد جنگ داخلی دوم آمریکا صحبت نمی کرد. امروزه رایج است.
این ها بخشی از مقاله تحلیلی و بلند روزنامه گاردین انگلیس به قلم باربارا والتر، افسر سابق سازمان سیا درباره افزایش احتمال وقوع جنگ داخلی در آمریکا است. این روزنامه چپ گرای انگلیسی در این گزارش نوشته است: در صورت بروز جنگ داخلی دوم در آمریکا، چندین گروه شبه نظامی کوچک در سراسر آمریکا پراکنده خواهند شد که هدف آنها ترور غیرنظامیان و عمدتاً گروههای اقلیتی مثل همجنسگرایان، رهبران مخالفان، کارمندان فدرال و قضات خواهد بود. والتر معتقد است در چنین شرایطی دموکراتها و جمهوریخواهان میانه رو به اتهامات ساختگی زندانی میشوند، کلیساها و کنیسههای سیاه پوستان بمباران میشود و عابران پیاده توسط تک تیراندازها در خیابانها مورد هدف قرار میگیرند. والتر میگوید هدف از این اقدامات کاهش قدرت دولت فدرال، تضعیف کسانی که از آن حمایت میکنند و همچنین ترساندن گروههای اقلیت و مخالفان سیاسی است.
افراط گرایان چگونه جنگ داخلی را راه می اندازند؟
والتر در ادامه این مقاله به تشریح چگونگی آغاز جنگ داخلی می پردازد و می نویسد: آمریکا هنوز وارد جنگ داخلی نشده است. اما گزارشی که در سال 2012 توسط سازمان سیا درباره شورش ها از طبقه بندی خارج و منتشر شد، نشانه های آن را آشکار کرد. بر اساس این گزارش، زمانی که خشونت مداوم توسط افراط گرایان فعال به یک امر عادی تبدیل می شود، یک کشور در حال تجربه یک شورش آشکار است. در این مرحله، افراطگرایان خشن از سلاحهای پیچیدهای مانند بمبهای دستساز استفاده میکنند و شروع به حمله می کنند، نه فقط به افراد؛ بلکه به زیرساختهای حیاتی (مانند بیمارستانها، پلها و مدارس). این حملات همچنین شامل تعداد بیشتری از جنگجویان می شود که برخی از آنها تجربه رزمی دارند. بر اساس این گزارش، اغلب شواهدی از “نفوذ شورشیان به داخل ارتش، پلیس و سرویس های اطلاعاتی و منهدم ساختن آنها از درون به دست آمده است».
در این مرحله اولیه از جنگ داخلی، افراط گرایان در تلاشند تا مردم را مجبور به انتخاب یکی از طرف ها کنند. آنها تلاش می کنند به شهروندان ثابت کنند که دولت نمی تواند آنها را ایمن نگه دارد یا مایحتاج اولیه آنها را تامین کند. هدف این است که با تحقیر دولت و حمایت فزاینده از اقدامات خشونتآمیز، جنگ داخلی گستردهتری برانگیزند.
دو عاملی که کشورها را به جنگ داخلی می کشاند کدامند؟
کارشناسان جنگ داخلی می دانند که دو عامل کشورها را در معرض خطر بالای جنگ داخلی قرار می دهد. ایالات متحده یکی از این عوامل خطر را دارد و به طور خطرناکی به دومی نزدیک است. هیچ یک از عوامل خطر از 6 ژانویه (حمله طرفداران ترامپ به کنگره) کاهش نیافته است. اولی دسته بندی و جناح گرایی مبتنی بر قومیت و نژاد است. این زمانی اتفاق می افتد که شهروندان یک کشور خود را نه بر اساس یک ایدئولوژی مشترک بلکه بر اساس المان های هویت قومی، مذهبی یا نژادی در احزاب سیاسی سازماندهی می کنند. دومین عامل آنوکراسی (شبه دموکراسی) است. این زمانی است که یک حکومت نه کاملاً دموکراتیک است و نه کاملاً خودکامه؛ بلکه چیزی در این بین است. جنگ های داخلی تقریباً هرگز در دموکراسی های کامل، سالم و قوی اتفاق نمی افتند. همچنین به ندرت در حکومت هایی که استبدادی کامل هستند اتفاق می افتند. خشونت تقریباً همیشه در کشورهای میانه رخ می دهد – کشورهایی که دارای شبه دموکراسی ضعیف و بی ثبات هستند. آنوکراسی و جناح گرایی ترکیبی بسیار خطرناک است.
سفیدپوستان در خطرند؛ هرکه در خطر است به خشونت روی می آورد
این مامور سابق سیا در این مقاله می افزاید: ما همچنین می دانیم چه کسانی تمایل به شروع جنگ های داخلی دارند، به ویژه جنگ هایی که بین گروه های مختلف قومی، مذهبی و نژادی درگیر می شوند. این نیز برای ایالات متحده خوب نیست. گروه هایی که به خشونت متوسل می شوند فقیرترین گروه ها یا تحت ستم ترین گروه ها نیستند. آنها گروه هایی هستند که زمانی از نظر سیاسی مسلط بوده اما در حال از دست دادن قدرت هستند. این از دست دادن موقعیت سیاسی است – احساس رنجش از اینکه آنها جایگزین می شوند و هویت کشورشان دیگر متعلق به آنها نیست – که این گروه ها را برای سازماندهی ترغیب می کند. امروز، حزب جمهوری خواه و پایگاه رای دهندگان سفیدپوست مسیحی آن، در نتیجه تغییرات جمعیتی، موقعیت مسلط خود را در سیاست و جامعه آمریکا از دست می دهند و احساس خطر می کنند. سفیدپوستان با کندترین رشد جمعیتی در ایالات متحده روبرو هستند و تا حدود سال 2044 دیگر اکثریت جمعیت را تشکیل نخواهند داد. وضعیت آنها همچنان رو به کاهش است زیرا آمریکا چند قومیتی، چند نژادی و چند مذهبی می شود و نتیجه آن افزایش نارضایتی و ترس از آنچه در پیش است خواهد بود. مردمی که در 6 ژانویه به کنگره یورش بردند، معتقد بودند که آمریکا را از این آینده نجات میدهند و در این مبارزه کاملاً توجیه میشوند.
منبع: گاردین
4949