در دوره جدید مدیریت شهری برخی اتفاقات خوب در حال رخ دادن است که باید در ابتدا به آنها اشاره کرد. از جمله اتفاقات خوب مدیریت شهری در دوران حاضر این است که شهرداری تصمیم گرفته یک خزانه واحد تشکیل بدهد تا انضباط بیشتری را در شهرداری حاکم کند. این اقدام در راستای شفافیتی که شورای پنجم دنبال می کرد می توان قرار داد و احتمالا باعث کارامدی بیشتری می شود.
توجه به رفاه نیروهای شهرداری و بدنه مدیریت شهری هم از جمله اولویتهای مدیریت شهری این دوره است که نکته مثبتی تلقی می شود.
اما
با توجه به مشکلاتی که شهر تهران دارد و مشکلاتی که مدیریت شهری در ایران دارد انتظار این بود که شورای حاضر با توجه به شناخت و تجربه ای که از مدیریت شهر دارند بتوانند قاطعانه تر و سریعتر عمل کنند ولی این اتفاق رخ نداد.
در حکمرانی خوب سه رکن را قائل هستیم. بخش خصوصی، نهادهای مدنی و نهادهای عمومی و حاکمیتی. این سه رکن در همکاری با یکدیگر می توانند حمکرانی خوب را می توانند محقق کنند که پیامدهایی از جمله شفافیت، کارامدی، قانونمداری و برخی دیگر نتایج میشود. متاسفانه شورا و شهرداری به این سمت حرکت نکردند بلکه الگویی که دنبال می کنند، همانی است که در دوره آقای احمدی نژاد در شهرداری تهران اعمال شد، یعنی روشهای پوپولیستی مانند «قرار خدمت» که به نظر می رسد دور زدن نهاد عمومی و ساختارهای قانونی برای پاسخدهی به مطالبات شهروندان است. اگر ما نهادی را ایجاد کردیم که کارکردش پاسخگویی به شهروندان باشد، اگر این نهاد مشکلاتی دارد باید مشکلات را رفع کنیم تا بتواند کارکرد خود را به درستی انجام دهد ولی وقتی ما این نهاد را دور می زنیم و خودمان مستقیما به سراغ شهروندان می رویم تا مشکلاتشان را بشنویم و شخصا حل کنیم، باعث حل مساله ناکارامدی آن نهاد ابتدایی نمی شود بلکه نوعی جنبه پوپولیستی پیدا می کند که عموما در دوره آقای احمدی نژاد اعمال می شد.
شورا نیز تا اینجا بسیار منفعلانه عمل کرده و فاقد هر نوع ایده ای برای اداره شهر تهران است. مشکل شورا نظارت نکردن یا تذکر ندادن نیست، اتفاقا تذکرات زیادی می دهند و اعضای شورا بازدیدهایی از شهر دارند که اقدامات روزمره و معمول در ادوار شوراست. مشکل اساسی شورای شهر این است که ایده منسجم و مشخص برای برطرف مشکلات شهر ندارد.
اگر بخواهیم این ایده را در شعار آقای شهردار که مطرح کردند تهران، کلانشهر الگوی جهان است، اگر شورا هم بر این شعار وفاق و وحدت نظر دارد، می بینیم این ایده یک بار در سال ۱۳۸۵ در سند تهران ۱۴۰۴ مطرح شده و قاعدتا باید تا ۱۴۰۴ محقق شود. آیتمهای آن سند عملا در طی بازه زمانی ۱۵ ساله اخیر محقق نشده اند. مثلا درباره آلودگی هوا گفته شده کیفیت هوای تهران تا ۱۴۰۴ به سطح استانداردهای جهانی برسد. بیایند بگویند طی این ۱۵ سال –که ۴ سالش در دست اصلاحطلبان بود- چقدر کیفیت هوا بهبود یافته و به اهداف سند تهران ۱۴۰۰ نزدیک شدیم؟ بعد هم بگویند در طی ۴ سال آینده چه می خواهند کنند؟
مشکل بزرگتر این است که وقتی می گوییم می خواهیم الگوی جهان اسلام شویم، بر اساس کدام شاخصها این حرف را می زنیم؟ تصور ما از شهر الگو چیست و شاخص الگوبودن کدام است؟ شما در جهان اسلام، ابوظبی، ریاض، کویت و بسیاری شهرها را داریم که شاخصهای شهری شان با ما بسیار فاصله دارد. اگر بگوییم تهران می خواهد الگوی شهر در جهان اسلام باشد، بر اساس کدام شاخصها می گوییم؟ برنامه ریزی عملیاتی رسیدن به این شاخصها کدام است؟ اصلا چه کسی گفته این مسایل، شاخص باشد؟ هیچ پاسخی به این پرسشها نداریم و فاقد هرگونه برنامه ریزی عملیاتی هستیم. صرفا این یک شعار است که مانند سند تهران ۱۴۰۴ که در سال ۸۵ تصویب شد و سرنوشت آن مشخص نشد.
*جامعه شناس سیاسی
۲۳۵۲۳۱