«هشتاد میلیون، یک ملت، یک ضربان»؛ این عبارت شعار تیم ملی برای جام جهانی روسیه و جام ملتهای امارات بود. اما با اتفاقاتی که در یک سال گذشته پیرامون تیم ملی اتفاق افتاده، ضربان تیم ملت هشتاد میلیونی، کندتر از هر زمان دیگری میزند. تیم ملی برای صعود بدون قید و شرط به دور نهایی انتخابی جام جهانی باید از دو پیچ سخت و خطرناک بحرین و عراق عبور کند و کوچکترین لغزشی از سوی یوزهای خسته باعث سقوط آنها به ته درهای میشود که کارلوس کیروش و تیم فنی او هشت سال برای خارج شدن از آن خون دل خوردهاند.
به لیست فرصتهایی که از سال گذشته تا امروز از دست رفتهاند که نگاه کنیم، ضربان کندتر از گذشته هم میشود. فرصتها و زمان زیادی برای مذاکره با رنار، پیتزی، کلینزمن، فنمارویک و لوپتگی از دست رفت و درنهایت به مارک ویلموتس شکست خورده رسیدیم. مردی که در مدت کوتاهی که با ما کار کرد، نشان داد که ارزش چندانی برای کیفیت کاری خود قائل نیست و بیش از هر چیزی به پول فکر میکند. مدیران ورزشی ما بدون بررسی دقیق از لقب عجیب «معمار نسل طلایی بلژیک» استقبال کردند، اما برای کسانی که در کار خود به فلسفه میاندیشیدند و لقبهای اینچنینی نداشتند ارزشی قائل نشدند و فرصتهای مهم از دست رفتند.
بعد از جدایی ویلموتس هم مدیران ورزشی بین انتخاب دیبیاسی -شخصی که آلبانی را به تنها تورنمنت بزرگ تاریخش یعنی یورو ۲۰۱۶ برد- و دیگر گزینههایی که در داخل ایران کار کرده بودند، تردید کردند و درنهایت به اسکوچیچ رسیدند. به گزینهای که شاید نسبت به گزینههای داخلی دیگر بزرگتر باشد، اما نسبت به گزینههای خارجی دیگر کوچکتر است. مردی که شاید بهترین لقب برای او «معمولی مجهول» باشد. چراکه اسکوچیچ با تیمهای بیستاره ملوان و صنعت نفت آبادان نتایج بسیار خوبی گرفته، اما در امتحان فولاد ضعیف ظاهر شده. او با خونه به خونه بهطور میانگین بیش از ۲ امتیاز گرفته، اما نتوانسته از لیگ یک صعود کند. کنار هم قرار گرفتن تکههای این پازل در ذهن باعث میشود نسبت به او احساسات دوگانهای داشتیم باشیم.
اما برآیند کلی نشان میدهد که ما برخلاف سالهای گذشته در حال حاضر بین زمین و هوا معلق هستیم. واقعیت این است که پردههای پیوسته نمایش جذابمان بیشتر از هر زمان دیگری از هم گسیخته شده و قسمتهای مختلف نمایش تیم ملیمان دیگر هیچ ربطی به هم ندارد. همه این اتفاقات در مجموع کاری کرده است که ضربان ملت هشتاد میلیونی کند بزند.
۲۵۵ ۴۳