بهروز غریبپور
شبی دود خلق آتشی برفروخت / شنیدم که بغداد نیمی بسوخت/ یکی شکر گفت اندر آن خاک و دود/ که دکان ما را گزندی نبود
…در زمانهای که سعدی در بوستان و در باب اول در عدل و تدبیر این اندیشه گهربار را میسرود و میفرمود: پسندی که شهری بسوزد به نار / اگرچه سرایت بود برکنار
نه تشکیلاتی برای همدردی جهانی بود و نه بوق و کرنای رعایت حقوق بشر؛ بنابراین حضرت سعدی نه تنها در این باب و نه تنها در بوستان بلکه در گلستان هم در نقش یک انسان دوراندیش و دورنگر بر بنیاد یک اندیشه آسمانی از زمین و مردمان میگفت و قرنها بعد به جای تقدیر از او و تخصیص برنامههای مفصل و عمیق او را، آن هم از زبان یک جاسوس به عنوان نماینده تفکر تقابل با ایران معرفی میکنند و هر چه فریاد میکشند و مینویسند تا بلکه گوشی در صدا و سیمای ملی بشنود، شوربختانه در بر همان پاشنه پیشین میگردد: ناشنوایی عمدی. نادیده گرفتن بخشی قابل توجه از مردم که آرایی مخالف تهیهکنندگان و نویسندگان صدا و سیما دارند، رویهای است که سالهاست آغاز شده و هر روز نمونههای متعددی از آن دیده میشود. جالب این است که همین سیمای ملی، متکی بر آمار و رایگیری یک برنامه را به عنوان برنامه برگزیده مردم معرفی میکند و پس از آن همان برنامه را متوقف و به دیار عدم میفرستد! آیا در همین ماجرا عقل و درایت و فراتر از آن دوراندیشی نسبت به آینده یک رسانه ردی و اثری هست؟ اگر هست و ما نمیدانیم یکی به جامعه مخاطبان توضیحی بدهد: آیا در اینجا میزان رای ملت در نظر بوده یا نبوده؟… و من ماندهام که معیار چیست؟ دورنما کدام است؟ فرمان در دست کیست: این ماجرای کوسه و ریش پهن تا کجا ادامه دارد و ناچارم از زبان سعدی و گلستان باب دوم در اخلاق درویش بگویم:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کین ره که تو میروی به ترکستان
و ناامیدانه به تصمیمگیران صدا و سیما توصیه بکنم که اگر این یکسویه نگری را ادامه دهید، مصداق این گفته نغز و علیالدوام حضرت سعدی خواهید شد.
اعتماد