«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَیٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»
برادر نازنینم محمدسرور رجایی دنیا را وداع گفت. در طول نزدیک به بیست سال آشنایی، چیزی جز صفا و صداقت و همت و آرمانخواهی از او ندیدم. حضور شیرین و الهام بخش او در میان فعالان فرهنگی انقلاب اسلامی یادآور پیوندهای عمیق ملتی بود که خطکشیهای استعماری، آنها را از هم جدا خواسته و ساخته است.
ظهرها که در حسینیه هنر به امامت میایستاد، انگار زیر نگاه حضرت ربوبی صف کشیده بودیم که از جمله، پیوند تاریخی و فرهنگیمان را با هم و با ملکوت تازه کنیم.
غریب بود و آشناتر از بسیاری مدعیان، به فرهنگ اسلامی و انقلابی. تلاش بی ادعا ومؤمنانهاش برای ثبت خاطرات رزمندگان و شهدای افغانستانی دفاع مقدس و شهدای ایرانیِ جهاد افغانستان، کار ممتازی است که هرچه بگذرد، قدرش بیشتر شناخته خواهد شد.
از روزنامهنگاری و پژوهش و تاریخ شفاهی تا نویسندگی و فیلمسازی در کارنامهاش هست و عمدتا در موضوعات بدیع و بکری که پیش از او کمتر کسی به فکرشان بود.
در عین تواضع و بی ادعایی، بر خلاف بسیاری از ما مدعیان، بود و نبودش فرق داشت.
در قصه مردم فارسی زبان منطقه؛ حالا او “یکی بود”ی است سرشار از خاطراتِ الهامبخشِ شهیدان؛ و “یکی نبود”ی حسرتبار و دریغانگیز از همت شاهدان و راویان.
گزافه نیست اگر این راوی مخلصِ شهدای غریب را، از حیثِ فعالیتها و دغدغههای روایت فتحیاش؛ آوینی افغانستان بنامیم.
سرفصلهایی که او با کار مخلصانه و پیگیرِ خود در ادبیات دفاع مقدس و مطالعات بینالملل انقلاب اسلامی گشوده است، منحصر به فرد است و رهرو میطلبد.
مصیبت سنگین فقدان وجود نازنینش، مرهمی بهتر از پیگیری دغدغههای مبارکش و در اهتزاز نگه داشتن پرچمی که او برافراشت، ندارد.
به حق روز عزیز غدیر، انشاالله نامش در زمره موالیان صادق امیرمومنان علیه السلام، ثبت شود و با دوستان غریب شهیدش خصوصا شهید دکترموسوی گردیزی که به زودی خاطراتش به روایتِ رجایی عزیز منتشر خواهد شد؛ محشور باشد.
خدا در این داغ تلخ، به ما صبر بدهد و به خانواده گرانقدر و همراه و صبورش بیشتر.
غفرالله له و لنا.
/6262