برای بسیاری از منتقدانش، مورینیو یک مربی مغرور، خودخواه و یکدنده است اما در مستند «همه یا هیچ تاتنهام هاتسپر» تصویر دیگری از او ارائه میشود و این شاید مهمترین دستاورد این اثر باشد؛ تبدیل مورینیویی اسنوب و خودخواه به مورینیویی همراه و دلسوز، شوخطبع و البته همچنان مغرور! دقیقا همان کاری که مستند «همه یا هیچ منچستر سیتی» انجام داد و گواردیولایی دیگر را روایت کرد.
در نظر برخی از مخالفان مورینیو، نمایش رفتار و حرکاتش مقابل دوربینهای زمین بازی یا حتی کنفرانسهای خبری شبیه به نمایش یک بازیگر دماغسربالا و کمی هم حرصدربیار است، بازیگری که برایش مهم نیست تماشاگران صحنه تئاترش چه فکری درباره او میکنند چون او همانی است که باید باشد و در لایه پنهانی رفتارش این پیام را مثل یک سیلی به صورت مخالفانش میکوبد؛ «همینه که هست!» اما این سریال وجهه دیگری از این بازیگر را هم عیان میکند که سبب جذابیت بیشترش میشود؛ اراده، اطمینان، مدیریت بحران، همدلی، مسئولیتپذیری، رفاقت و واقعنگری، همراه با چاشنی زیادی از انگیزه و تصویرسازی از موفقیت. عواملی که یک تیم را از رده چهاردهم جدول لیگ با هفت برد پیاپی به ردههای بالاتر رساند. احتمالا اگر مصدومیت پشت سر هم بازیکنانی مثل هری کین، سونگ میون هین، هوگو لوریس نبود، موفقیت بیشتری نصیبش میشد.
«همه یا هیچ» در ادامه سریهای قبلی این سریال توسط آمازون تهیه شده و تاتنهام را در یکی از بحرانیترین دوران تاریخیاش به تصویر کشیده، زمانی که به دلیل نداشتن امتیاز کافی به عنوان یکی از قویترین تیمهای انگلیسی در شرف پرت شدن از جدول شد و با تصمیم مدیران باشگاه، جوزه مورینیوی طرد شده از منچستر یونایتد، جایگزین پوچتینو میشود.
در مستند تاتنهام، برخلاف سری قبلی (همه یا هیچ منچستر سیتی، همه یا هیچ دالاس کاوبوی)، تمرکز کمتر و احتمالا عامدانهای بر روشهای پیروزی یا علل شکست، تاکتیکها و ترفندهای بازی بازیکنان، شده و در مقابل، با نشان دادن تلاشهای انگیزشی مربی، بازیکنان و مدیران باشگاه، وجهه دیگری از عشق آنان را به فوتبال عرضه میکند. سازندگان مثل سریهای گذشته روشی محتاطانه برای روایت در پیش گرفتهاند و از نامهربانیهای این حرفه و سیاهیها و پشت پردههایش و … حرفی نمیزنند. «همه یا هیچ» درس تاکتیکی ندارد، رازهای مربیگری مورینیو برملا نمیشود و کل پیام این مجموعه، به تلاشهای فردی اهالی باشگاه شیک و مجهز و آرام تاتنهام محدود میشود، به مورینیویی که انگار روانشناسی در خونش جاری است، میداند با بازیکنان چگونه رفتار کند، به آنها انگیزه و روحیه مضاعف تزریق کند تا برنده میدان باشند، چه زمانی حریف را غافلگیر کند و در کنار همه اینها حرکات اشتباه افراد تیمش را زیر نظر بگیرد و تحلیل کند! این مستند مصداق بارز جمله زلاتان درباره مورینیوست؛ «انگار مورینیو مقدار زیادی آدرنالین به ما تزریق کرده بود و ما را مثل حیوان هاری کرده بود که احساس میکردیم او برای ما هر کاری میکند، پس ما هم باید در زمین به خوبی جواب او را بدهیم.» او از بازیکنانش سه اصل مهم در زندگی را میخواهد؛ شجاعت، صداقت و اهمیت به دوست و خانواده.
گرچه تمرکز این سریال بر شخص مورینیو است، اما گاهی دوربین این مستند بدون دلیل قانعکنندهای، سراغ بازیکنان دیگر هم میرود تا مشق شبش را نوشته باشد و وفای عهد کرده باشد! و متاسفانه مثل سریهای پیشینش جذابیتهای ریز و پر چاشنی این حرفه را در نظر نمیگیرد. هری کین، دله علی، اریک دییر، سون میونگهین، لوکاس مورا، موسی سیسوکو و حتی بازیکن فروخته شده به اینترمیلان؛ کریستین اریکسون و مدیر باشگاه تاتنهام، دنیل لوی، در این سریال نقشهای پررنگی دارند. تام هاردی به عنوان نریتور، در طول سریال با قصه همراه میشود و به همین دلیل هم نسبت به بنکینزلی (نریتور سری منچستر سیتی) موفقتر است. در نهایت این سریال برای همه فوتبالدوستان مثل ورق زدن یک آلبوم عکس فوتبالی پر خاطره از فراز و نشیبهای سال گذشته تا امسال و درگیری فوتبال دنیا با کروناست.
بررسی تفاوتهای باشگاههای خارجی و ایرانی و مدیران و بازیکنان و مربیها هم بماند برای فرصتی دیگر!
۵۷۵۷