نویسنده، تحصیلکرده آمریکاست اما حاضر نشده گرینکارت بگیرد و برای خدمت به کشور، به وطن برگشته است. آنجا با همسر آیندهاش آشنا میشود و بر اساس فرمول طلایی او (حاوی دو عنصر: نبوغ کارآفرینانه و زد و بندهای سیاسی پشت پرده) چند پروژه میلیاردی اجرا میکنند. چند سال بعد، اگرچه از یکدیگر طلاق میگیرند اما همکاری خود را ادامه میدهند. همسر سابق او در نیمه سال ۲۰۱۷ توسط گارد سرخ ربوده میشود و تمام مقاماتی که از صدقه سرِ او به جایگاهی رسیده بودند، حتی حاضر نمیشوند جواب تلفن خانواده او را بدهند، چه رسد به آن که مایه بگذارند و پیگیری کنند.
«رولت سرخ» با ذکر جزئیات، چگونگی شکلگیری قشر نخبگان کمونیست را مبتنی بر رازداری، ترس و پیوندهای خانوادگی شرح میدهد.این کتاب از سوی مجله اکونومیست و روزنامه فایننشال تایمز، کتاب سال ۲۰۲۱معرفی شده است و سایر رسانههای غربی در تبلیغ این کتاب میگویند: «کتابی که چین کمونیست نمیخواهد، آن را بخوانید». بدون شک چنین تبلیغاتی برای این کتاب، بیارتباط با رقابتهای ژئو استراتژیک اردوگاه غرب با چین، نیست اما چنین گزارهای به معنای دروغ بودن محتوا نیست. به عبارت بهتر ممکن است چنین خاطراتی، یکطرفه یا اغراقآمیز باشد اما نمیتوان گفت سرتا پا دروغ و دسیسه استکبار جهانی علیه یک حکومت است.
حزب کمونیست چین از دهه۸۰ میلادی( دوره دنگ شیائوپینگ) شروع به اصلاحاتی کرد و بهویژه در سالهای پایانی قرن گذشته و دهه ابتدایی قرن حاضر، حیرتآفرین شد. چنین رشد پرشتابی آن هم در یک نظام بستهی سوسیالیستی مستلزم پذیرش فساد بود.
این کتاب پر از مثالهایی از خانواده مقامات (اعم از همسر، فرزند، داماد و نوه) است که در فسادی سیستماتیک به دنبال مالاندوزی میلیاردی و به تبع آن تغییر الگوی مصرف در زندگی شخصیاند، به نحوی که ثروتمندان درجه یک نظام سرمایهداری هم در چنین مدل زندگی، کم میآورند.
ویتنی(همسر نویسنده) با شمّی قوی، مقامات آیندهدار را شناسایی میکرد و به آنان و همسرانشان نزدیک میشد؛ مهمانیهای باشکوه ترتیب میداد؛ هدیههای گرانقیمت تقدیم میکرد؛ آنان را به سفرهای لوکس در آن سوی مرزها میبرد و امضای طلایی میگرفت. همسر نخست وزیر (دومین مقام چین) یکی از آنان بود که در قراری نانوشته ۳۰ درصد از سهم همه پروژهها را برای او منظور کرده بودند؛ هرچند پس از افشاگری روزنامه نیویورکتایمز در ۲۰۱۲ مجبور شد همان را هم ببخشد. حزب کمونیست چین با فیلتر کردن وبسایت نیویورک تایمز، واکنش نشان داد و سخنگوی وزارت امورخارجه چین، این روزنامه را متهم به سیاهنمایی کرد.
مقامات چین دو دستهاند. یا فرزند یکی از اعضای حلقه مائو یعنی فرزند یکی از پیشگامان انقلاب کمونیستیاند (نظیر شیجینپینگ، رهبر فعلی) و یا به صورت خودساخته یا با روابط، مدارج حزبی یا دولتی را بالا آمدهاند. فرزندان دسته اول (و در واقع نوههای سران انقلاب) که اینک سنین جوانی را میگذرانند موضوع اصلی این کتاباند. کار اصلی این آقازادگان سرخ، کارچاقکنی است؛ برای این و آن مجوز میگیرند و در ازای این خدمت، شریک پروژه میشوند یا نقدا تسویه حساب میکنند.
در کارزار ضد فسادِ شی جینگ پینگ در فاصله سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۲۰ ، یک و نیم میلیون مدیر (از دو میلیون و هفتصد هزار نفر) محکوم شدند. در این میان، هفت رهبر عالیرتبه حزب و 24 ژنرال ارتش دیده می شوند؛ هرچند عمده این عالیرتبگان، از جناحهای رقیبِ جنابِ شی بودهاند و این شائبه را تقویت میکرد که بهانهای برای تسویه حسابهای جناحی باشد. ادامه کارزار فسادستیزی میتوانست بر اقتصاد و بر روحیه بوروکراتها تاثیر بسیار منفی بگذارد. افراد به قدری از بازخواست شدن میترسیدند که عملاً ترجیح میدادند هیچ تصمیمی نگیرند و لذا این کارزار کمرنگ شد.
نویسنده به عکس ثروتمندانی که در قالب نصیحت، خودنمایی میکنند و همه ثروت خود را نتیجه هوش و سختکوشی خود معرفی میکنند صادقانه میگوید: ثروتمندان، بیش از هوش، شانس دارند.
کتابی خوشخوان که به مدد ترجمه روان بیژن اشتری، خواندنیتر شده است. این کتاب در قطع پالتویی با کاغذ بالک در ۴۳۴ صفحه، جلد گالینگور و به قیمت ۲۲۰ تومان هزار منتشر شده است و با این قیمت، بیشتر به درد هدیهگرفتن میخورد!
برگرفته از کتاب:
– نوه جیانگ زمین (رهبر سابق حزب) که یک آقازاده سرخ بود در بیست و چند سالگی دنبال تاسیس یک شرکت خصوصی با سرمایه یک میلیارد دلار بود. پدر این آقازاده (یعنی فرزند جیانگ زمین) پیشتر با تاسیس یک شرکت، ماموریت انحصاری نصب هزاران کیلومتر فیبرنوری را به دست گرفته بود.
– اگر شما به اتهام فساد مالی در چین دستگیر شوید عاقلانهترین کار این است که حرف زیادی نزنید. حزب کمونیست چین، رفتار و عملکرد مشابه مافیا دارد. حزب هم مثل مافیا «پیمان سکوت» خاص خودش را دارد.
– این پسران و دختران خانوادههای سرخ همچون یک حکومت موروثی عمل میکنند. آنها در درون محافل بسته خودشان ازدواج میکنند.
– آقازاده بودن حتی در مجازات هم تفاوت دارد. یک مقام فرودگاهی که متهم به اختلاس ۱۵ میلیون دلاری شده بود با وجود عودت آن پول به خزانه دولت، اعدام شد و همان زمان مدیرعامل شرکت نفت و پتروشیمی چین که ۲۸ میلیون دلار را بالا کشیده بود فقط به زندان رفت، چون فرزندان یکی از نسل اولیهای انقلاب کمونیستی بود.
– ارتش رهایی بخش خلق در انواع فعالیت های اقتصادی، از تولید دارو تا تولید مشروبات الکلی، فعال بود. ارزش امپراتوری تجاری نیروهای مسلح، سر به میلیاردها دلار میزد.
– از طریق کانالهای خبری مطلع میشد فلان شرکت در برنامه قبلی قصد دارد بزودی سهام خود را در بازار بورس عرضه کند. او سپس ترتیبی میداد تا پدرش از این شرکت بازدید کند. ویسنتون همزمان به روسای شرکت پیام میداد که آماده است سهام آنها را قبل از عرضه به بازار بورس بخرد. بازدید نخست وزیر از آن شرکت حاوی این پیام ناگفته وینستون به روسای شرکت بود: «اگر به ما اجازه دهید که زودتر از دیگران بخشی از سهام شما را بخریم در آینده امکانات گستردهتری به روی شما باز خواهد شد؛ زیرا حالا شما حمایت قدرتمندترین و مقام اجرایی کشور پشتِ سرتان را دارید» معاملات اینچینی وینستون، عاری از هرگونه ریسکی بود و سودشان حتمی؛ زیرا شرکتهایی که او هدف قرار داده بود شرکتهای به کمال رسیده و سوددهی بودند… وینستون مثل همکار سابقم، فنگ بو-آقازادهای که دوست داشت با رولزرویس قرمزش در خیابانهای پکن پرسه بزند- شیفته شهرت و جلب توجه بود. او بودن زیر نورافکنها را دوست داشت. اما ما میگفتیم کار غلطی است.
– جیانگ زمین، ارباب کل حزب، فرستادگانی را روانه استانها میکرد تا به نفع فرزندان و نوه هایش اعمال نفوذ کنند …. اما خاله ژانگ فعالیتهای اقتصادیاش را معمولا بدون اطلاع یا حمایت ضمنیِ شوهرش انجام می داد …. بسیاری از درهای بسته به رویش باز شود اما اگر به مشکلی بر میخورد، هرگز نباید توقع هیچ کمکی از شوهرش می داشت… روی کاغذ، خاله ژانگ باید سی درصد سرمایه را تامین میکرد اما به ندرت چنین میکرد… ما موقع توزیع سود، همیشه سهمِ سرمایهگذاری او را از سهم سودش کسر میکردیم. هیچ چیزی روی کاغذ نمیآمد؛ همه چیز مبتنی بر اعتماد بود ……. دیگر خانوادههای مقامات عالیرتبه حزب در ازای اعمال نفوذ سیاسی شان درصد مشابهی میگرفتند.
– من و ویتنی معتقد بودیم که نخست وزیر ون جیابائو اطلاعات کامل و دقیقی از فعالیتهای اقتصادی اعضای خانوادهاش ندارد. در واقع او زمانی متوجه شد که زن و فرزندانش میلیاردها دلار به جیب زدهاند که دیگر خیلی دیر شده بود. معتقدم که لی لی دختر ون جیابائو، از شرکتهای خارجی پول میگرفت تا رابطه آنها را با نخستوزیر برقرار کند.
– کار هر دوی ما شده بود فراهم کردن هر چیزی که خاله [همسر نخست وزیر] و نزدیکانش هوس میکردند. ما شبیه آن ماهیهایی شده بودیم که دندانهای کروکودیل را پاک میکنند. در آن زمان خاله زانگ مهمترین مهره در صفحه شطرنج زندگی حرفهای ویتنی بود .
– ویتنی حتی پیشنهاد کرد که خودش مدیریت بر کارِ نوسازی خانه [نخست وزیر] را بر عهده بگیرد. اما چنین کاری غیر ممکن بود. یک اداره مخصوص دولتی وظیفه نوسازی خانههای مقامات حزب را بر عهده داشت. آنها بنا به ملاحظات امنیتی به هیج مقامی اجازه نمیداند که خودش وطیفه بازسازی خانهاش را به عهده بگیرد.
– خانواده دنگ شیائوپینگ این قرارداد انحصاری را به دست آوردند و از راه پر کردن آب تبت در بطری، سود هنگفتی بردند. وزارت راه آهن چین از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ دویست میلیون بطری آب معدنی شرکت متعلق به خانواده رهبر سابق چین خریداری کرد . در ۲۰۱۱ که این شرکت برای اولین بار سهام خود را در بازار بورس و سهام هنگ کنگ ارائه کرد، ارزش بازاری آن یک و نیم میلیارد دلار بود ….. خاله ژانگ نمیتوانست وارد چنین معاملات شیرینی شود؛ زیرا او جزو اشرافزادگان سرخ محسوب نمیشد.
– خاله ژانگ هم با کمک یک تاجر هنگ کنگی توانست ۲۴ میلیون دلاری را که برای خرید سهام پینگ آن لازم داشت، تهیه کند. طبق قرار و مداری که تاجر هنگ کنگی و خاله با هم گذاشته بودند، سهام به اسم اولی خریداری شد. تاجر هنگ کنگی که قول داده بود بلافاصله سهام را به اسم خاله ژانگ بکند، فقط مقداری از آن را به او داد و بقیه اش را برای خودش نگه داشت. خاله هرکاری کرد نتوانست بقیه سهام را از چنگش در بیاورد. ارزش این سهام نهایتا به ۱۰ میلیون دلار افزایش یافت و خاله هم که به هر دری زد بیفایده بود. خود این قضیه گویای آن است که قدرت و نفوذ خانواده ون محدودیتهای خاص خودش را داشت. ون جیابائو روی کاغذ، مرد شماره دو در سلسله مراتب حزبی بود اما قدرت و نفوذش در قیاس با همتایان حزبش کمتر بود و این دو دلیل داشت: اول اینکه جزو شاهزادگان سرخ نبود و دوم اینکه از حیث خصلت و منش، آدم منفعلی بود. رفقای ون جیابائو در مناصب عالی مرتبا از نظام قضایی کشور و تحقیقات قضایی درباره مفاسد اقتصادی و دیگر اعمال مجرمانه، برای خلاص شدن از شر رقبای سیاسی بهره میگرفتند اما ون جیابائو اهل این نوع زد و بندها نبود؛ حالا یا نمیخواست یا نمیتوانست. در خانواده ون هیچکس به ذهنش خطور نکرده بود که پدر خانواده (نخست وزیر) را از جریان معامله با شرکت بیمه پینگ آن یا هر معامله دیگری مطلع کند.
– رقابت بین سازمانهای دولتی و نهادهای دولتی به حدی شدید بود که گاهی وقت ها شرکت های مخابرات دولتی، عوامل خود را میفرستادند تا سیمهای تلفن را که توسط یک شرکت دولتی دیگر نصب شده بود، پاره کنند. گرچه همه این نهادها روی کاغذ متعلق به حکومت چین بود اما سر هر کدامشان به یک باند حکومتی وصل بود و این باندها آنقدر قدرت داشتند که می توانستند کار یکدیگر را مختل کنند ….. اختلافاتشان به حدی بالا گرفت که به آدم ربایی متوسل شدند.
– لی پین می توانست در یک شب ۸۰۰ سی سی، یک کمی کمتر، از یک لیتر بخورد آن هم موتای که درجه خلوص الکلش 53 درصد است. لی پین به راحتی میتوانست رقبای خود را در این عرصه، نقش بر زمین کند که البته مهارت مهمی در بروکراسی چینی به شمار می رود.
– افرادی که در نظام اداری چین کار میکنند، معمولاً در ازای دریافت سه چیز حاضرند کار شما راه بیندازند: یا باید آنها پول بدهید یا باید خدمات سکسی برایشان مهیا کنید، یا راه رسیدن آنها به مناصب بالاتر را هموار کنید.
– این مدیر بر خلاف بسیاری از مقامات چینی که در حین کار به دانشگاه می روند تا صرفا مدرکی بگیرند و نوشتن رساله هایشان را به دستیارانشان میسپارند، واقعاً درس خوانده و رساله فارغ التحصیلیاش را هم خودش نوشته بود.
– دولت، هر موسسه ای را ملزم کرده بود که سالانه حداقل ۶ درصد سود صاحبان سهامش را افزایش دهد. مدیران زرنگ شرکتهای دولتی این اصل را به نحوی رعایت میکردند که سود مورد نظر کمیسیون از ۶ درصد، نه بیشتر باشد، نه کمتر. اگر سود سالیانه زیر ۶ درصد میشد به احتمال زیاد مدیر شرکت به قصور و کمکاری متهم می شد و منصب خود را از دست میداد و اگر سود سالانه بالای ۶ درصد میشد، همه پیمان بودند که این شرکت جای نان و آب داری است؛ در نتیجه رقبا برای تصاحب منصب ریاست شرکت دست به کار می شدند.
– در غرب، قوانین عموما مشخص است و دادگاهها دارای استقلالند و به همین دلیل مرز میان مجاز و غیرمجاز روشن است. شما در غرب مطمئنی که هرگز بیخود و بی دلیل دستگیرت نمیکنند. اما در چین کمونیست، قوانین نامشخص و مبهمند، مستمرا تغییر میکنند و همواره عطف به ماسبق میشوند و البته دادگاهها هم چیزی نیستند جز ابزاری در دست حزب برای سرکوب و اِعمال نظارت بر تودههای مردم.
– ما بارها اعضای خانواده پزشک معالجم را برای صرف شام به گرانترین رستورانهای نیویورک بردیم …… ویتنی با همین روش از بهترین خدمات درمانی برخوردار شده بود. او کشف کرد که نیویورک هم فرق چندانی با پکن ندارد و ذات بشر در همه جای دنیا عین هم است.
– «دار و دسته منشی ها» به همراه «دار و دسته همسران» و «دار و دسته روسای دفترها» سه ستون قدرت در چین کمونیست به شمار میروند.
– با عنوان «اجماع پکن» چاپ و منتشر شد. رامو در این رساله، استدلال کرده بود که مدل چینیِ رشد و توسعه آمیزهای است مرکب از یک نظام سیاسی اقتدارگرا، دولت کارآمدِ شایستهسالاری و اقتصادِ بازار نیمه آزاد. به باور رامو این الگوی توسعه میتوانست برای همه کشورهای در حال توسعه جهان مفید و راهگشا باشد.
– این آقازاده به دنبال آن بود که باشگاه خصوصی خودش را تاسیس کند. این خانه ظاهراً به شهرداری پکن تعلق داشت ولی قرار نبود اجاره بدهد.
– حزب کمونیست، اغلبِ رهبران بازنشسته کشور را ممنوع الخروج کرده است ….. در دیگر کشورها، مقامات ارشد سابق، غالبا در پشت صحنه نقش مفیدی برای میانجیگری در مذاکرات صلح و سازش، به جریان انداختن پیشنهادها و منتقل کردن انتقادات به مقامات فعلی ایفا میکنند.
– خاله ژانگ به ما گفت که او و بچههایش همه اموال و داراییهای خود را در ازای دریافت تضمین برای مصون ماندن از هرگونه پیگرد قضایی، به دولت «اهدا» کرده اند. او گفت دیگر خانواده های سرخ نیز عین همین کار را کردهاند. دلیل دیگری هم برای این کار وجود داشت . حزب می خواست تاریخ را از نو بنویسد. در آینده اگر حزب با این اتهام روبرو می شد که با فساد سیستماتیک کنار آمده، میتوانست ادعا کند که خانوادههای سرخ با اهدای ثروت خود به چین، فقط به کشور کمک کردهاند و اساسا هیچ فساد سیستماتیکی در کار نبوده است.
– نوشتم دولت چین نباید اجازه دهد طبقه پولدار هنگ کنگ، قدرت سیاسی را به انحصار خویش درآمد. در پایان گزارشم یادآور شدم مایه تاسف و تعجب است که حزب کمونیست چین که با حمایت تودههای مردم به قدرت رسیده حالا قدرت تودهها را در هنگ کنگ نادیده میگیرد و در عوض چشم امید به طبقه ثروتمند دوخته است.