به نظر میرسد این مسیر را تا کنون اشتباه طی کردهایم با شعار و هیاهو در صدد مبارزه با فساد برامدهایم . این در حالی است که مبارزه با فساد باید ریشهای صورت گیرد و در سایه تشدید نظارت عوامل فسادزا در کشور مورد شناسایی واقع شده و نسبت به رفع آن اقدام شود.
طبیعی است اگر اصلاحات ساختاری برای کنترل فساد در دستور کار قرار گیرد، با تشدید نظارتها و کنترلهای ناظران میتوانیم فسادها را شناسایی کنیم اما چون موضوع به صورت ریشهای حل نشده، مکرر این فسادها تکرار خواهد شد.
آنچه مهم است اینکه ریشهیابی و رفع ریشههای فساد بر مبارزه با فساد ارجح است، واقعیت ماجرا اینجاست که مبارزه با فساد با هیاهو و شعار و برخورد مستقیم امکانپذیر نبوده و بی فایده است از این رو باید دانش و تخصص را در این حوزه افزایش دهیم و ریشههای فساد را با اصلاحات نهادی و ساختاری از بین ببریم و برای تحقق این مهم چارهای جز تن دادن به اصلاحات ساختاری نخواهیم داشت.
تجربه جهانی نشان داده، نشان میدهد دولت بزرگ، انبوه قوانین و عدم شفافیت ، سه عامل مهم فراگیر شدن فساد در جوامع هستند. به این ترتیب اگر نظارتهای مردمی و رسانهای نباشد و به گردش آزاد اطلاعات بها ندهیم نمیتوانیم به این مهم یعنی رسیدن به جامعه ای مطلوب امیدوار باشیم . شناسایی عوامل فسادزا اقدامی مهم در این مسیر تلقی میشود. یکی از عوامل تمرکزگرایی است به طوری که هرچه تمرکزگرایی بیشتر باشد،میزان فساد بالاتر می رود.
استفاده از تجربیات جهانی نیز در این مسیر از اهمیت بالایی برخوردار است. در دنیا بر روی علل فساد مطالعات زیادی انجام شده و ما نیز باید موضوع مبارزه با فساد را به شکل تخصصی،برخورد کنیم.
آنچه مسلم است اینکه ما تا کنون به شکل مستقیم با فساد مبارزه کردهایم، این بدان معناست که مفسد شناسایی و دستگیر شده و پس از رسیدگی به پرونده به زندان یا اعدام محکوم شده است اما ریشهها همچنان اصلاح نشده است.
به اعتقاد بنده تحقق دولت الکترونیک و اجرای طرح جامع مالیاتی و شفاف شدن گردش مالی افراد میتواند عامل بازدارنده مهمی در این مسیر باشد.
مخلص کلام اینکه در مسیر مبارزه با فساد همکاری هر سه قوه در کنار از بین بردن عوامل فسادزا میتواند زمینه را برای بهبود شرایط و مطلوبیت فضا فراهم آورد . اتفاقی که میتوان از آن به عنوان راهکاری برای افزایش سرمایههای اجتماعی یادکرد.
عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه خوارزمی