اللّٰهُمَّ أَعْطِنِی السَّعَهَ فِی الرِّزْقِ ، وَالْأَمْنَ فِی الْوَطَنِ ، وَقُرَّهَ الْعَیْنِ فِی الْأَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ ، وَالْمَُقامَ فِی نِعَمِکَ عِنْدِی ، وَالصِّحَّهَ فِی الْجِسْمِ ، وَالْقُوَّهَ فِی الْبَدَنِ ، وَالسَّلامَهَ فِی الدِّینِ ، وَاسْتَعْمِلْنِی بِطاعَتِکَ وَطاعَهِ رَسُولِکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ أَبَداً مَا اسْتَعْمَرْتَنِی ، وَاجْعَلْنِی مِنْ أَوْفَرِ عِبادِکَ عِنْدَکَ نَصِیباً فِی کُلِّ خَیْرٍ أَنْزَلْتَهُ وَتُنْزِلُهُ فِی شَهْرِ رَمَضانَ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ وَمَا أَنْتَ مُنْزِلُهُ فِی کُلِّ سَنَهٍ مِنْ رَحْمَهٍ تَنْشُرُها ، وَعافِیَهٍ تُلْبِسُها ، وَبَلِیَّهٍ تَدْفَعُها ، وَحَسَناتٍ تَتَقَبَّلُها ، وَسَیِّئاتٍ تَتَجاوَزُ عَنْها؛ ( بخشی از دعای ابوحمزه ثمالی)
خدایا از تو میخواهم که به من عطا کنی: گشایش در روزی، امنیت در وطن، نور چشم در خانواده و مال و اولاد و پایداری در نعمتهایی که نزد من است و تندرستی در جسم و توانمندی در بدن و سلامت در دین و مرا به طاعتت و طاعت رسولت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد، به کار گمار، همیشه و تا هنگامیکه عمرم دادهای و مرا از پر نصیبترین بندگانت در نزد خود قرار ده، پر نصیبتر در هر خیری که فرو فرستادی و در ماه رمضان در شب قدر نازل میکنی و نازل کننده آنی در هر سال، از رحمتی که میگستری و عافیتی که میپوشانی و بلایی که دفع میکنی و خوبیهایی که میپذیری و بدیهایی که از آن درمیگذری؛
پرونده خبرآنلاین در روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان را با دو روایت رمضانی از بیان امام موسی صدر و آیت الله مجتبی تهرانی سپری می کنیم.
بخل و سوءظن به رزق و روزی دهنده/ درس های ماه رمضان آیت الله آقا مجتبی تهرانی
ارزش دعا به ارزش آن بُعد وجودی انسان بستگی دارد که دعا به آن مربوط می شود. در انسان بُعدی ارزشمندتر از بُعد اعتقادی و ایمان نیست؛ سپس قلب و تعلّقات قلبیه است و بعد هم ملکات نفسانی است که انسان در دعا فضائل را تقاضا میکند و از آن طرف از ربّش کمک میخواهد که رذائل را از خودش دور کند.
اثر متقابل ابعاد روح بر یکدیگر
یکوقت تصوّر نشود که ابعاد گوناگون روح انسان با هم بیگانه هستند. اینکه تصوّر شود بُعد اعتقادی و عقلی از بُعد تعلّقات قلبی یا بُعد امور نفسانی بیگانهاند، این از اشتباهات است. ابعاد وجودی روح انسان، هر کدام بر روی دیگری اثر میگذارد. اثرگذاری هم به دو نحو است؛ هم ممکن است نقش سازندگی داشته باشد و هم ممکن است نقش تخریبی داشته باشد.
مثال میزنم. ارزشمندترین بُعد روح انسان، ایمان است. ایمان هم دارای شدّت و ضعف است. به تناسب شدّت و ضعف ایمان، تعلّقات قلبی انسان هم بالا و پایین میرود. انسان هر چه از نظر ایمانی قوی باشد، تعلّقات دنیویاش ضعیف میشود؛ هرچه بُعد ایمانیاش قوی شود، تعلّقات قلبیاش نسبت به امور مادی تضعیف میشود. حتّی به جایی میرسد که دیگر اصلاً تعلّقی به امور مادی ندارد. آن جمله علی(علیهالسلام) را به یاد بیاورید که فرمود: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّه». این به همین دلیل است. از سوی دیگر، هر چه تعلّقات قلبی به امور مادّی بالا رود، ایمان تضعیف میشود.
حالا من این در اینجا رابطه دو بُعد اعتقادی و قلبی را مطرح کردم؛ امّا اگر بخواهید، می توانید یک جدول درست کنید و اثر هر کدام از این ابعاد را بر دو بُعد دیگر بررسی کنید. هر چه بُعد ایمانی قوی شود، رذائل اخلاقی از بین میرود و فضائل میآید. از آن طرف، هر چه ـ نعوذبالله ـ رذائل اخلاقی قوی شود، بُعد ایمانی را تضعیف میکند. این اثر متقابل ابعاد گوناگون روح بر روی یکدیگر را می رساند. پس این ابعاد از هم بیگانه نیستند. این بُعد روی آن بُعد اثر دارد، آن بُعد روی این بُعد اثر دارد. انسان هر چه تعلّقات قلبیاش نسبت به امور مادی تضعیف شود، فضایل نفسانی اش تقویت میشود و رذیلهاش کم میشود.
رابطه ایمان و تعلّق قلبی در کلام امیرالمؤمنین
عرض کردم که ارزش دعا با ارزش آن بُعد وجودی انسان که میخواهد در مورد آن دعا کند، ارتباط دارد؛ چه وقتی که میخواهد برای خودش دعا کند و چه وقتی که میخواهد برای غیر دعا کند. حضرت علی(علیهالسلام) در روایتی فرمودند: «مؤمن حقیقی آن کسی است که دینش ـ یعنی آن بُعد اعتقادی و ایمانیاش ـ را به سبب دنیا حفظ میکند»؛ یعنی دنیا را فدای دینش میکند. «و فاجر آن کسی است که دنیایش را به سبب دینش حفظ میکند»؛ به تعبیر دیگر، دین برای فاجر نقش ابزاری دارد. اگر بخواهیم خیلی احترام بگذاریم، باید بگوییم چنین کسی اگر دین داشته باشد، دنیا برای او اصل است و دین فرع است.
آن تقابلی که عرض کرده بودم، در این روایت به شکل زیبایی ظاهر است. یعنی مؤمن حقیقی کسی است که بُعد ایمانی و اعتقادی روحش، موجب میشود که هر چیزی را از امور مادّی، فدای آن بُعد کند؛ برعکسِ فاجر، که حتّی ممکن است بخواهد با ابزار دین، دنیا را به دست بیاورد. «دنیا» هم که میگوییم، کلّی است؛ منظورمان صِرفِ پول و اسکناس نیست! بلکه مراد از دنیا، دلبستگی به امور مادی است که سرآمد آن حبّ مال و حبّ جاه است. در روایت میفرماید که سرآمد تمام بدیها «حبّ دنیا» است: «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ».
ایمان و بخل با هم جمع نمیشوند
در روایتی پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «شُحّ و ایمان هرگز با هم در قلب هیچ بنده ای جمع نمی شوند.» شُحّ، همان بُخل است. بخل از رذائل نفسانی است که شاید از یکسو به جهات اعتقادی برگردد. بخل یعنی آنجایی که سزاوار است انسان از امور دنیایی برای دینش مایه بگذارد، این کار را نکند. لذا در امور مالی میگویند بخل عبارت از آن است که انسان آنطور که سزاوارِ مصرف است، مصرف نکند.
وقتی در مباحث اخلاقی راجع به بخل بحث میکنند، میگویند بُخل از ثمرات حبّ به دنیا است. یعنی شخص آنقدر پول را دوست دارد که حتّی حاضر نیست آن را مصرف کند! گاهی حاضر است جانش را بدهد، امّا حاضر نیست پولش را بدهد! ضدّ بخل، سخا است. سخاوت یعنی آنجایی که سزاوار است انسان از امور مادی خرج کند، این کار را انجام دهد. سخاوت از ثمرات زهد است، و زهد به معنای عدم تعلّق قلب به دنیا است.
در این روایت تعبیر به «عبد» شد؛ حضرت فرمود: «لَا یَجْتَمِعُ الشُّحُّ وَ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِ عَبْدٍ أَبَداً». یعنی نمیشود در دل عبد، هم تعلّق دنیا باشد و هم ایمان داشته باشد. به تعبیر ساده، کسی که پولش به جانش بسته است، چنین تعلّقی با ایمان و بُعد اعتقادی و دلبستگی به خدا نمیسازد. در اینجا حضرت تعبیر به «عبد» میفرماید، امّا در روایت قبل علی(علیهالسلام) سخن از «مؤمن» به میان آورده و فرمود: «المُؤمِنُ مَن وَقَی دِینَهُ بِدُنیَاهُ».
امّا چرا پیغمبر میفرماید «عبد»؟ این تعبیرات، همه حساب شده و دقیق است. در مقابل عبد چیست؟در مقابل عبد، «ربّ» است؛ مملوک و مالک، عبد و ربّ، اینها از امور اضافی و نسبی هستند. پیغمبر اکرم در این روایت فرمود دلبستگی به خدا با دلبستگی به دنیا سر ناسازگاری دارد؛ «لَا یَجْتَمِعُ الشُّحُّ وَ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِ عَبْدٍ أَبَداً». عبد یعنی آن کسی که خدا را به عنوان ربّ خود پذیرفته است. اگر عبد هستی، عبد بودنت با این تعلّق قلبیات به دنیا سازگار نیست.
سوء ظن به رزق و ایمان با هم جمع نمیشوند
روایت دیگری از پیغمبر اکرم(ص) است که فرمودند: «خَصْلَتَانِ لَا تَجْتَمِعَانِ فِی مُؤْمِنٍ؛ الْبُخْلُ وَ سُوءُ الظَّنِّ بِالرِّزْقِ». آنجا «عبد» بود، اینجا «مؤمن» است. می فرماید دو خصلت است که در هیچ مؤمنی جمع نمی شود؛ بخل و سوء ظن به رزق با ایمان قابل جمع نیست. سوء ظن به رزق، یعنی بدگمانی به رازقیّت الهی. رازقیت، از شاخههای ربوبیّت حق است. یکی از شؤون ربّ که پرورش دهنده عبد است، این است که روزی رسانِ او است.
کثرت و جاودانگی برای پیامبر در سوره کوثر به چه مفهوم است؟/ تفسیرهای ماه رمضان امام موسی صدر
شرح و تفسیر سوره کوثر
«إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿۱﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿۲﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ
ما کوثر را به تو عطا کردیم. پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن که بدخواه تو خود ابتر است.»
این سوره مبارک کوتاه ترین سوره قرآن است، اما مضمون آن کثرت و امتداد و جاودانگی است. این سوره زمانی نازل شد که برخی مشرکان و دشمنان رسول خدا(ص) را پس از فوت دو فرزندش، قاسم و طاهر، شماتت و سرزنش کردند. منشا این شماتت این است که عرب در نظامی قبیله ای زندگی می کرد، بنابراین در نگاه آنها رسالت محمد رسالتی است که با حضور خود او یا با حضور پسرانش باقی می ماند. این مساله پیامبر را اندوهگین کرد و وقتی خبر پخش شد، ایشان نسبت به روحیه اصحابش نگران شد که آنها به آینده رسالت ناامید شوند.
کوثر بر وزن «فَوعَل» از ریشه «کثر» است و آن هر چیز فراوان و بسیار زیاد است. این کثرت و فراوانی برای پیامبر شامل یاد او و اثرش تا فرزندان امتش و نهاد های او و تاثیرش در تاریخ است. اما تناسب آیه این جاست که معنای کوثر را با مفهوم ابتر مناسب می سازد. در حدیث آمده است که رسول خدا(ص) تاکید می کردند که حسن و حسین پسران او از صلب علی(ع) هستند. حضرت ایشان را فرزندان خود می نامید. در حدیث شریف آمده است که پیامبر فرمود: من پدر این امت هستم. از آنجا که فرزندان نتیجه تربیت و بقای آدمی است، کثرت امت محمد، بقای رسول خدا و نفی مفهوم ابتر است. همچنین میزان تاثیر ایشان بر انسان ها، بر تمدن ها و فرهنگ ها بسیار است که این هم معنای دیگری برای کوثر است.
کوثر همچنین به معنای آن نهر معروف است، نهر رحمتی که در روز قیامت میان تشنگان تقسیم می شود. همان گونه که رسول خدا(ص) با کوثر رسالتش زندگی آنان را در دنیا سیراب کرد.
بنابراین مفهوم کوثر مفهوم گسترده ای است که هم شامل رسالت جامع و فراگیر است و هم فرزندان فراوان در همه جای زمین (سادات که از نوادگان رسول هستند) و هم شامل رحمت و نیک نامی و تاثیر است، همچنین تمدن هایی که به واسطه دعوت پیامبر ایجاد شده اند.
بنابراین ای رسول خدا! حال که خدا کوثر را به تو عطا کرده پاسخشان را مده و اندوهگین مباش و برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن. قربانی کردن به اطعام فقرا و بینوایان و شکرانه خدای رب العالمین می انجامد. پس در برابر این نعمت الهی، وظیفه توست که پیوندت را با خدا محکم کنی و بر توست که پیوندخود را با بندگان رنجدیده خدا محکم کنی. چرا که بهترین مردم مهربانترین آنها با عیال الله، همان انسان ها است. این سوره مبارک برای دلداری دادن به پیامبر و تربیت امت و کشف حقیقت است.
/6262