اِنْ اَنامَتْنِی الْغَفْلَهُ عَنِ الْأِسْتِعْدادِ لِلِقآئِکَ، فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَهُ بِکَرَمِکَ، وَ الائِکَ ( بخشی از مناجات امام سجادع)
اگر غفلت و بی خبری مرا از آمادگی برای شرفیابی درگاهت به خواب عمیقی فرو برده ولی معرفت و آگاهی از کرم و بخششهایت مرا بیدار کرده
پرونده خبرآنلاین در روز هجدهم ماه مبارک رمضان را با دو روایت رمضانی از بیان امام موسی صدر و آیت الله مجتبی تهرانی سپری می کنیم.
دعا و تنگ نظری ما / درس های ماه رمضان آیت الله آقا مجتبی تهرانی
مطلب دیگری که ما از ادعیه مأثوره در روش دعا به دست میآوریم، این است که آنچه را که از خدا برای خود میخواهی، همان را برای دیگران هم بخواه. آیات در این زمینه خیلی روشن بود: «رَبَّنَا اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَی».بین خودش و والدینش فرقی نگذاشته است؛ هم برای خودش طلب غفران می کند و هم برای دیگران. این مطلب در آیات متعدد قرآن هست. حالا این آیه راجع به غفران بود؛ نسبت به هر چیز دیگری نیز همینطور است.
البته در این مورد نکاتی مطرح است؛ اوّلاً خیر را نسبت به غیر حذف نکن! اینطور نباشد که ـنعوذباللهـ برای خودت خیری بخواهی که برای دیگری در دعایت نخواهی. اگر از خدا برای خودت خیر میخواهی، همان را برای دیگری هم بخواه. ثانیاً اینگونه نباشد که برای خودت چیزی بیشتر و یا برتر نسبت به غیر بخواهی. پس دو نکته شد؛ یکی مربوط به حذف و اضافه بود، دومی درباره کیفیت دعا و ضریب بالا و پایین آن بود. در مجموع، در دعا تنگنظر نباشید. انسان باید دید وسیع داشته باشد. البته این مسأله سِرّی دارد که در آینده عرض میکنم.
دعای پیامبر برای خود و علی
عبد الله بنحارث میگوید: «قلت لعلی بن أبی طالب أخبرنی بأفضل منزلتک من رسول الله»؛ به علی(علیهالسلام) گفتم به من بگو که برترین مقام و منزلت تو نزد پیغمبر چه بوده است؟ «قال نعم»؛ حضرت فرمود میگویم. «بینما أنا نائم عنده وهو یصلی فلما فرغ من صلاته قال یا علی ما سألت الله عز وجل من الخیر إلا سألت لک مثله»؛ من پیش پیغمبر بودم و او نماز میخواند؛ وقتی پیغمبر از نمازش فارغ شد فرمود ای علی، من هیچ خیری را از خدا نخواستم مگر این که مثل آن را برای تو هم خواستم. «و ما استعذت الله من الشر إلا استعذت لک مثله». و از هیچ شرّی به خدا پناه نبردم مگر این که از خدا خواستم تو را هم مانند من در پناه خودش قرار دهد. یعنی در دعا چه نسبت به جلب منفعت و چه دفع ضرر هیچ فرقی بین خودم و تو نگذاشتم.
در روایت دیگری خود امیر المؤمنین میگوید: «دخلت علی رسول الله فی المسجد وهو فی مصلی له فی بعض حجره»؛ بر پیغمبر وارد شدم در حالی که حضرت در یکی از اتاقهای محل نمازشان بودند. «فقال یا علی بت لیلتی هذه حیث تری أصلی»؛ ایشان به من فرمودند دیشب را در همینجایی بودم که دیدی نماز میخواندم. «و أسأل ربی تعالی فما سألت ربی شیئا إلا سألت لک مثله»؛ در نمازم هر چه خواستم، برای تو هم خواستم. «و ما سألت من شئ إلا أعطانی»؛ هر چه هم از خدا خواستم، خدا به من داد! «إلا أنه قیل لی لا نبی بعدی». غیر از اینکه به من گفته شد که بعد از من پیغمبری نیست؛ یعنی این را نخواه، چون بعد از تو دیگر پیغمبری مبعوث نمی شود.
در دعا برای دیگران قابلیت او هم شرط است
نکتهای که در این فراز آخر وجود دارد این است که خدا به انسان عقل هم داده است؛ لذا انسان باید در دعاهایش نسبت به غیر دقت کند و چیزی که تحقّق آن محال است را درخواست نکند. اگر نسبت به مسأله ای هم تو قابلیّت داری و هم دیگری، آن را هم برای خودت و هم برای او بخواه؛ امّا اگر او قابلیّت ندارد، این دعا لغو می شود. لذا فرمود: «الا أنه قیل لی لا نبی بعدی»؛ یعنی به پیغمبر گفته شد که برای علی(علیهالسلام) درخواست پیغمبر شدن نکن؛ چون دیگر این قابلیّت وجود ندارد که پیغمبر دیگری برانگیخته شود.
تنگنظر نبودن در دعا، به دلیل کمال ایمان است
انسان نباید در دعاهایش نسبت به دیگران تنگنظری کند. هر چیزی برای خود میخواهی چه در ارتباط با جلب منفعت و چه دفع شرور، همان را برای دیگری بخواه. این از نشانه های کمال ایمان است. من چند روایت در مورد پیغمبر و علی(علیهالسلام) خواندم که دیگر بالاتر از آن نمیشد مثال زد. این روایات را انتخاب کرده بودم که بگویم در دعاهای مأثورمان این روش را به ما میآموزند. اینها روش دعا کردن است.
چرا خداوند قسم می خورد که انسان در خسران است؟ / انسان چگونه می تواند بر گذشت زمان چیره شود و از مرگ عبور کند؟/ تفسیرهای ماه رمضان امام موسی صدر
تفسیر سوره عصر (بخش اول)
وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ
سوگند به این زمان. که آدمی در خسران است. مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند و یکدیگر را به حق سفارش کردند و یکدیگر را به صبر و شکیبایی سفارش کرده اند.
این سوره مبارک چون بسیاری از سوره های قرآنی با سوگند آغاز می شود. سوگند به عصر، همان زمان. سبب سوگند به زمان همچون سبب سوگند به انجیر و زیتون و خورشید ماه در سوره های دیگر است. تاکید قرآن بر این است که موجودات هستی، مثلا هر چیزی که بدان سوگند می خورند، موجودات مقدسی هستند چرا که قوای آنها همگی مطیع اوامر خدا و پرستنده و ستایشگر و ثناگو و نمازگزار خدا هستند.
مفهوم کلمه عصر در آغاز سوره سوگند به زمان است، چون بحثی که می آید متناسب با زمان است. کلمه عصر به پایان روز اطلاق می شود، چون این سوره درباره زوال آدمی و پایان اوست، مگر این که عمر خود را با عملش طولانی کند.
سوگند می خوریم به زمان و تاکید می کنیم که آدمی در خسران است. انسان همیشه در خسران است، چرا که با گذشت هر روز، یک روز از عمر او و بخشی از سرمایه او و برگی از کتاب زندگی اش از دست می رود. پس انسان عادی در خسران همیشگی است مگر کسانی که چهار شرط داشته باشند: ایمان بیاورند، عمل صالح انجام دهند، یکدیگر را به حق سفارش کنند و به صبر توصیه کنند.
ایمان شرط اولی است که وجود آدمی را بسط و توسعه می دهد و سبب می شود که احساس کند که با خدای بزرگ مرتبط است. کسی که ایمان ندارد، خود را یکی از پدیده های هستی می داند که عمرش کوتاه و اندازه اش اندک است. اما مومنی که ایمان دارد خدا را آفریننده مرگ و زندگی، و مرگ را انتقال از یک مکان به مکانی دیگر و از محیطی به محیط دیگر می داند.
و ایمان بدون عمل صالح از بین می رود لذا در صدها آیه قرآن کلمه ایمان در کنار عمل صالح آمده است. اما ایمان و عمل صالح برای آن که در شمار زیان دیدگان نباشد، کافی نیست. اگر بخواهیم از زیان کاران نباشیم، باید همراه حق باشیم و یکدیگر را به صبر سفارش کنیم.
معنای آن این است که انسان موجودی اجتماعی است، اگر در جامعه صالحی نباشد که همدیگر را به حق و صبر سفارش کنند، انسان در چنین جامعه ای ذوب و منحرف و از زیان دیدگان می شود. اگر انسان نتواند جامعه صالح بزرگی ایجاد کند، باید جامعه صالح کوچکی در خانه یا خانواده یا دفتر یا میان دوستان خود ایجاد کند تا در مسیر درست و ایمان و عمل صالح پایدار بماند. اما اگر آدمی در جامعه غریب و تنها زندگی کند و کسی او را به حق و صبر سفارش نکند و او نیز کسی را، پس طبیعتا ایمان او ذوب می شود و از عمل صالح او کاسته می شود. در نتیجه خسران می بیند.
بدین ترتیب به انسانی موفق می رسیم، کسی که زمان نمی تواند بر او چیره شود و مرگ نمی تواند راه را بر او ببندد و او را مرده و بی حرکت در جای خود نگه دارد. پس انسان مومن و کسی که عمل صالح انجام می دهد انسانی است که می تواند از مرگ بگذرد و از آن عبور کند. چنین انسانی می تواند زمان متحرم فانی را به زمان جاودان بدل کند.
انسان می تواند پایه و اساسی ایجاد کند که پس از مرگش نیز باقی بماند. با بخشش و تلاش برای خود ثواب و خیر و خدمت جلب می کند. کسی که درختی می کارد و می میرد، مادامی که آن درخت سایه و میوه دارد زنده است. یا کسی که کتابی می نویسد یا دانشی را کشف می کند یا به کسی دانش می آموزد، حتی پس از مرگش نیز بخشش می کند. از آن رو در خبر شریف و حدیث مبارک آمده است: فرزند آدم می میرد و عمل او از بین می رود، مگر سه چیز: فرزند صالح، صدقه جاری و کتاب علمی که دیگران از آن منتفع شوند.
انسان می تواند بر گذشت زمان چیره شود و از مرگ عبور کند و مرگ حقیقی نداشته باشد، همان طور که می تواند حقیقتا بمیرد در حالی که زنده است، و آن هنگامی است که متوقف شود و بخشش نکند. مومن همواره در حال موفقیت و پیروزی است، خیر او و عطای او با گذشت زمان افزوده می شود و کمال می یابد.
/6262